#بخوان_برای_او جزء اول وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ۖ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ(٦٠-بقره) . . هيچ با خودتان فكر كرده ايد كه چرا وقتي در آيه مباركه ٦٠ مردمان از موسي آب مي خواهند، خداي تعالي راهنمايي اش مي كند كه عصايت را به سنگ بزن و... . . من مي گويم يك بايد پنهان دارد. يك غم جاويدان در آن عبارتِ " عصايت را بر آن سنگ بزن!" كه مي گويد:" هر وقت كسي از شما طلب آب كرد به او بدهيد، نكند تشنه رهايش كنيد. به او آب بدهيد، حتي اگر از زير سنگ، حتي اگر به معجزه، حتي اگر...!!! . متن از مریم داعی @heyathonarisf

#بخوان_برای_او جزء دوم وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنیّ‌ِ فَإِنیّ‌ِ قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ (۱۸۶-بقره) من از خداهای دور بدم می آید. من خدایی می‌خواهم ... که نزدیک باشد ... که اگر حرفی توی دلم ماند و کسی نبود که دستی به روی شانه ام بزند ... باشد‌. من خدایی می‌خواهم که به پای همه تنهایی هایم بایستد. خدایی که خودش گفته: با قلبت منو صدا کن تا آسمون و زمین رو به پات بریزم ... متن از مریم داعی @heyathonarisf

#بخوان_برای_او جزء سوم قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۱-آل‌عمران﴾ . . . چه شرطی هم گذاشته‌ای! چه عاشقانه و لطیف! " كه اگر مرا دوست داريد، از او پيروی كنيد كه من هم دوستتان بدارم." چه رنگين كمانی ساخته‌ای بين اين دو دوست داشتن... از سر شب تا حالا پريشان اين آيه ام. بی‌قرار اين دوست داشتن. كه چرا حرف تو حرف دوست داشتن است اینجا... كه تو چرا اين همه عاشقی اينجا! عاشق من وقتی نمیدانم بايد چه كنم كه بيشتر دوستم بداری. عاشق من وقتي سرگردان و حيرانم. عاشق و نگران! نگران نادانی من، كه راه دوست داشتنت را هم خوب بلد نيستم... اين عشق به ابرازش قشنگ است. اگر پاي عملم می‌لنگد، لابد مهرم به تو كمرنگ شده. لابد دورت نگشته ام به قدر مهربانی‌ات...دوست داشتنی من! مریم داعی @heyathonarisf

#بخوان_برای_او جزء چهارم إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَلَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُوْلَئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً(١٧-نساء) . . به خودم آمدم دیدم چقدر یکباره ترس هایم ریخت. چقدر یکباره امید ریخته در دلم. به خودم آمدم دیدم چقدر آرامم. تو یادمان دادی صبر کنیم، تو یادمان دادی وقتی اینطور از درد به خودمان می‌پیچیم چطور اشک بریزیم تا آرام شویم... به خودم آمدم دیدم خبرهای خوب را باید پس بگیرم و همین یک خبر را بدهم سر در جهان قاب کنند. همین که تو ما را میبخشی، همین که تو ما را دوست داری... @heyathonarisf

#بخوان_برای_او جزء پنجم وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا (86-نساء) . . از شما چه پنهان از وقتی این آیه را خوانده‌ام هی دوست دارم سلامش بدهم به ذوق همان یک تکه از خودش که می‌گذارد روی سلامم و جوابم را می‌دهد... السلام علیک یا قائم آل محمد(عج) متن از مریم داعی @heyathonarisf

#بخوان_برای_او جزء ششم قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ یَهْدی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدیهِمْ إِلى صِراط مُسْتَقیم(١٥ و ١٦ - مائده) . . معجزهٔ پیامبر من عصایی نبود که جلوی چشم خلایق اژدها شد، یا نیل را شکافت... معجزهٔ پیامبر من نفس احیاگری نبود که مرده ها را زنده کرد...آتشی نبود که برد و سلام شد... سخن گفتن با مورچه ها و پرنده ها هم نبود. معجزهٔ پیامبر من از جنس اندیشه بود، از جنس فکر، از جنس کتاب و کلمه‌؛ کلمه هایی که نورند، ذکرند، موعظه اند، شفایند... اعجاز پیامبر من کتاب است؛ و من هر بار معجزه‌اش را میخوانم، به او ایمان می‌آورم. متن از مریم روستا @heyathonarisf