📸#گزارش_تصویری_۱۴۰۱👆🏻👆🏻👆🏻 🌹#نمایش_خاک_های_نرم_بقیع_۱۴۰۱🌹 🎬 سکانس پنجم 🔶️دومین نمایش آئینی مجموعه فرهنگی تربیتی هیئت المهدی(عج) به ما بپیوندید👇👇👇 @heyatolmahdi313

سلام من ازاین اردو زیبا چیزهای زیادی یادگرفتم مانند:سلاح هایی که در اختشاشات استفاده می شود وسلاح اول دشمن چیه باآدم های زیادی دوست شدم آدم های باجنبه وبی جنبه وباادب وبی ادب همه ی بچه ها خودشون رو امروز نشون دادن که چه کسی هستند من فهمیدم که نباید داخل زندگیم همیشه یک آدم دیگه من رو راه ببره وبایدخودم ازپس خودم بربیام. فهمیدم کجا شوخی کجا خنده کجا گریه واینکه من در هر شرایطی باید زندگی کنم از روی موانع زندگیم رد شم. قسمت جالب اینجابودکه شما درهر شرایطی یک بازی جالب رو برای بچه ها طرح می کردین. اردوی جالبی در زندگیم بود ممنون خداحافظ امیرعلی عابدرضوانی🙏🙏🙏 #حس_و_حال #خاطره

موسی بارانی: (بسم الله الرحمن الرحیم ) خاطره:(اردو شرایط سخت) شب یلدا بود ما هم توی هیئت المهدی بودیم. با بچه ها در مورد اردو صحبت میکردیم.همه بچه ها شوق و ذوق خاصی داشتن؛ داشتیم در مورد لوازم ای که برای اردو باید بیاریم صحبت میکردیم، لباس نظامی،کوله،لباس گرم....... بالاخره از بچه ها خداحافظی کردم حوالی ساعت ۹ یا ۱۰ بود که رسیدم.به خونه، من اردو شرایط سخت۱رونیامده بودم و اونقدری تجربه نداشتم.کنجکاو تر بودم، ساعت ۱۱:۳۰شد. نمازم رو خوندم و راه افتادم به سمت حسینیه برای رفتن به اردو بچه داخل حسینیه هر کس مشغول کاری بودن. آماده کردن کوله،لباس عوض کردن،تمیز کردن حیاط حسینیه...... بالاخره با بچه صف تشکیل دادیم و حرکت کردیم به سمت اتوبوس، سوار شدیم حرکت کردیم. همینطور با بچه ها در حال شوخی خنده بودیم که دیدیم نیم ساعت گذشته و رسیدیم. لوازممون رو در محل اردو قرار دادیم. آقای:فرحناکی یک ده دقیقه تا بیست دقیقه کار هایی که قرار بود،بیفته رو برای بچه شرح دادن.برنامه ها به نظر جذاب میومد. بعدش هم آقای حدادی بچه ها رو گروه بندی کردن،گروه های شش نفره،من شدم سرگروه اسم گروهمون گزاشتیم. (منتظران مهدی) دیگه وقت ناهار بود. بک کنسرو لوبیا رو باید دونفری داخل فضای باز می‌خوردیم.شاید غذا کم بود ولی تو اون هوای سرد خیلی چسبید. بعد از ناهار نزدیک بیست دقیقه خوابیدیم. بعد به هر گروه یک بیسیم تعلق گرفت. برای ارتباط از راه دور، طبق برنامه آقای برای آموزش های نظامی اومده بودن و آموزش های ابتدایی دفاع شخصی رو به ما یاد دادن. بعد از اون هم آموزش کار با باتوم رو به ما یاد دادن. و دوبه دو در حال تمرین بودیم. اذان شد..... هوا خیلی سرد تر شده بود. نماز رو به جماعت خوندیم. بعد از نماز راوی که قرار بود. روایتگری کنند. شروع به روایتگری کردن و گریزی هم به روضه زدن خیلی حال خوبی به همه ما دست داد. یک پاسدار و بسیجی میهمانان بعدی ما بودند. قرار بود آموزش کار با سلاح های ضد شورش رو به ما بدن و ما رو با اونها اشنا کنند. جلسه جذابی بود. جلسه تمام شد. تایم بعدی گروه موتوری بسیج بودند. که اومدند و چند حرکت برای ما رفتند. بالاخره زمان شام رسید. شام املت بود،شام رو خوردیم. قسمت جذاب اردو تازه شروع شده بود قرار بود بین گروه ها مسابقه انجام بشه. چهار گروه دژبان بودن،و دو گروه تیم حمله و تیم مهاجم بودند. قرار بود گروه مهاجم پرچم ایرانی که در دژ و اسکلت آلاچیق مخفی شده بود رو بدزدند. و گروه دژبان هم مسئولیت مراقبت از پرچم و دژ را داشتند. اسکلت آلاچیق رو در محلی که قرار بود نضب کنیم نصب کردیم دور برش رو با پلاستیک و سنگ و چوب پوشاندیم. و پرچم رو مخفی کردیم. من و یکی دیگر از اعضای گروه در حال مراقبت از پرچممان بودیم. آقای همتی و جمعی از مسئولین مدرسه یکی از اعضای گروه ما رو که قرار بود از دژ مراقبت کند رو مشغول کرده بودند،و در حال صحبت با او بودند گروه رسانه با انداختن نور داخل دژ به گروه شناسایی گروه مهاجم کمک کردند. آقای روحبخش هم از پشت دژ به داخل آن ترقه مینداختند حسابی سرمون شلوغ شده بود گروه مهاجم با پنج نفر به سوی ما حمله کردن و بالاخره پرچم ما را دزدیدند. حسابی حسرت خوردیم..... بازی بعدی شیفت ایستادن بود. باید از هر گروه یک نفر برای محافظت از زمین و حیاط میرفت ودر جمع چهار نفر میشدیم. در حال شیفت دادن بودیم که سه نفر گروه مهاجم که قصد حمله به ما داشتند رو دیدیم. اونها رو دستگیر کردیم. رفتیم خوابیدیم برای نماز صبح بیدار شدیم‌. و بعد از خوندن نماز باز خوابیدیم. بعدی از دوساعت بیدار شدیم و صبحانه خوردیم. برنامه بعدی بازی خیلی جذابی بود. هر گروه چهار پشتیبان که با کاج از پرچم هایی که رو باید مهاجم ها اونارا میدزدیدند. و فتح میکردن را مراقبت کنند. در این بازی که از همه بازی ها جذاب تر بود ما برنده آن بودیم و با فتح پرچم اونا و نصب اون روی تپه برنده مسابقه شدیم. برنامه بعدی یک بازی ترکیبی بود. از هرگروه باید یک نفر از موانع عبور می‌کرد. و خودش رو به فردی که اون سمت باید کاج جمع میکرد میرسوند بعد از جمع کردن کاج باید، خودش رو به فردی که قرار بود سینه خیز بره برسونه،و مرحله بعدی دور زدن از حوض آب بود. بعد از اون هم که دو نفر که یک پایشان را به هم وصل کرده بودند. می‌رساندند. در این بازی موفق نبودیم! نماز رو روی زمین خواندیم،و بعد از کمی گشت و گذار وقت ناهار بود ناهار رو خوردیم. و نیم ساعتی خوابیدیم، مرحله بعدی یک بازی فکری بود در این بازی ما مرحله اول رو رد کردیم و در مرحله دوم چون تاخیر افتاده بود‌. نرسیدیم به ادامه بازی ..... بازی تمام شد محیط رو که تحویل گرفته بودیم تمیز و مرتب کردیم. برای نماز به مسجد رفتیم.بعد ازنمازه به سمت اردو گاه برگشتیم. و با اتوبوس ب سمت حسینیه راه افتادیم. و اردو به پایان رسید. نویسنده: علی بارانی #حس_و_حال #خاطره

هر فردی یک استعداد داره. و هیچ کس رو نباید دست کم بگیری. در تصمیم گیری ها باید بیشتر فکر کنی و عجله نکنی، در پایان هم اینو یاد گرفتم. که کار گروهی بهتر از کار انفرادی است. (علی بارانی) #حس_و_حال #خاطره

🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 سلام من تو این اردو چیز های زیاد یاد گرفتم. یاد گرفتم همیشه برای کارام برنامه ریزی دقیقی داشته باشم، یاد گرفتم همیشه نباید همه چیز اونجوری باشه که تو میخوای گاهی وقت ها یکم سختی هم لازمه یاد گرفتم به هر کسی نباید اعتماد کرد یاد گرفتم همیشه باید برای کارام (هدف) داشته باشم و هیچ کاری رو بدون (هدف) انجام ندم خیلی چیز ها یاد گرفتم و خیلی چیز ها رو فهمیدم فهمیدم که تو اغتشاشا از چه نوع صلاحی و مهماتی استفاده میشه فهمیدم که مرزبان های عزیز کشورمون توی این هوای سرد میرن و از مرز های کشورعزیزمون محافظت می کنند و بعضی هایشان مثل :فرید صادق زاده جوان ۱۹ ساله از شدت هوای سرد به شهادت میرسه تشکر می‌کنم بابت این اردو مفید و هدفمند متین زارع منش #حس_و_حال #خاطره

سلام اینجانب مهدیار محمدی من از این اردو مدیریت کردن را آموختم آموختم که از امکاناتی اندک بهترین بهره را ببرم واندک امکاناتی را که دارم مدیریت کنم برای مثال شما امروز به ما نفری چهار عدد کاج دادید و ما باید آنرا تا آخر مسابقه مدیریت میکردیم آندره موروا: [نخستین ویژگی مورد نیاز یک مدیر ، داشتن اراده است۰] متشکرم از زحمات بی وقفه شما #حس_و_حال #خاطره

حسین صاحبی : ﷽ هیئت المهدی همیشه اردو های متفاوت و خوبی داره هر اردو از اردوی قبلی بهتر و اردو ها تکراری نمیشه و همیشه تنوع و خلاقیت زیادی بِینشون هست، من خودم از هر اردوی هیئت المهدی یک چیز مفیدی یاد گرفتم مثلاً توی اردوی حفاظت از مقر یا شرایط سخت دو نحوه‌ی استفاده از اسلحه گاوکش ، پینت بال و... یاد گرفتم یا فهمیدم قرار نیست همیشه همه چی طبق خواسته خودم پیش بره، یا حفاظت از یک چیز آسون نیست و نسبت به خودش سختی های زیادی داره حالا میخواد حفاظت از مقر باشه یا حفاظت از کشور . بهترین قسمتی که توی این اردو بهم خوش گذشت اول روضه ای که با روایت گری شهدا شروع شد و به رو حضرت زهرا سلام الله علیه تموم شد و دوم مسابقات روز دوم که گروه ها باهم مسابقه گذاشتن بود. من از این اردو نتیجه گرفتم که نابرده رنج گنج میسر نمیشود و فهمیدم که مرزبان ها چه زحمتی می‌کشند و یک زذره از سختی کار شون رو درک کردم #حس_و_حال #خاطره

Alireza: سلام گزارش اردو (زندگی در شرایط سخت ۲) سید علیرضا هاشمی زندگی در شرایط سخت اردوی خوبی بود و برای من که اولین تجربه سختی ام بود خیلی عالی بود. از این اردوی نظامی که با همه نوع امکانات حتی با کمترین امکانات هم میشود چیز های خوشی رقم زد و حتما برای تفریح و خوش گذرانی نباید خیلی زیاد هزینه کرد..... درس دیگری که گرفتم این بود که کار گروهی میتونه خیلی بهتر کار هارو پیش ببره تا اینکه تنهایی بخوایم تک خوری کنیم و جلوتر از گروه پیش بریم.... ممنون از آقای فرحناکی که چنین اتفاقات خوبی رو برای ما رقم می زند #حس_و_حال #خاطره

"اردو حفاظت از مقر(زندگی در شرایط سخت) ۲" *آموزش سلاح های ضد شورش* #زندگی_در_شرایط_سخت_۱۴۰۱ 🗓 مورخ ۱۴۰۱/۱۰ مارادنبال کنید👇👇👇 @heyatolmahdi313