هدایت شده از مسجدجامع حاج سیدحسن کدکنی ره
تقویم تاریخ:
📆 ۱۷ ربیع الاول #ولادت پیامبر اکرم
🌷 میلاد خجستهی آخرین رسول الهی پیامبر اکرم #حضرت_محمد بن عبداللَّه صلی الله علیه و آله وسلّم (52 سال قبل از هجرت برابر با سال عامالفیل)
🔹ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلّم به اتّفاق نظر شیعیان در 17 ربیع الاول در سال عام الفیل میباشد، ولی برخی از مسلمانان، این واقعه را در روز دوازدهم این ماه دانستهاند.
🔸کنیهی آن حضرت، ابوالقاسم و القاب ایشان، رسول اللَّه، نبی اللَّه، خاتم الانبیا، سَیِّدُالبَشَر و... میباشد.
🔹پدر ایشان عبداللَّه بن عبدالمطلب و نیز مادر آن حضرت آمنه بنت وَهَب است.
🔸رقیه، ام کلثوم، زینب، قاسم، عبداللَّه، ابراهیم و حضرت فاطمهی زهرا سلام الله علیها فرزندان پیامبر اسلام میباشند که به جز فاطمه سلام الله علیها همگی در دوران حیات پیامبر، از دنیا رفتند.
🔹دوران زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم در دو شهر مکه و مدینه سپری شد.
🔸ایشان پس از آن که در چهل سالگی برای پیامبری برگزیده شدند، در ابتدا دین الهی را به طور مخفیانه تبلیغ میکردند و پس از سه سال، به دعوت آشکار دست زدند.
🔹رنجها و سختیهای فراوانی که پس از درگذشت #ابوطالب، عمو و حضرت #خدیجه سلام الله علیها همسر آن حضرت بر ایشان گذشت و همچنین اعلام آمادگی مردم یثرب برای پذیرفتن آن پیامبر عظیمالشأن، زمینه ساز #هجرت بزرگ ایشان به مدینه گردید.
🔸ده سال آخر عمر و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلّم در مدینه، همراه با جنگها، فتوحات و انتشار آیین آسمانی اسلام همراه بود.
🟩🟢💜🌹🌴🕋🇮🇷🕋🌴🌹💜🟢🟩
📆 ۱۷ ربیع الاول #ولادت امام صادق
🌹 ولادت #امام_صادق علیه السّلام ششمین امام شیعیان و رئیس مذهب جعفری (83 ق)
🔹حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام فرزند امام محمد باقر علیه السّلام و از مادری به نام اُمّفَروَه دختر قاسم بن محمد بن ابیبکر است. ابوعبداللَّه، ابواسماعیل، ابوموسی از کنیههای آن حضرت و صادق، فاضل، طاهر، صابر و... از القاب آن جناب میباشند.
🔸حضرتش در سال هشتاد و سوم هجری در مدینه به دنیا آمده است.
🔹فرزندان آن حضرت را ده تن ذکر کردهاند. در میان امامان، عصر امام صادق علیه السّلام منحصر به فرد بوده و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن بزرگوار، در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشته است.
🔸زیرا آن دوره از نظر سیاسی، دورهی ضعف و تزلزلِ حکومت بنیامیه و فزونی قدرت بنیعباس بود و این دو گروه، مدتی در حال کشمکش و مبارزه با یکدیگر برای کسب حکومت بودند.
🔹از این رو این دوران، دوران آرامش و آزادی نسبیِ امام صادق علیه السّلام و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار میرفت.
🔸از نظر فکری و فرهنگی نیز عصر امام صادق علیه السّلام عصر جنبش فکری و فرهنگی بود. در آن زمان، شور و شوق علمی بیسابقهای در جامعهی اسلامی حاصل شده و علوم مختلفی اعم از علوم اسلامی یا علوم بشری پدید آمده بود.
🔹امام صادق علیه السّلام با توجه به فرصت مناسب سیاسی به دست آمده و با ملاحظهی نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینهی اجتماعی، دنبالهی نهضت علمی و فرهنگی پدر بزرگوار خود، امام محمدباقر علیه السّلام را گرفت، حوزهی وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشتههای مختلف علوم عقلی و نقلیِ آن روز، هزاران شاگردِ فاضل را پرورش داد.
❤️ السلام علیک یا ابا صالح المهدی 🕋
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🕋 🌹 🪸
💛 🕋الهی و ربی من لی غیرک 🕋 🌹 🪸
🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
یا صاحب الزمان عج ادرکنی و لا تهلکنی
╰┅┅┅❀🍃🌼🍃❀┅┅┅╯
@masjedjamehkadkan
22.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
او "محمّد" ،بخشندهترین
دلیرترین، راستگوترین
خوش عهد و پیمانترین
و نرمخوترین مردم بود
و رفتارش از همه بزرگوارانهتر بود
امیرالمومنین علی علیه السلام
هدایت شده از @li.Bakhshi
بنام خدای شهیدان
هفته دفاع مقدس گرامی باد
یاد جبهه بخیر که دانشگاه خود سازی بود و کنکورش صداقت و اخلاص و متون آنرا انتشارات شهادت در کربلا با مرکب خون به چاپ میرساند.
یاد موقعیت هایی بخیر که کسی به فکر موقعیت نبود وقرارگاههایی که دل را بی قرار میکرد
یادسنگر بخیر که به غار ثور میماند وایستگاه صلواتی که محل استراحت ملائک بود.
یاد جاده بخیر که ترجمه صراط المستقیم بود وبه تفکر چپ وراست مهر باطل شد می زد
یاد معبر بخیر که به پل صراط می ماند و به سنگر کمین که فاصله بین دنیا وآخرت بود
یاد آبادان بخیر که به آبادی دل می پرداخت، خرمشهر که خرم به خون شهیدان شد، بستان که مزرعه عشق بود وسوسنگرد که بالاله وسوسن انس گرفت
یاد هویزه بخیر که حسین علم الهدی راتربیت کرد، دهلران که مردمان ساده ای داشت، موسیان که قوم موسی را به مسخره گرفت، مهران که بوی مهربانی میداد. کله قندی که مرگ در آن از عسل شیرین تر بود
،
قلاویزان که نردبان عروج بود و مجنون که داستان لیلی را بهتر بازگو میکرد.
یاد هور العظیم بخیر که عظمت اسلام را به نمایش گذاشت، کارون که بارها به رنگ خون در آمد و اروند که روند جنگ را تغییر داد
یاد فاو بخیر که کلاس وفاداری بود، دریاچه نمک که دل را به شور میانداخت و کانال ماهی که به زیبایی آکواریوم پایان داد.
یاد شلمچه بخیر که تکرار اُحُد وعاشورا بود وطلایه که ارزش طلا را شکست.
یاد کلاه آهنی بخیر که نگهبان سجده گاه ملائک بود، چفیه که سجاده عبادت بود وپلاک که شماره پرواز را نشان میداد.
یاد لباسهایی بخیر که هیچ درجه ای نداشت، لباسهایی که ساده وبی اتو بودند
پوتین هایی که بدون واکس بودن و هیچگاه بر پدال بنز و پورشه و لامبورگینی قرار نگرفتند.
یاد آفتاب جبهه بخیر که به گرمی می تابید وماهش که شرمنده ماههای زمینی بود و ستارگانش که به ستاره های زمینی چشمک می زد وعطرش که بوی باروت میداد.
یاد گلوله هایی بخیر که قاصد وصال بودندو ترکش هایی که امر به معروف
می کردند.
یاد گونه هایی بخیر که برآن اشک استغفار می غلتید ومحاسنی که بر آن غبار تبرک می نشست، دعای کمیلی که پایانش پاکی بود وقنوتی که درآن توفیق شهادت طلب می شد
یاد جهان آرا بخیر که به آرایش جهان پرداخت، نامجو که به دنبال نام ونشان نبود ،کلاهدوز که از نمد انقلاب کلاهی برای خود نساخت، چمران که معلم اخلاق بود، زین الدین که زینت دین بود، باکری که مجسمه اخلاق بود ، خرازی که بجز با خدا معامله نمیکرد آبشناسان که کسی او را نشناخت و صیاد که دلها را شکار میکرد.
یاد پیکرهایی که هیچگاه برنگشت، یاد مادرانی بخیر که بی صدا میگریستند وبچه هایی که هیچ گاه پدرانشان را ندیدند.
یاد لبخندهایی بخیر که قهقهه شهادت بود، دستانی که به عباس اقتدا کردند وپاهایی که زودتر به بهشت پیوستند.
ما ماندیم و ما،،ما ماندیم ودرد فراق یاران
ما ماندیم و بار مسئولیت،، ما ماندیم و شرمندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفته دفاع مقدس گرامی باد 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️. دعای حفظ شدن از فتنههای آخرالزمان
عبدالله بنسنان یکی از یاران امام صادق (علیهالسلام) نقل می کند روزی آن حضرت خطاب به ما فرمودند:
"به زودی شبههای به شما روی خواهد آورد و شما نه پرچمی خواهید داشت که دیده شود و نه امامی که هدایت کند تنها کسانیاز این شبهه نجات خواهند یافت که "دعایغریق" را بخوانند عرض کردیم آقـا دعای غریق چگونه است؟
فرمودند بگویید:
"یا اللـهُ یـا رَحمـنُ یا رحیـمُ یا مُقَلِّبَ القُلُـوبِ ثَبِّتْ قَلبِی عَلیٰ دینِکَ"
ای خدا !
ای بخشنده!
ای بخشایشگر!
ای کسی که قلب ها را دگرگون می سازی!
قلب مرا بر دینت پایدار فرما.
🎙 آیتالله ناصری
🌺 کانال معرفتی #سلوک_شیعه👇
https://eitaa.com/joinchat/3222994976C75d06fe7ee
هدایت شده از اشعارعلائی
((به نام خدا))
((شعر دفاع مقدس))
بازشد ایام یاد عاشقان کربلا
بازشد رزمندگان را یاد ایثار و وفا
سالها ایثارجان ازبهر دین وانقلاب
یاد مادرها ز فرزندان و دلهای کباب
یاد جبهه، یاد جنگ و یاد شبهای نبرد
گاه درخشکی و دریا ، گاه گرم وگاه سرد
گریه ی رزمنگان و یاد ایثار بدن
در ره اسلام و قرآن در ره پاک وطن
باز گفتم از شهیدِ عاشقِ بی ادعا
آنکه داده جان خود در راه دین و هم خدا
از دفاع از کشور و رزمنده و سردار جنگ
از برونسی ،کاوه و مردان پاک و هم یه رنگ
کشور از خون شهیدان هست پابرجا کنون
از جوانانی که جان دادند با ایثار خون
از طریق القدس و بدر و خیبر و فتح المبین
جانفشانی بهردین و کشور ایران زمین
یاد شبهای نبرد و گریه ها و شور وشین
یاد نوحه ،یاد روضه ، یاد سربند حسین(ع)
یاد ظلمِ دشمن دون، یاد آژیر خطر
یادغواصان مانده در کمین این سفر
یاد تشییع شهیدان ، جای جای این وطن
یاد دفن این شهیدان زیر خاک و بی کفن
یاد پیکرها که پیدا شد بزیر کوه خاک
یاد گمنامان میهن هم غریب و بی پلاک
از بسیج و ارتش و ژاندارمری و هم سپاه
از جوانان دلاور چهره هایی همچو ماه
ای علائی گر که باشد کشور ما در امان
باشد از خون شهیدان وطن، ایثار جان
بمناسبت هفته دفاع مقدس
آدرس کانال شعر در ایتا:
https://eitaa.com/sma1212
➕ ساعت ۵ صبح دخترم بیدارم کرد
گفت بابا من عروس دارم من و میبری سالن
گفتم آره دخترم میبرم
وقتی آمدم از در پارکینگ بیرون تو ماشین نشستم
تا دخترم بیاد، دیدم آقای پاکبانی داره کوچه رو جارو میکنه
ولی خیلی ناشیانه و اصلاً معلومه بلد نیست
خب من پاکبان کوچه رو میشناختم
آقای عزیزی یه پیرمرد خوش برخورد و با حال بود.
ولی نوع جارو کردن این کمی ناشیانه بود...
➕ تا حالا در طی صدها روز دهها پاکبان رو دیدم و حالیم بود که این یارو این کاره نیست؛
رفتم دخترم و رساندم و برگشتم دیدم هنوز داره با آشغالها بازی میکنه.
کم کم این مشکوک بودنش رفت رو مُخم
در ماشین رو باز کردم و صداش کردم «عزیز خوبی؟ یه لحظه تشریف بیار.
خیلی شق و رق اومد جلو و از پشت عينك ظریف و نیم فریمش خیلی شُسته رُفته جواب داد:
سلام در خدمتم مشکلی پیش اومده؟»
از لحن و نوع برخوردش جا خوردم...
➕ نفسهاش تو سحرگاه زیادی پر انرژی بود؛
به ذهنم رسید که یه کم مهربانتر برخورد کنم
"خسته نباشی گفتم بیا تو آلاچیق یه قهوه بزنیم بعد تکه پاره کردن یه چندتا تعارف اومد داخل و نشست
اون یکی هدفون هم از گوشش در آورد؛
دنباله سیم هدفون رو با نگاهم دنبال کردم
که میرفت تو یقهش و زیر لباس نارنجی شهرداريش محو ميشد.
پرسیدم: چی گوش میدی؟
گفت: «یه کتاب صوتی به زبان انگلیسیه».
کنجکاوتر شدم: « انگلیسی؟! موضوعش چیه؟»
گردنشو کج کرد و گفت: «در زمینه اقتصادسنجی»...
➕ شَکّم دیگه داشت سر ریز میشد!
«فضولی نباشه؛ واسه چی یه همچی چیزی رو می خونی؟».
با یه حالت نیمخنده تو چهرهش گفت:
«چیه؟ به یه پاکبان نمیاد که مطالعه داشته باشه؟...
به خاطر شغلمه.»
از سرایدار ساختمان دو تا آبجوش گرفتم
دو تا علی کافه انداختم
رفتم سر میز متعجبتر پرسیدم که متوجه نمیشم
این اقتصاد و سنجش و این داستانها
چه ربطي به کار شما داره؟».
➕ نگاهش را یه لحظه برگردوند و بعد دوباره
به سمت من نگاه کرد و گفت:
«من استاد هستم تو دانشگاه.»
قبل از اینکه بخام چیزی بپرسم انگار خودش فهمید گیج شدم و ادامه داد: «من پدرم پاکبان این منطقه است. آقای عزیزی.
در مورد شما و روانشاد پسرتونم هم
برای ما خیلی تعریف کرده همیشه میگفت یه پهلوون تو کوچه هست که مهربانه.
➕ امشب تا دیدم شناختمون چون عکستون رو با بابا دیده بودم.
جناب خمارلو من دکترای اقتصاد دارم؛
و دو تا داداشم يکي مهندسه
و اون یکی هم داره دکتراشو ميگیره.
به پدرم هر چی میگیم زیر بار نمیره که بازخرید شه؛
ما هم هر ماه روزایی رو به جای پدرمون میایم کار میکنیم که استراحت کنه.
هم کمکش کرده باشیم. هم یادمون نره با چه زحمتی
و چطوری پدرمون ما رو به اینجا رسوند.»...
➕ چند لحظه سکوت فضای بین ما رو گرفت و نگاهمون تو هم قفل شده بود.
استکان رو گذاشتم رو میز و بلند شدم رفتم سمتش.
بغلش کردم و گفتم: «درود به شرفت مرد.
قدر باباتم بدون.
خیلی آدم درست و مهربونیه.»
ای دوستان ما هم اگر آدمی شدیم از دولتی سر زحمات بیدریغ پدر و مادر هایمان است