46.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📿 با این کار توی نماز خوندنهای امام زمان علیهالسلام شریک شو!
#کلیپ #حرف_خاص۹۱ | #استاد_شجاعی
#حرف_خاص
@ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️سمبوسه یکی از خوشمزه ترین غذاهای جنوبی
🌷🤍
══════◄••❀••►══════
🤍🌷 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
══════◄••❀••►══════
دو گیاه رو در یک مدرسه قرار دادن 30روز با یکی از اونا با عبارات تشویقی و پرانرژی حرف زدن و با دیگری با نفرت
نتایج رو بعد از سی روز ببینید.
حالا ما با استرس و فکر منفی چه بلایی سر روانمون میاریم!
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
وقتی یه بازیگر توی یه فیلمی
یه اتـفـاقی براش افـتاده باشـه
اگه توی خیابون ببینیمش
درمورد اون اتفاق ازش سوال نمیکنیم
چون میدونیم نقش و فیلمه همش😊
درمورد #زندگی هم همینه
واقعیت اینه که همهش نقش و فیلمه
تا واکنش ما ثبت بشه و امتحان بشیم
و متوجه عیبامون بشیم و حلش کنیم
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_یکم
اگر چند دقیقه دیرتر به بیمارستان
مي رسیدیم بازخواستمون ميکرد.
چنان دست تو دست هم جلسات رو پي در پي و بي وقفه پشت سر گذاشتن که بعد از دوماه امیرمهدی قدرت تكلمش رو به دست آورد گرچه که هنوز روی بعضي حروف
گیر مي کرد ، اما به قدری مصرانه تمرین
مي کرد که من شگفت زده از سیر بهبودیش فقط و فقط لبخند مي زدم.
طبق معمول آخر شب ها ، شیر گرم کردم و داخل دو تا لیوان دسته دار ریختم ، و با یه پیش دستي کوچیك پر از
خرما داخل سیني گذاشتم.
صداش تو خونه پیچید:
امیرمهدی –مارال!
می دونستم برای دیدن سریال داره صدام
مي کنه . هر شب کنار هم در حال خودن شیر و خرما که دکترش گفته
بود براش خوبه سریال مي دیدم.
جواب دادم:
من –دارم میام .
و سیني رو برداشتم و به سمت اتاق رفتم.
روی تخت نشسته و به پشتي تخت تكیه داده بود.
با دیدنم لبخندی زد و گوشي تو دستش رو کناری گذاشت .
دست دراز کرد به طرفم برای گرفتن سیني.
لبخندش رو بي جواب نذاشتم و حین دادن سیني بهش گفتم:
من –با کسي حرف مي زدی ؟
سیني رو روی پاهاش گذاشت تا منم کنارش روی تخت بشینم.
امیرمهدی –آره . یاشار بود . ففردا برای ففیزیوتراپي خودش میاد دنبالم . بعدش از اون طرفف با محمدمهدی و
یاشار مي ریم سسراغ یگانه و بچه ها.
منظورش بچه های کار بودن . حالا دیگه یاشار پورمند هم به جمع خیرین اضافه شده بود!
خودم رو لوس کردم:
من –یعني من نبرمت ؟
و بعد لب هام رو غنچه کردم.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_دوم
من –یعني من نبرمت ؟
و بعد لب هام رو غنچه کردم.
خیره به لب هام گفت:
امیرمهدی –شما ففردا اسستراحت کن . خیلي وقته که یه اسستراحت درسست و حسسابي نكردی . همش یا
سسر کالسسي یا دنبال من تو بیمارسستان برای فیزیوتراپي یا مشغول کارای خونه . شمام نیاز داری به اسستراحت پسس ،
فردا رو حسسابي به خودت
اسستراحت بده.
پشت چشمي نازك کردم:
من –باشه . قبول نكنم چیكار کنم ؟ شما سه تا که قرارتون رو گذاشتین!
لیوان شیرم رو داد دستم:
امیرمهدی - من هر کاری مي کنم به ففكر شما هم هسستم . مي توني ففردا بری به پدر و مادرت سسر بزني .
من که با این وضع و این جلسسه های ففیزیوتراپي نمي تونم
مرتب باهات بیام حداقل تو برو دیدنشون .
سری تكون دادم:
من –شاید همین کار رو کردم . یك هفته ای هست که ندیدمشون .
امیرمهدی –همه ی وقتت رو گرففتم حتي نمي توني راحت بری به خونواده ت سسر بزني . این همه ظلم و تو
صصداتم در نمیاد.
شونه م رو به شونه ش تكیه دادم:
من –وقت گذاشتن برات ارزشش رو داره وقتي حالا مي تونم لیوان شیرم رو از دستت بگیرم.
یه خرما برداشت و به لبم نزدیك کرد:
امیرمهدی –واقعاً ارزشش رو داره مارال ؟ اصصلا ً تو این چند ماه چیزی از زندگیت ففهمیدی ؟
دهنم رو که برای خوردن خرما باز کرده بودم ، بي اراده بستم و خرما تو دستای امیرمهدی باقي موند.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_سوم
دهنم رو که برای خوردن خرما باز کرده بودم ، بي اراده بستم و خرما تو دستای امیرمهدی باقي موند.
نفس عمیقي کشیدم:
من –زندگي من همین خوب شدن تو و خوشحالي اطرافیانه !
مگه نمي گفتي آدم باید برای ازدواجش دلیل
داشته باشه ؟ خب دلیل منم همینه ...
مي خوام همه ی روزام رو..
ابرویي بالا دادم:
من - با مردی باشم که مهرم به دلش افتاده بود!
تیكه ی آخر حرفم رو با شیطنت گفتم .
مي خواستم به اون روزی که تو پارك بهم ابراز علاقه کرده بود اشاره کنم
چند ثانیه نگاهم کرد و بعد یك دفعه زد زیر خنده.
برگشت و با خنده خرما رو به زور تو دهنم فرو کرد . با خنده و دهن پر گفتم:
من –نكن امیرمهدی...
امیرمهدی –سسر به سسرم مي ذاری ؟
من –دوست دارم .. شوهرمي...
امیرمهدی –الان بهت مي گم خانوم...
دستاش که داشت به سمتم مي اومد رو سریع پس زدم ، از کنارش بلند شدم و ایستادم . دیگه دستش بهم
نميرسید.
به سمتم خم شده بود ولي هنوز رو تخت بود . سری تكون داد:
امیرمهدی –حیفف که هنوز نمي تونم راحت پاهام رو حرکت بدم!
از حرکت سریعم به نفس نفس افتاده بودم:
من –تقصیر خودته . مگه دکترت نگفت تو خونه هم سعي کن با عصا راه بری تا زودتر راه بیفتي ؟
ولي تو همش خوابیدی!
صاف نشست:
امیرمهدی –وقتي بابا میان کمك که برم دسستشویي ، سسعي مي کنم بیشتر وزنم رو بندازم رو پاهای خودم ،
خیلي خسسته مي شم . بابا از بسس این مدت من رو جا به
جا کردن کمرشون درد مي کنه!
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهارم
امیرمهدی –وقتي بابا میان کمك که برم دسستشویي ، سسعي مي کنم بیشتر وزنم رو بندازم رو پاهای خودم ،
خیلي خسسته مي شم .
بابا از بسس این مدت من رو جا به
جا کردن کمرشون درد مي کنه!
سری تكون دادم:
من –آره مي دونم . دیروز دیدم مامان طاهره بنده ی خدا داشتن کمرشون رو مي مالیدن .
رفتم کنارش نشستم . چشمام رو تنگ کردم و با التماس گفتم:
من –امیرمهدی ! بذار من ببرمت حمام و دستشویي . کاری که نمي خوام بكنم . فقط مي برمت و میارمت ، همین.
هوم ؟
نگاهش به سمتم رنگ مهربوني پاشید:
امیرمهدی –به اندازه ی کاففي زحمت رو دوشت هسست .
حواسسم هسست کمتر به بابا ففشار بیارم.
بعد هم سریع من رو از پشت به حصارش کشید:
امیرمهدی –خب .. مهرتون به دل کي اففتاده بود ؟
خندیدم:
من –تو ... خودت اون شب گفتي...
امیرمهدی –شما مهرت به دلم که هیچي به جونم اففتاده .
نمي بیني چقدر زود دارم خوب مي شم ؟
من –بله دیگه .. از مهر منه ... دوسم داری مي دونم.
با صدا خندید و گفت:
امیرمهدی –کمكم کن بخوابم.
کمكش کردم . به پهلو دراز کشید و باز هم من رو مهمون حصارش کرد:
امیرمهدی –ناراحت شدی برای ففردا با بچه ها قرار گذاشتم ؟
ناراحت نبودم ولي اینكه نیمي از وقتش رو با پورمند مي گذروند ، برام دوست داشتني نبود.
با نوك انگشتم خطوط نامفهومي روی شانه ش کشیدم:
من –ناراحت نه .. ولي همش با دکتر پورمندی ! خب..
امیرمهدی –با محمدمهدی قراره ففردا یه سسر بریم بانك
ببینیم مي تونم برگردم سسر کارم ؟ الان دیگه ميتونم کار کنم.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 میزبانی از زائران پیاده در باب الرضا علیه السلام
❌فوق العاده
مژده به همه ی کاشانی ها و آران و بیدگلی ها
وام ۱۵۰میلیون توماااااانی!!!!!!!!!!
💥ویژه کاشان و آران و بیدگلی
🔰اعطای وام ۱۵۰ میلیونی
🔰اطلاعات بیشتر و رزرو نوبت با عضویت در کانال زیر👇
https://eitaa.com/fardokht_roydad
🔰جهت اطلاع از آخرین اخبار و عضویت در گروه استان خود به مشاور باشگاه مخاطبین ملی در کانال جشنواره پیام دهید.
https://eitaa.com/fardokht_roydad
#مولاجانم
🍂هجران بس است ای پسر فاطمه...،بیا
شاید که مرگ جسم مرا سهم گور کرد
🍂بین من و تو پردهی عصیان حجاب شد
ما را گناهکاریِمان از تو دور کرد...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
🏴 #شهادت_حضرت_پیامبرﷺ
#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام🏴
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ #استوری ویژه رحلت رسول اکرم(ص)
سلام آقا رسول الله
پناهم یا رسول الله
تمام هستی زهرا رسول الله
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
33.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قربون کبوترای حرمت امام حسن(ع)
تو منو رها کنی کجا برم ؟
امام حسن (ع)
نمیتونم دیگه کربلا برم
امام حسن(ع)
#امام_حسنی_ام
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
✅ جوانان نخبهی ایرانی باز هم حماسه آفریدند.
🌺 همت و تعهد و ارادهی این رویشهای عزیزِ ایران اسلامی، موجب مباهات و سربلندیِ همه ماست، البته به غیر از خودتحقیرکنندگان و سیاهبینانی که چشم دیدن موفقیتهای چشمگیرِ برومندانِ سرزمینِ سرافرازمان را ندارند.
✍ مریم اشرفی گودرزی
🖤https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🎙️ آقا در جمع عزاداران اربعین، جوانان را به برنامهریزی برای فرصت طولانی عمرشان توصیه کردند
💌 برنامه ۷۰ساله!
➕ «برای اینکه برنامهریزیتان درست از آب دربیاید فکر کنید؛ برای اینکه درست بتوانید فکر کنید با قرآن آشنا بشوید. از کسانی که پیش از شما و بیش از شما تأمّل کردند، یاد بگیرید. فکر کنید، مطالعه کنید، شناسایی کنید، اقدام کنید.»
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حنانه مدال نجوم دارد❣
حنانه مدال نجابت و عفت دارد❣
حنانه مدال قدردانی دارد❣
حنانه قدر مادری میداند ❣
حنانه نقش زیبای دختری را برای مادرش به جا می آورد👌🌹
#دختر_ایرانی
#حجاب
#رمضانعلی_زاده
🖤https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem