eitaa logo
🇵🇸 مجموعه فرهنگی و تربیتی هیئتُ المهدی (عج)🇮🇷
2.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
1هزار ویدیو
46 فایل
🔖هیئت دانش‌آموزی 🔖دبیرستان غیردولتی مکیالُ‌المکارِم 🔖پیش‌دبستانی و دبستان غیردولتی 🔖آکادمی‌مهارت 🔖رسانه آوینچی 👈#تربیت_چند_بُعدی👉 ارتباط با ما : 🏠مشهد_خیابان شهیدهاشمی نژاد۳۲پ۱۲ @Mohsen_farahnaki @Heyatolmahdi59 ۰۹۱۵۳۷۴۴۵۹۲
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسه کسب معرفت و حرم شناسی و عزاداری . امشب ساعت ۲۱ مقابل ایوان طلای مولا علی (ع) سخنران : شیخ علی زارعین هیئتُ المهدی(عج)
جلسه خاطره بازی و عزاداری به نیابت از داداش ابراهیم هادی امشب ساعت ۲۱ مقابل ایوان طلا .
✍امام صادق علیه السلام : سجده بر (ع) تا زمین هفتم را نور باران می کند و کسى که تسبیحى از خاک مرقد حسین (ع) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب می شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.📿 📕من لایحضره الفقیه، ج. 1، ص. 268 📗وسائل الشیعه، ج. 3 ص. 608
دوستداران هیئتُ المهدی(عج) بیدار باشید : تا لحظاتی دیگر خاطراتی از سفر ۱۶ روز کربلا « سفرنامه سفینه نجات » بارگزاری می شود . اگر دلتون کربلایی شد ما رو هم دعا کنید ... 👇👇👇👇👇
🇵🇸 مجموعه فرهنگی و تربیتی هیئتُ المهدی (عج)🇮🇷
دوستداران هیئتُ المهدی(عج) بیدار باشید : تا لحظاتی دیگر خاطراتی از سفر ۱۶ روز کربلا « سفرنامه سفینه
بسم رب رقیه یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است در این سفر چشیده شد. فرصت ها مانند ابر میگذرند با اینکه فرصت ها سریع میگذرند اما زیارت هایی که انجام شد حس دیگه ای داشت . با اینکه ۴بار رفته بودم کربلا اما این انگار اولین بار بود. خلوت یکی از مهم ترین چیز ها داخل سفر بود . مومن کسی است که در جمع هم خلوت داشته باشد(عین-صاد) این خلوت در جمع برای من اتفاق افتاد فکر میکردم الان باید چیکار کنم وقتی مشهد رسیدم طلبگی را چطور بگذرانم که واقعا طلبه باشم. شب جمعه کربلا شب تقدیرها برای منی که شب قدر را درک نکردم این فرصتی بود برای شب قدر انسان که در خلوت و شب طرح بریزید و در روز گام ورمیدارد (عین -صاد ) در کربلا جاهای رفتم که اولین بار بود مانند مقام حضرت علی اکبر و حضرت علی اصغر و اخرین جا مقام صاحب الزمان که حضور امام زمان حس میشد . فرصتی برای صحبت کردن با امام زمان در فرات هم حس خوبی بود و هم حس بد،چون فرات یک قطره اب به حضرت علی اصغر نداد که باعث شد امام حسین منت دیگران بکشد . شب جمعه کربلا که گفتم شب تقدیر ها بود برای منی که از اون لحظه به بعد چیکار کنم رفتم مشهد چطورب درس بخونم و چطور دل امام زمان شاد کنم بعد از کربلا به کاظمین رفتیم،امام کاظم و امام جواد را زیارت کردیم . صحبت کردم و خلوتی هم کردم و قبر عالمان که بهشون گفتم شما دل امام زمان شاد کردید با اثارتون آیا میشود من دل امام زمانم را شاد کنم و روضه خوانی که در کاظمین داشتیم حس خوبی داشت انگار داشتیم جلوی امام کاظم و امام جواد روضه جدشون رو میخوندیم بعد از دو روز از کاظمین حرکت کردیم به سمت سامرا و سید محمد. سید محمد توقف کردیم عمو امام و برادر امام و پسر امام بودند پس در نزد امام قرب بالایی داشتند . ایشان میتوانستند واسطه برای درخواست به امام شوند . بعد از سید محمد به سمت سامرا حرکت کردیم . بعد از زیارت امام هادی و امام حسن عسکری،به سرداب امام زمان رفتم جایی که امام زمان از دید ها پنهان شد. با امام زمان صحبت کردم و بعد از سامرا به کوفه رفتیم . بعد از تشرف به مسجد کوفه بچه ها دلتنگ کربلا شدند و دوباره برگشتیم کربلا. اما پیادروی نجف،کربلا را از عمود ۱۱۷۰ شروع کردیم ظهر به حرم رسیدیم . خیلی شلوغ بود چون روز اربعین بود فهمیدم وقتی معامله با خدا میکنی حتی اگر جسم در این دنیا نباشد خدا به تو عزت میدهد امام حسین فرمودند:هیهات من الذلة و خدا هم به او عزت داد . دوباره شب جمعه کربلا بودم خدا رو شکر بخاطر دل این بچه ها من دو شب جمعه کربلا آورد . بعد از کربلا سه روز نجف بودیم حرم بابام امام علی (ع) . دو شب که حرم بودیم به غیر از زیارت ، جلوی ایوان طلای مولا روضه هم خواندیم. ایوان طلا عجب صفایی دارد . بعد از زیارت ۶امام از خودم پرسیدم چقدر به امام ها نزدیک شدی یا میخوای بشی . آیا میتوانم سلمان امام زمانم باشم زیارت امام حسین ثواب زیادی دارد،اما چقدر میشود این ثواب ها را نگه داشت . این سفر با تمام حسرت ها ،غم ها،شادی و استرس ها تمام شد . اما درس هایی از سفر عشق گرفتم:۱_از آقایان عرفان طوسی و محمد حسین امجدی و علیرضا پیکرکار صبر و فرو بردن خشم رو یاد گرفتم.۲_از آقای امیر محمد خاشعی نظم رو یاد گرفتم.۳_از تمام بچه ها رسانه مسئولیت پذیری و تعهد پذیری رو یاد گرفتم . ۴_از مربی ها آقایان حدادی ،دشتی ، سید سجاد حسینی و بویژه آقای فرحناکی مدیریت بحران ، منفعت طلب نبودن ، با هرکسی یکسان رفتار نکردن و ... یاد گرفتم . ۵_از تمام بچه های هیئت المهدی(عج) عشق به کربلا و عشق به امام حسین(ع) رو یاد گرفتم. کوچکترین فرد هیئت محسن مهدوی
🇵🇸 مجموعه فرهنگی و تربیتی هیئتُ المهدی (عج)🇮🇷
دوستداران هیئتُ المهدی(عج) بیدار باشید : تا لحظاتی دیگر خاطراتی از سفر ۱۶ روز کربلا « سفرنامه سفینه
بسم الله الرحمن الرحیم سفر کربلا با تمام فراز و نشیب هایش به پایان آمد. ولی خاطراتش باقی ماند و به خاطره های دیگر اضافه شد . خاطراتی تلخ یا شیرین ،سخت یا آسان و.... از همان بدو حرکت و سوار اتوبوس شدن تااا لحظه ایی که خانوادم رو دیدم و با هاشون سلام و علیک کردم. این اردو علاوه بر خاطراتش درس هایی را به من یاد داد مانند : اول همیشه به یاد امام باشم و حضور امام را همه جا حس کنم و اخلاق کربلایی را فقط در حرم نداشته باشم. دوم همیشه به یاد مرگ باشم ، در نجف  تقریبا هر ۱۵ دقیقه یک تابوت رو میاوردند و با ندای لااله الا الله طوافش میدادند و راهی قبرستانش میکردند. سوم علاوه بر ذکر و تسبیح و قرائت دعا،ذُکر داشته باشیم،یعنی تفکر کنیم و اگر قرار است تصمیمی هم بگیریم که سرنوشت ساز باشد همان جا بگیریم چهارم قدردان باشیم ، یعنی اگر قرار باشد ما به زیارت امامی برویم چند نفر به زحمت میوفتند تا ما با خیال آسوده و راحت به زیارت برویم و کلی درس های دیگه که الان حضور ذهن ندارم و شاید بعدا به این متن اضافه کنم. گفته بودم برای من به شخصه برایم کلِ این سفر خاطره بود ، ولی میخوام براتون از کربلا و ادامش بگم . وقتی به کربلا رسیدیم گروه ها از هم جدا بودند یعنی من و آقای حدادی و ۲۰ نفر دیگه تو یک ماشین و باقی تو یک ماشین دیگر  قرار بود بریم شارع الشهدا (خیابان شهدا) ،با پرسش از دیگران و کلی دردسر رسیدیم به شارع الشهدا من با آقای حدادی رفتیم دنبال موکب اسکانمون که متاسفانه بعد از کلی پیاده روی و غیره فهمیدیم که اصن اون خیابونی که ما رفتیم شارع الشهدا نیست و شارع الجمهوری هستش. خلاصه بعد از کلی معطلی یک نفر از بچه ها به ذهنش رسید که وضعیت بله رو چک کنه بعد از چک کردن فهمیدیم که اصلا یک جای دیگه است . با بچه ها رفتیم و در اونجا اسکان یافتیم و بعد از صحبت آقای فرحناکی راجع به این گمشدنمون ،خوابیدیم تا صبح به زیارت برویم . صبح شد ،بعد از صرف صبحانه و صحبت های آقا محسن در مورد آداب زیارت و فضیلت زیارت هر کس تنهایی به حرم امام حسین (ع) و حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) رفت. (یکی از نکته ها و درس های مهم این سفر این بود که باید زیارت رو تنهایی بریم و هر شخص یا چیزی که مارو از امام دور میکنه و حواسمون رو پرت میکنه رو از خودمون دور کنیم و تمام حواسمون رو جمع امام(ع)  کنیم.) بعد از یک دل سیر و زیارت مفصل و درد و دل کامل و جامع با امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) به موکب رضویه و محل اسکان برکشتم بعد از صرف نهار ،استراحت ،حموم و اینا با بچه ها رفتیم به زیارت دوره ایی در راه ،اول به خیمه گاه رفتیم و اونجا آقا محسن در مورد این مکان و موقعیت مکانی آنجا صحبت کردند و مختصر روضه ایی هم خواندند . ( برای من این زیارت دوره ایی خیلی خیلی جذاب بود چون علاوه بر توضیح مکان ،اتفاقاتی که در آنجا افتاده رو هم توضیح دادند .مثلا گفتند که اینجا حضرت رقیه پا برهنه میدویدند و برای من کلی دارای حزن و اندوه بود ) بعدش رفتیم به تل زینبیه و درآنجا فهمیدم که چه ها کشیدند حضرت زینب و روضه ی (به سمت گودال از خیمه دویدم ) برایم تداعی شد و خیلی خیلی حس و حال خوبی داشت . بعدش رفتیم مقام علی اصغر و مقام علی اکبر و سپس رسیدیم به مقام صاحب الزمان واقع در خیابان شارع السدره. در راه آقا محسن فرمودند که لشکر یزید اینور بودند و موقعیت مکانی تمام مقام ها رو توضیح دادند در مقام صاحب الزمان پس از اقامه نماز و قرائت زیارت آل یاسین و دعای عهد ،دور هم جمع شدیم و آرزوی چندین و چند ساله ام به واقعیت پیوست و با بچه های هیئت المهدی شعر هیئت رو داخل کربلا خوندیم و من اونجا در نهایات ذوق زدگی بودم . خلاصه بعد از مقام  صاحب الزمان (عج) به باب القبله رفتیم و عکس دسته جمعی گرفتیم و حرکت کردیم به سوی محل اسکان . در محل اسکان بعد از صرف شام خوابیدیم و صبح بعد از بیدار شدن و صرف صبحانه به صحبت های آقا محسن راجع به شب جمعه گوش دادیم و مجددا به زیارت رفتیم و دوباره رفتیم به زیارت امام حسین (ع) بعد از برگشت از زیارت  آقا محسن گفتن که امشب میخوایم بریم یه جای خیلی خوب و قراره مطالبی رو بنویسیم و به قول معروف حق مطلب که شب جمعه باشه رو ادا کنیم . خوابیدیم و نزدیکای نماز مغرب بیدار شدیم و بعد از اقامه نماز و قرائت دعای کمیل به سخنرانی آقای قاسمی گوش دادیم و با بچه ها به اون جا خوشگله رفتیم اونجا یک مکان زیبا و خوشگل در کربلا بود و اونجا یک سری مطالبی نوشتیم و تصمیم های مهمی برای زندگی ام گرفتم. بعد از برگشت از اونجا به زیارت رفتیم و شب جمعه مون کامل شد . فرداش روز آخری بود که کربلا بودیم و باید وداع میکردیم صبحش رفتم زیارت و تمام حاجاتم رو از امام حسین خواستم و بعد از زیارت برگشتم موکب ...