🏴
وفات جانگذار
همسر باوفای رسول خدا
صلی الله علیه و آله
نماد ایمان و تقوا
سمبل صلابت و استواری
افتخار بانوان گیتی
بزرگ بانوی اسلام
حضرت خدیجه کبری(س)
برتمام ارادتمندان آن بانوی بزرگوارتسلیت عرض میکنم
_________
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇
@heyatjame_dokhtranhajgasem
37.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ تصویری 📸📸
🌺دختران حاج قاسم همچنان در صحنه هستند
🌸حضور دختران حلقه صالحین پایگاه عفاف در باغ تاریخی فین درایام نوروز ، همراه با اجرای سرود «بنات الحیدر»
با هدف ترویج فرهنگ عفاف و حجاب
#عید_امید
#تعلیم_تربیت
#فرهنگی
#دختران_زهرایی_از_گروه_حجاب_و_عفاف
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
.
ستارگان کیهان
✍فاطمه وجگانی، عضو تحریریه مجتهده امین
روز است. روشنایی دوچندان شده است. نیمکتهای سبز رنگ، بوم آسفالت حیاط، حباب های سفیدرنگ باغچه و.. همه چیز برق میزند.
سیلابی از شرشر باران در شیارهای کف حیاط سرازیر و راه برای پنهان شدن در سفره های زیرزمینی را میجوید.
آسمان میجوشد، شدت دانه های مروارید قلقل کف آب درست کرده است.
کاج های سبز و سبزتر در یک صف منظم سر به آسمان گشودند با قدهای کوتاه و بلند، کشیده و چتری و در لابلایش درختان زیتون مایهی صلح و دوستی را نمایانگر است.
باغچهها گل تازه طلب میکنند تا باغبانی بیاید و چندیدن شمشاد و گل محمدی و یاس ارغوانی مهمانشان کنند.
باز باران پائیزی با صدای تق تق، تند و آرام، صدای کِش کِش کفش دختران، جیغ و هورای آنها، در بغل هم پریدن و ساندویچهای نان و پنیر خوردن زیر باران بعد فراغ از امتحان جانی دوباره میدهد.
بعضی با پلیورهای سبز و زرد و سرخ و سرخابی، آبی، دودی، سرمهای و بعضی بدون کاپشن خود را خیس میکنند. گاهی دانههای باران روی شیشهی عینکشان، قل میخورد و دنیای مدرسه را متفاوت می بینند.
یک روز دیگر هم دیگ آش رشته ای پختند و دختران سرزمین کیهان با چه شور و نشاطی با کشک و سرکه، دورهمی جشن شب نیمه تا نوروز در حیاط مدرسه را چشیدند. از رشتهای که داخل آش ریختند و تا قابلمهای که شستند همه را در خاطراتشان سبز کردند.
در این ایام، مدرسه اسکان نوروزی شده است ولی نیمکتها در فراغ دخترکان گردخاک میخورند و ندای ستارگان کجائید را طلب میکنند. میز و تخته منتظر هر نگاه آنهاست تا با قلمشان نوشتهها را بنگارند. میزها دلشان تنگِ کیفهای پراز کتاب دختران است. دلشان تنگِ دستان دختران است تا دستی به سرشان بکشند و صورت آنها را با دفتر خود لمس کنند.
دختران به شهر و آبادیهای مادری و پدریشان رفتند تا نوروز را نو روزی کنند.
حتما در بهار طبیعت که جانی چند برابر گرفته با آمدن بهار معنویت و ماه مبارک و ندای «ربنا و یا علی و یا عظیم» دخترانم نیز خود را برای پیشواز ماه نزول قرآن آماده میکنند.
مشق فارسی و ریاضی و علوم... را املاء میکنند، درس زندگی و اخلاق را خوب میخوانند و پای سفرهی افطار امتحان بندگی میدهند.
با آرزوی موفقیت شما عزیزان
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
°•🖤⃝⃡❥•
#شـღـیدانـھ⚘🍂
"بہقولآقامصطفیصدرزاده"↓
کسۍکہتوےهیئتفقطسینہمیزنہ
خیلےکاربزرگےنمیڪنه...
کسےکہسینہمۍزنہفقطیہسینہزنہ،
شیعہۍمرتضیعلے
بایدبارفتارشعشقشروثابتکنہ♥!"
#شهیدمصطفےصدرزاده
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 )
📚| #عشق_ودیگرهیچ
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
📖| #قسمت_شصت_و_نهم
روز دهم
طلوع خورشید را دیدیم و از کوه آمدیم پایین. من ساعت اول کلاس نداشتم. با شاهرخ راهی بیمارستان شدم. پرستارها تا شاهرخ را دیدند گفتند:
- از دیروز تا حالا چند بار چشمانش را باز کرده و تو را خواسته.
شاهرخ صورتش خندان این خبر که نشد هیچ، برگشت سمت من و با بهت اسمم را زمزمه کرد:
- فرهاد!
بیخود امیدوارش نکردم. چشم بستم و باز کردم و دستش را گرفتم. با هم رفتیم سمت اتاق. شاهرخی که با فشار دستان من راه آمده بود، به در اتاق که رسید خودش پا تند کرد و رفت پایین تخت. خم شد و کف پای مادرش را بوسید. من چشمم به صفحۀ مانیتور بود و خطوطی که به بالا و پایین کشیده میشد؛ با هر بار بوسه، ضربان قلب مادر کم و زیاد میشد. کند و تند... بغضم را قورت نمیدهم و میگذارم اشک شود و از گوشۀ چشمم راه بگیرد!
قدیمها زیاد به خدا شاکی میشدم، چرا و اما و اگر میکردم. اما بعد از همۀ این جریانات، همۀ شبها و روزهایی که در قبرستان نشستم و دیدم جسد جوان و پیر را میآورند، راحت خاکش میکنند و میروند؛ تازه فهمیدم ناتوانتر از انسان در عالم وجود ندارد. راحت تمام میشود و دیگر هیچ!
یک روز مثل آب گندیده در رحم مادرت از خون تغذیه میکنی و به بدبختی به دنیا میآیی. یک روز هم با سختی دل از این دنیا باید بکنی و به راحتی خاکت میکنند، بدون هیچکدام از داراییهایی که با حرص جمع کردهای! وقتی که انقدر ضعیف و محتاجم دیگر برای خدایی که صاحب عالم است و مبنای تعاملش با من از اول محبت بوده که نباید شاخ و شانه بکشم. شاخم را شکسته بود تمام اتفاقات این مدت و ترجیح میدادم در کنار خدا بمانم تا روبرویی با مالکی که هیچ عایدم نمیکند جز نداری و بیکسی!!
⏳ادامه دارد... ⏳
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین
@heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 )
📚| #عشق_ودیگرهیچ
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
📖| #قسمت_هفتادم
شاهرخ هنوز دارد دل به تپشهای منظم و نامنظم مادرش نجوا میکند و میبوسد که مادر چشم باز کرد. اول من دیدم چشمانی که پلکها را به زحمت باز کرد تا تصویری از صاحب صدا را ببیند و با خندۀ پر گریه شاهرخ را صدا زدم. شاهرخ چنان با دیدن چشمان روشن شده خوشحال شد که کودک گمشدهای از دیدن مادرش. نگاهشان که به هم تلاقی کرد، فقط صدای بلندش در تمام اتاق پیچید:
- مادر خودمی، خسته شدی از بسکه خوابیدی، بلند شو خودم نوکرتم به علی! من به ابالفضل گفتم دلت رو راضی کنه خودم رو زنده میکنم پای عَلَمش. ببین مادر من از حرم اومدم، ببین بوی امام رضا میدم! به قرآن. نوکرتم!
مادر را میبوسید و زبان میریخت. لبخند شیرین مادرش را خودم دیدم. سر که برگرداندم پرستار و دکتر هم داشتند اشکشان را پاک میکردند. فکر کردم ماندنم در بیمارستان دیگر ضرورتی ندارد؛ البته دلم برای مادر خودم تنگ شده بود.
شاید هم داشتم میرفتم تا ببینم من هم کسی را دارم تا با او معامله کنم سر زندگیم و اینهمه رها و آزاد مثل فرفره دور خودم نچرخم و آخرش هم بیفتم و محتاج بمانم تا بلکه یکی بیاید و محض تفریح خودش دوباره من را بچرخاند و شاید چند دوری هم به خاطر او بچرخم.
خاک بر سر من که آزادی را اینطور دیده بودم و باز هم میخواستم همینطور بگذرانم. به تقلید از زندگی دیگرانی که خودشان هم از زندگی چیزی نفهمیدند؛ آزادی برای خوشگذرانی! این همۀ چیزی است که استادهای غربزدۀ ما یادمان میدهند، مجلات و روزنامهها تبلیغش میکنند، حتی تمام رمانهایی که خواندهام هم همین بود و تمام. اصلاً نویسندگان بزرگ ادبیات ایران را که به عنوان شاهکارنویس به ما معرفی میکنند همهشان غربزده یا کمونیست بودند.
یکیاش همین صادق هدایت که پوچگرایانه نوشته و آخرش هم خودش را کشته است. او و دوستانش الگوی من دانشجو شدهاند. خاک بر سر همۀ کسانیکه خود قویمان را نمیبینند و هرچه غربیها تلقین کنند به خوردمان میدهند. حالا میفهمم که کنسرتی که به خاطرش از من رأی جمع کردند هم، فقط یک ذره از خوشگذرانی من را تأمین کرد و...
اما زندگی ذره نیست؛ لایههای مختلف است که اگر بخواهی از میان آنها به سلامت و خوشی رد بشوی باید آزادی را در سایۀ خدا تأمین کنی تا لایه لایه نپوسی و دیگران را هم راهی بیمارستان نکنی!
این مدل زندگی که آمریکا تقدیم ما کرد آزادی که نداشت هیچ، شدیم یک میمون مقلد که همهاش دنبال این است که چه بپوشد، چه بخورد، چه بکند... ذهن و دل اسیر تبلیغات است و سرمایهداران کمپانیها! آنوقت در آمریکا بالاترین آمار خودکشی، بالاترین آمار زندانی، بالاترین آمار تجاوز و خشونت علیه زن، بالاترین...
اینها همان مطالبی بود که سخنران گفت و من و دانشجوهایی که کلیپش را دیدیم مسخره کردیم. صرف نمیکرد قبول کنیم؛ چون خودمان داشتیم در همین آزادی میلولیدیم.
حالا که دارم از بیمارستان بیرون میروم چهقدر ذهنم دارد بازیابی میکند. از دیروز کسی انگار پیچ و خمهای ذهنم را تمیز کرده است. پر از فاضلاب شبهه و طعنه و تبلیغ و جفنگیات بود.
چند لحظه میایستم تا نفس عمیقی بکشم. هنوز چند قدم مانده از در بیمارستان بزرگ شهر بیرون بروم که کسی بلند صدایم میکند...
⏳ادامه دارد... ⏳
پاتوقی ویژه تمام دختران ایران زمین
@heyatjame_dokhtranhajgasem
🍃
آنقدر درمیزنم این خانه را تا که بینم روی صاحب خانه
مولاجان اینقدر اَین الحسن اَین الحسین میگوییم
اینقدر اَین بقیه الله میگوییم
تاخداشما روبرای مابرساند
فرج مولا صلواتــــــ
🍃💕#اَلَّلهُمـّ_عجِّل_لِوَلیِڪ_َالفَرَج🍃💕
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
دعای+روز+یازدهم+رمضان.mp3
1.37M
🤲 #دعای_روز_یازدهم_ماه_رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین.
خدایا، در این ماه نیکی را پسندیده من گردان و نادرستی ها و نافرمانی ها را مورد کراهت من قرار ده و خشم و آتش برافروخته را بر من حرام گردان، به یاری ات ای فریادرس دادخواهان.
#امام_زمان
#ماه_رمضان
#رمضان
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
«سیزده بدر در اسلام»
🍃🍃
آیت الله مکارم شیرازی :
🌱
اگر مراسم #سیزده_بدر به عنوان خارج شدن از شهر🚗 و فضای آلوده آن و پناه بردن به دل طبیعت 🌳 و استفاده از هوای پاکیزه آن و تفریح و استراحت سالم برای شروع مجدد به کار با انرژی و توان کافی باشد، بدون آنکه اعتقاد به نحسی سیزده و رسم بت پرستی محرک این تفریح باشد، امری پسندیده خواهد بود .
#روز_طبیعت
#حجاب
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
🌾🌿🌾سیزده هم آمد ...
🌾🌿🌾 ازخدا ميخوام :
🌾🌿🌾 غم هاتون گره خورده باشه
🌾🌿🌾 به هرچي شاديه😊
🌾🌿🌾 درداتون گره خورده باشه
🌾🌿🌾 به هرچي سلامتيه💪
🌾🌿🌾 لحظاتتون گره خورده باشه
🌾🌿🌾 به هرچي موفقيته
🌾🌿🌾 دلاتون گره خورده باشه
🌾🌿🌾 به هرچي عشقه❤
🌾🌿🌾 جيباتون گره خورده باشه
🌾🌿🌾 به هرچي پوله💲
🌾🌿🌾 گره بخوره
🌾🌿🌾 يه گره كور...
🌾🌿🌾 سیزده بدر مبارک
.❤️💛🧡
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
کجا گم میشه اخه 😂
#خنده_حلال
╭┈──────「😂💛」
╰─┈➤ @heyatjame_dokhtranhajgasem
به این زولبیا و بامیه ها دل نبندین😍
سالی یه ماه رمضون میان و میرن 😁
عشق واقعی تی تاپ و نوشابه است 😂
#خنده_حلال
╭┈──────「😂💛」
╰─┈➤ @heyatjame_dokhtranhajgasem
واقعیت اینه که هرچی برنامهریزی کنی و سعی کنی بیشتر از لحظه لحظه زندگیت استفاده کنی بیشتر میخوابی🤦♂😐🤨
#طنز
#خنده_حلال
#جوک
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلسازی🌹💐
آموزش درست کردن این دسته گل زیبا با کاغذ کشی و ببینید😍
عالیه👌
#ایده_خلاقیت
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 )
📚| #عشق_ودیگرهیچ
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
📖| #قسمت_هفتاد_و_یکم
پرستار بخش بود. همان پرستاری که خبر چشم به راهی داده بود اولی که وارد شدیم، خبر چشم به راهی مادر شاهرخ را.
- بیایید. تو رو خدا!
همراهش میدوم تا بالا. تا پشت در اتاقی که با خنده از آن بیرون آمده بودم و حالا فریادهای شاهرخ را از پشت در میشنیدم. وقتی میرسم که دیر شده و داشتند تمام تلاششان را میکردند برای احیا.
شاهرخ دیوانه را در آغوش میگیرم. زورش زیادتر از حد معمول است. من بلد نیستم نگهش دارم، آدم لحظات سخت نیستم، مانده بودم چهکنم که دلم توسل کرد به مهدی! همۀ دوستانش گفته بودند که کنار او، آرامش معنا پیدا میکند و حالا اینجاست که نیازمند مدد او بودیم؛ من و شاهرخ.
به دلم که یاد او میآید بر زبانم ذکر اذان جاری میشود. کنار گوش شاهرخ زمزمۀ بزرگی خدا را شروع میکنم و شتابی که باید به سمتش داشته باشیم تا شتاب مرگ ما را به خاک نینداخته! اذان میگفتم و شاهرخ زار میزد، اذان میگفتم و او روی زمین زانو میزد، اذان میگفتم و...
اشهد ان محمد رسول الله بودم که آرام گرفت و سرگذاشت روی شانهام به گریه. مثل رودخانهای آرام اشک میریزد و از خروش میافتد. گذاشتند دقایقی کنار بدن مادرش روضه میخواند، زمزمه میکند و اشک میریزد.
نیازی به حضور من نیست. همۀ ما از کودکی روضه زیاد شنیدهایم. شاید ادا دربیاوریم و چهار تا حرف بیجا هم بگوییم که چقدر روضه و عزاداری؟ اما باطنا از خدا ممنونیم که با این زمزمهها بزرگمان کرد و روزی آرامش دلمان را در همین زمزمهها گذاشت. در اوج غصهها هم غصۀ اباعبداللهالحسین آرامبخشتر از هر آرامبخشی دل را صلابت و رأفت و عظمت و اقتدار میبخشد.
شاهرخ روضۀ مادرمان فاطمه را هم زمزمه میکند. من خیلی نمیتوانم روضههای فاطمیه را شرکت کنم. به غیرتم بر میخورد وقتی میشنوم یکی که نه، چهل نامرد وسط کوچه جلوی چشمان امیرالمومنین همسرش، دختر پیامبر، مادر من را زدهاند. از همان کودکی هم که همراه مادرم میرفتم روضه تا به اینجا میرسید میزدم بیرون. بارها نقشه کشیده بودم که بروم و انتقام سیلی را بگیرم.
شاید به دوستان دانشگاهی جرأت نداشتم بگویم اما اینجا به قلم و کاغذ که میتوانم بگویم:
مادر داشتن یک حس خوب است. منظورم مادران دنیایی نیست. منظورم فاطمهزهراست. مادری او فراتر از حسهای عام است. یک حجم عظیم توان روحی را در انسان با مادری فاطمه میتوانی در خودت پیدا کنی. منظورم این است که وقتی خدا او را کارگزار خودش برای بشریت گذاشته است، پس صاحب همۀ داراییهای خداست.
حالا کنار تمام این داراییها حکم خاصی که خدا به او داده را هم اضافه کن؛ مادری. خود مادر بودن یک دارایی است که تنها از میان چهارده معصوم، او دارد و همه را مدیون جان پرمحبتش میکند. خدا فاطمه را گذاشته برای دل نازک انسان که هر وقت از بودن در دنیا، از سختیهای دنیا دلتنگ شد، نام فاطمه را بیاورد و آرام شود.
این را پیامبر یادمان داده که هر وقت دلتنگ بهشت میشد عطر فاطمه آرامش میکرد. همین است که من نمیتوانم در روضههای فاطمیه دوام بیاورم؛ مادرم که اصل حیات من است و رگ غیرت و بهانۀ زندگیم را حرمت شکستهاند!
⏳ادامه دارد... ⏳
پاتوقی ویژه تمام دختران ایران زمین
@heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 )
📚| #عشق_ودیگرهیچ
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
📖| #قسمت_هفتاد_و_دوم
متنهایی که نوشتم همه را از مهدی یاد گرفته بودم.
از دوستانش شنیدم و ساعتها با معنایش زندگی کردم و دروغ نیست که بگویم گریستم!
من گنج داشتم و مثل بدبختها در این دنیا زندگی کرده بودم.
سرمایهداری بودم که قید سرمایهام را زده بودم و در پی اندک متاع دنیا خودم را به خاک نشانده بودم!
کنار جنازۀ مادر شاهرخ نمیمانم. کارهای بیمارستان را که میکنم، شاهرخ را میبرم خانهمان.
مادر برای شاهرخ گلگاوزبان و بهار نارنج دم میکند. میخورانمش تا بخوابد.
کمی دراز میکشد اما دوباره مینشیند.
چشمان پر خونش را میچرخاند دور اتاق و میرود سراغ برگههای من. میگذارد مقابلم، خودکار را میدهد دستم و با صدای گرفتهاش میگوید:
- از مهدی ننوشتی امروز. بنویس تا آروم بشم.
تکیه میدهد به دیوار و سرش را آرام آرام میکوبد به همان دیوار و چشم میبندد.
برای آنکه آرامش کنم نه، برای دل خودم نه؛ چون صبح نوشتهام ناقص مانده بود و باید از مهدی مینوشتم، پس نوشتم.
•
•
•
اما بعد؛
«ما هیچوقت ندیدیم مهدی ناامید باشد. چون با خدا بود. خدا هم یک لحظه تنهایش نمیگذاشت.»
روی قلۀ کوه مینشینیم و یادمان میآید که دوست مهدی این جمله را هم گفته بود.
از اتوبوس که پیاده شدیم نرفتیم خانه. سحر بود و راه افتادیم سمت کوهمان. آمدیم قله.
شاهرخ چند دور دور خودش میچرخد و میگوید:
- بلدی اذان بگویی؟
بلد بودم و از این کارها نکرده بودم.
اما شاهرخ دلش میخواهد. بلند نمیشوم. مقابلم مینشیند و میگوید:
- دوست دارم صدای اذان گفتن مهدی را بشنوم!
دیگر اصلا بلند نمیشوم. مهدی با خدا رفیق بود.
رفیق شفیق. صدای اذانش هم اگر دل
نشین بود چون هر کلامی روح دارد.
صدای مهدی روح داشت؛ روح خدا.
یک روحهایی هستند که صفای خاصی دارند، خیلی بیغلوغش هستند.
دستفرمان زندگیشان دست خالق است.
خالق هم، مخترع است و هرچه راهنمایی کرده برای چرخش چرخ بدن و روح است، انجام میدهند، سالم هستند، سالم. هرجا هم که باشند، پیک سلامتی میشوند.
نیت و فکر، عمل و حرفشان یک سیر دارد. عمرشان طولانی یا کوتاه، مهم نیست.
ثمر دارند، ثمر.
هیچوقت نبوده که اذان بوده باشد و مهدی ایستاده نباشد و صدایش را فضای اطراف در خود نکشد.
اگر بوده، زمان، در اختیارش بوده است.
و اذان در زمان خودش سلام بلند بالای خداست برای بندگانی که از دوری او خستهاند.
صدای سلام و دعوت خدا، لبخند را بر لبهای مشتاق مینشاند و پاها خودشان به شوق دیدار در صف میایستند و دستان به نشانۀ آشنایی با تنها الهۀ، عالم بالا میرود و الله اکبر.
تکیه بر ربالعالمینی که قدرتمندتر از او، مهربانتر از او، دلخواهتر از او و دستگیرتر از او وجود نداشته و ندارد...
من اینها را بلد نبودم، کسی انگار درونم زمزمه کرد و نوشتم.
دفترم را میگذارم کناری، قلمم را هم و صدای گریۀ من و او بلند میشود.
خودم هم متحیرم؛ از ناتوانی که این همه عمر داشتهام در دوری از ربالعالمینی که مهربانتر از مادر است و من نخواستم که این مهربان را داشته باشم و او در تمام سالهای تکبر پنهان من، من را در آغوش نعمت و محبت خودش پرورانده و هیچ نگفته، نه به خودم و نه به غیر خودم.
آبروداریش بیهمتاست!...
⏳ادامه دارد... ⏳
پاتوقی ویژه تمام دختران ایران زمین
@heyatjame_dokhtranhajgasem
❣#سلام_امام_زمانم❣
📖 السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام...
🌱 سلام بر تو ای مولایی که صفای آمدنت، زمستان دلها را بهار خواهد کرد و طراوت مهربانیت روزگار را نو.
🌱سلام برتو و بر بهار آمدنت
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem