شکرگزاری قوی ترین داروی ضد افسردگی
بررسی ها ثابت کرده ، حس " شکرگذاری " باعث تولید چشم گیر هورمونهای دوپامین و سروتونین دربدن میشود که هر دوکلید مبارزه با افسردگی هستند.افراد شکرگزار در بحران ها صبورترند
ای روزی دهندۀ بی منت
یقین داریم دری بسته نخواهد شد
مگر، قبل از آن دری گشودہ گردد
پس مارا به سمت درهای گشودہ از رحمتت هدایت کن.آمین❤️
46.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📿 با این کار توی نماز خوندنهای امام زمان علیهالسلام شریک شو!
#کلیپ #حرف_خاص۹۱ | #استاد_شجاعی
#حرف_خاص
@ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️سمبوسه یکی از خوشمزه ترین غذاهای جنوبی
🌷🤍
══════◄••❀••►══════
🤍🌷 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
══════◄••❀••►══════
دو گیاه رو در یک مدرسه قرار دادن 30روز با یکی از اونا با عبارات تشویقی و پرانرژی حرف زدن و با دیگری با نفرت
نتایج رو بعد از سی روز ببینید.
حالا ما با استرس و فکر منفی چه بلایی سر روانمون میاریم!
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
وقتی یه بازیگر توی یه فیلمی
یه اتـفـاقی براش افـتاده باشـه
اگه توی خیابون ببینیمش
درمورد اون اتفاق ازش سوال نمیکنیم
چون میدونیم نقش و فیلمه همش😊
درمورد #زندگی هم همینه
واقعیت اینه که همهش نقش و فیلمه
تا واکنش ما ثبت بشه و امتحان بشیم
و متوجه عیبامون بشیم و حلش کنیم
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_یکم
اگر چند دقیقه دیرتر به بیمارستان
مي رسیدیم بازخواستمون ميکرد.
چنان دست تو دست هم جلسات رو پي در پي و بي وقفه پشت سر گذاشتن که بعد از دوماه امیرمهدی قدرت تكلمش رو به دست آورد گرچه که هنوز روی بعضي حروف
گیر مي کرد ، اما به قدری مصرانه تمرین
مي کرد که من شگفت زده از سیر بهبودیش فقط و فقط لبخند مي زدم.
طبق معمول آخر شب ها ، شیر گرم کردم و داخل دو تا لیوان دسته دار ریختم ، و با یه پیش دستي کوچیك پر از
خرما داخل سیني گذاشتم.
صداش تو خونه پیچید:
امیرمهدی –مارال!
می دونستم برای دیدن سریال داره صدام
مي کنه . هر شب کنار هم در حال خودن شیر و خرما که دکترش گفته
بود براش خوبه سریال مي دیدم.
جواب دادم:
من –دارم میام .
و سیني رو برداشتم و به سمت اتاق رفتم.
روی تخت نشسته و به پشتي تخت تكیه داده بود.
با دیدنم لبخندی زد و گوشي تو دستش رو کناری گذاشت .
دست دراز کرد به طرفم برای گرفتن سیني.
لبخندش رو بي جواب نذاشتم و حین دادن سیني بهش گفتم:
من –با کسي حرف مي زدی ؟
سیني رو روی پاهاش گذاشت تا منم کنارش روی تخت بشینم.
امیرمهدی –آره . یاشار بود . ففردا برای ففیزیوتراپي خودش میاد دنبالم . بعدش از اون طرفف با محمدمهدی و
یاشار مي ریم سسراغ یگانه و بچه ها.
منظورش بچه های کار بودن . حالا دیگه یاشار پورمند هم به جمع خیرین اضافه شده بود!
خودم رو لوس کردم:
من –یعني من نبرمت ؟
و بعد لب هام رو غنچه کردم.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_دوم
من –یعني من نبرمت ؟
و بعد لب هام رو غنچه کردم.
خیره به لب هام گفت:
امیرمهدی –شما ففردا اسستراحت کن . خیلي وقته که یه اسستراحت درسست و حسسابي نكردی . همش یا
سسر کالسسي یا دنبال من تو بیمارسستان برای فیزیوتراپي یا مشغول کارای خونه . شمام نیاز داری به اسستراحت پسس ،
فردا رو حسسابي به خودت
اسستراحت بده.
پشت چشمي نازك کردم:
من –باشه . قبول نكنم چیكار کنم ؟ شما سه تا که قرارتون رو گذاشتین!
لیوان شیرم رو داد دستم:
امیرمهدی - من هر کاری مي کنم به ففكر شما هم هسستم . مي توني ففردا بری به پدر و مادرت سسر بزني .
من که با این وضع و این جلسسه های ففیزیوتراپي نمي تونم
مرتب باهات بیام حداقل تو برو دیدنشون .
سری تكون دادم:
من –شاید همین کار رو کردم . یك هفته ای هست که ندیدمشون .
امیرمهدی –همه ی وقتت رو گرففتم حتي نمي توني راحت بری به خونواده ت سسر بزني . این همه ظلم و تو
صصداتم در نمیاد.
شونه م رو به شونه ش تكیه دادم:
من –وقت گذاشتن برات ارزشش رو داره وقتي حالا مي تونم لیوان شیرم رو از دستت بگیرم.
یه خرما برداشت و به لبم نزدیك کرد:
امیرمهدی –واقعاً ارزشش رو داره مارال ؟ اصصلا ً تو این چند ماه چیزی از زندگیت ففهمیدی ؟
دهنم رو که برای خوردن خرما باز کرده بودم ، بي اراده بستم و خرما تو دستای امیرمهدی باقي موند.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_سوم
دهنم رو که برای خوردن خرما باز کرده بودم ، بي اراده بستم و خرما تو دستای امیرمهدی باقي موند.
نفس عمیقي کشیدم:
من –زندگي من همین خوب شدن تو و خوشحالي اطرافیانه !
مگه نمي گفتي آدم باید برای ازدواجش دلیل
داشته باشه ؟ خب دلیل منم همینه ...
مي خوام همه ی روزام رو..
ابرویي بالا دادم:
من - با مردی باشم که مهرم به دلش افتاده بود!
تیكه ی آخر حرفم رو با شیطنت گفتم .
مي خواستم به اون روزی که تو پارك بهم ابراز علاقه کرده بود اشاره کنم
چند ثانیه نگاهم کرد و بعد یك دفعه زد زیر خنده.
برگشت و با خنده خرما رو به زور تو دهنم فرو کرد . با خنده و دهن پر گفتم:
من –نكن امیرمهدی...
امیرمهدی –سسر به سسرم مي ذاری ؟
من –دوست دارم .. شوهرمي...
امیرمهدی –الان بهت مي گم خانوم...
دستاش که داشت به سمتم مي اومد رو سریع پس زدم ، از کنارش بلند شدم و ایستادم . دیگه دستش بهم
نميرسید.
به سمتم خم شده بود ولي هنوز رو تخت بود . سری تكون داد:
امیرمهدی –حیفف که هنوز نمي تونم راحت پاهام رو حرکت بدم!
از حرکت سریعم به نفس نفس افتاده بودم:
من –تقصیر خودته . مگه دکترت نگفت تو خونه هم سعي کن با عصا راه بری تا زودتر راه بیفتي ؟
ولي تو همش خوابیدی!
صاف نشست:
امیرمهدی –وقتي بابا میان کمك که برم دسستشویي ، سسعي مي کنم بیشتر وزنم رو بندازم رو پاهای خودم ،
خیلي خسسته مي شم . بابا از بسس این مدت من رو جا به
جا کردن کمرشون درد مي کنه!
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهارم
امیرمهدی –وقتي بابا میان کمك که برم دسستشویي ، سسعي مي کنم بیشتر وزنم رو بندازم رو پاهای خودم ،
خیلي خسسته مي شم .
بابا از بسس این مدت من رو جا به
جا کردن کمرشون درد مي کنه!
سری تكون دادم:
من –آره مي دونم . دیروز دیدم مامان طاهره بنده ی خدا داشتن کمرشون رو مي مالیدن .
رفتم کنارش نشستم . چشمام رو تنگ کردم و با التماس گفتم:
من –امیرمهدی ! بذار من ببرمت حمام و دستشویي . کاری که نمي خوام بكنم . فقط مي برمت و میارمت ، همین.
هوم ؟
نگاهش به سمتم رنگ مهربوني پاشید:
امیرمهدی –به اندازه ی کاففي زحمت رو دوشت هسست .
حواسسم هسست کمتر به بابا ففشار بیارم.
بعد هم سریع من رو از پشت به حصارش کشید:
امیرمهدی –خب .. مهرتون به دل کي اففتاده بود ؟
خندیدم:
من –تو ... خودت اون شب گفتي...
امیرمهدی –شما مهرت به دلم که هیچي به جونم اففتاده .
نمي بیني چقدر زود دارم خوب مي شم ؟
من –بله دیگه .. از مهر منه ... دوسم داری مي دونم.
با صدا خندید و گفت:
امیرمهدی –کمكم کن بخوابم.
کمكش کردم . به پهلو دراز کشید و باز هم من رو مهمون حصارش کرد:
امیرمهدی –ناراحت شدی برای ففردا با بچه ها قرار گذاشتم ؟
ناراحت نبودم ولي اینكه نیمي از وقتش رو با پورمند مي گذروند ، برام دوست داشتني نبود.
با نوك انگشتم خطوط نامفهومي روی شانه ش کشیدم:
من –ناراحت نه .. ولي همش با دکتر پورمندی ! خب..
امیرمهدی –با محمدمهدی قراره ففردا یه سسر بریم بانك
ببینیم مي تونم برگردم سسر کارم ؟ الان دیگه ميتونم کار کنم.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 میزبانی از زائران پیاده در باب الرضا علیه السلام
❌فوق العاده
مژده به همه ی کاشانی ها و آران و بیدگلی ها
وام ۱۵۰میلیون توماااااانی!!!!!!!!!!
💥ویژه کاشان و آران و بیدگلی
🔰اعطای وام ۱۵۰ میلیونی
🔰اطلاعات بیشتر و رزرو نوبت با عضویت در کانال زیر👇
https://eitaa.com/fardokht_roydad
🔰جهت اطلاع از آخرین اخبار و عضویت در گروه استان خود به مشاور باشگاه مخاطبین ملی در کانال جشنواره پیام دهید.
https://eitaa.com/fardokht_roydad
#مولاجانم
🍂هجران بس است ای پسر فاطمه...،بیا
شاید که مرگ جسم مرا سهم گور کرد
🍂بین من و تو پردهی عصیان حجاب شد
ما را گناهکاریِمان از تو دور کرد...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
🏴 #شهادت_حضرت_پیامبرﷺ
#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام🏴
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ #استوری ویژه رحلت رسول اکرم(ص)
سلام آقا رسول الله
پناهم یا رسول الله
تمام هستی زهرا رسول الله
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
33.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قربون کبوترای حرمت امام حسن(ع)
تو منو رها کنی کجا برم ؟
امام حسن (ع)
نمیتونم دیگه کربلا برم
امام حسن(ع)
#امام_حسنی_ام
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
✅ جوانان نخبهی ایرانی باز هم حماسه آفریدند.
🌺 همت و تعهد و ارادهی این رویشهای عزیزِ ایران اسلامی، موجب مباهات و سربلندیِ همه ماست، البته به غیر از خودتحقیرکنندگان و سیاهبینانی که چشم دیدن موفقیتهای چشمگیرِ برومندانِ سرزمینِ سرافرازمان را ندارند.
✍ مریم اشرفی گودرزی
🖤https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🎙️ آقا در جمع عزاداران اربعین، جوانان را به برنامهریزی برای فرصت طولانی عمرشان توصیه کردند
💌 برنامه ۷۰ساله!
➕ «برای اینکه برنامهریزیتان درست از آب دربیاید فکر کنید؛ برای اینکه درست بتوانید فکر کنید با قرآن آشنا بشوید. از کسانی که پیش از شما و بیش از شما تأمّل کردند، یاد بگیرید. فکر کنید، مطالعه کنید، شناسایی کنید، اقدام کنید.»
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem