eitaa logo
🇵🇸 مجموعه فرهنگی و تربیتی هیئتُ المهدی (عج)🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
928 ویدیو
37 فایل
🔖هیئت دانش‌آموزی 🔖دبیرستان غیردولتی مکیالُ‌المکارِم 🔖پیش‌دبستانی و دبستان غیردولتی 🔖فروشگاه‌مجازی 🔖آکادمی‌مهارت 🔖رسانه آوینچی 👈#تربیت_چند_بُعدی👉 ارتباط با ما : 🏠مشهد_خیابان شهیدهاشمی نژاد۳۲پ۱۲ @Mohsen_farahnaki @Heyatolmahdi59 ۰۹۱۵۳۷۴۴۵۹۲
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 🖤انا لله و انا الیه راجعون 🖤 💔امروز که خبر شهادت 💔آقای رئیسی رو شنیدم، 💔غمی بزرگ روی دلم سنگینی کرد🥺 ❤️‍🩹مطمئنم من تنها نیستم😢 ❤️‍🩹 و خیلی از شماهایی که ❤️‍🩹 دارین این پیام رو میخونید ❤️‍🩹حالتون مثل‌ِ منِ‌و بلکه خراب تر از منه🫂 خیلی دوست دارم حس و حالتون رو از بعد این حادثه باهام به اشتراک بزارید! پس حس‌و حالتو بعد از این حادثه به آیدی زیر بفرست👇 @khademolllmahdi ⚠️راستی قبل از این که حس‌و حالت رو بنویسی اولش رو بنویسی. 🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤
سرشار از غم و سرور هستم✨️ غم؛ به خاطر دل ولی امر مان که دورش خالی می‌شود از سرداران و فرماندهان غیور و توانمند و بی عرضگی من و امثال من غم؛ به خاطر دل خودم و حسرتی که میبرم به جایگاه شما و دردی که میکشم از فراق شما غم؛ به خاطر مردمی که امیدوار بودند به رئیس جمهوری خدوم و پرتلاش که لحظه ای درد مردم از دلش بیرون نمی رفت سرور؛ برای شما که پاداش زحمتتان را گرفتید برای شما که در همین مکتب پرورش یافتید، خدمت کردید و در دل یاد شهادت را نگه داشتید و می گفتید طلبه ها اگر از شهادتشان می ترسیدند کفنشان را دور سرشان نمی پیچیدند.. و حال به مقصود دلتان رسیدید.. سلام ما را به یاران شهیدمان برسانید و دعا کنید برای ما زیرا؛ پایان ماموریت ما شهادت است🖤🖤
بسم الله حالم خیلی گرفته بود از وقتی که شنیدم برای هلیکوپتر آقای رئیسی اتفاقی افتاده دلهره داشتم ، بهم ریخته بودم مدام اخباررو چک میکردم تا اینکه خستگی بیش از حد مجبورم کرد که گوشی رو کنار بزارم سر رو روی بالش گذاشتم غافل از این اتفاق بزرگ صبح برای نماز از خواب بیدار شدم اخبار رو چک کردم هنوز هم خبری نبود از زمان غافل شدم خوابم برد حدود ساعت ۸ از خواب پریدم یکی از اعضای خانواده بهم این خبر رو داد که آقای رئیسی شهید شدند اصلاً مات مبهوت گوشیرو برداشتم از این کانال به اون کانال میگشتم دعا کردم که شایعه باشه ولی واقعیت چیز دیگه ای بود . یاد اون جمعه ای افتادم که خبر شهادت حاج قاسم رو شنیدم رهبرمون تنها تر شدن... اللهم عجل لمولانا الغریب الفرج🥀
از وقتی که خبر شنیدن شهادت ایت الله رئیسی رو شنیدم یک غم بزرگی روی شونه هام سنگینی میکنه حس میکنم دو باره یک چیزی رو از دست دادم و حسی که دارم مثل احساسیه که موقع شنیدن خبر شهادت حاج قاسم داشتم انگار دوباره تنها شدم. ❤️🖤 شهادتت مبارک حاج ابراهیم❤️🖤
با عرض سلام و ادب و احترام تا دیروز که من خبر سانحه رو شنیدم باورم نمیشد که رئیس‌جمهور عزیزمان درحال خدمت به مردم میشه گفت با همراهان مفقود شدن و از همون لحظه ای خبر رو شنیدم داشتم زیر لب دعا میکردم که انشاالله به سلامتی بگذره تا اینکه برا نماز صبح که بیدار شدم دیدم پیام دادن هواپیما های حرارتی بالگرد رو شناسایی کردن گفتم الحمدللّه انشاالله که پیدا شدن و به خیر گذشته تا اینکه پیام های اِناللّه و اِنا عِلیهِ راجعون رو دیدم و واقعا بغض تو گلوم جمع شد و خیلی ناراحت شدم انشاالله سر سفره کرم امام رضا نشسته باشند 🖤🖤🖤🖤
نمی‌دونم چی بگم هر دفعه یک نفر که شهید میشه از خودم خیلی ناراحت میشم براکه میبینم دوباره خدا در باغ شهادتو وا کرده اما من هنوز خیلی کار دارم تا رسیدن بهش خوش بحالشون مزد زحمتاشون بود ولی خیلی ناراحت کننده بود 😭
. . خیلی خیلی سخته که بسیار خسته باشی و حتی به زور مداحی و دعا و ... خوابت نبره ! این حال دیشب من بود ! با تمام حال بدی هام یه چیزی رو امروز با پوست و گوشت و استخونم درک کردم ... اینکه فقط کسایی رو میبرن که دغدغه کار کردن داشته باشن و کار کنن ... التماس دعای شهادت .
یکی دیگه از خوبان عالم را خدا از زمین به سمت آسمان برد . دلم خیلی گرفته است . خسته ام اما نا امید نه . اگر خالصانه برای خالقت کار کنی . خالقت تو را به پیش خودش می برد . اقای رئیسی خوشحال است به مرام دلش رسیده . اما ما چیکار کنیم که او را از دست داده ایم . از وقتی خبر شهادتش در فضای مجازی و حقیقی دیده شده . ناراحتم و می گویم کاشکی این دوربین مخفی باشد یا خوابم باشم و خبر شهادت حاج ابراهیم رئیسی دروغ باشد ولی حیف که واقعیت دارد . درست مثل لحظه شهادت حاج قاسم که دعا می کردیم دروغ باشد نویسنده:محسن مهدوی
. جگر میسوزد و چشم ها می‌بارند و زبان از بیان این غم قاصر است دل ها خسته اند هیچ کس نیروی هیچ کاری را ندارد همه چیز ناگهانی اتفاق افتاد و همه شوکه شدند همه گیج شده بودند و در اوج استیصال به کانال های معتبر خبری چشم دوخته بودند حالا نیز کاری از این ابدان ناتوان بر نمی آید جز اشک و آه
. . لعنت به این دلشوره و اضطراب لعنت به این دلتنگی لعنت به این قدر ندونستن لعنت به این انتظار این ها حرف هایی بود که من از ساعت ۵ صبح امروز با خودم میگفتم! دلتنگ بودم خسته بودم ناراحت بودم ناامید بودم منتظر بودم آره منتظر بودم منتظر این خبر: بالگرد حامل رئیس جمهور پیدا شد و خوشبختانه حال همه‌ی سرنشینان آن خوب است. از دیشب خواب به چشمانم حرام شده بود چرا که پسر حضرت زهرا(س) و رئیس جمهور کشورم دچار مشکل شده بود و من نمیتونستم کاری بکنم! تنها کارم این بود که نجوایی پدر، پسری با امام رضا(ع) داشته باشم و بگویم: بابا رضا شما غریب بودید و در غربت شهید شدید. نذارید تاریخ تکرار شود و یکی از اولاد حضرت زهرا(س) توی غربت بماند و شهید شهید شود! بعد از مناجات با امام رئوف رفتم سراغ بی بی رقیه که جان عالم به فدایش و گفتم: خانوم شما خودتون طعم سرما و گم شدن و دور از کاروان و خانواده رو چشیدید و مهمتر از همه شما مزه تلخ انتظار رو درک کردید. نذارید تاریخ تکرار شود... دستم میلرزد اما چه کنم. دارم از درون از بین میروم پس باید بگویم. پس از خانوم سه ساله رفتم سراغ مادر ۱۸ ساله و گفتم: ای مادر شما خودتان طعم سوختن رو چشیدید، نزارید تاریخ تکرار شود. و در آخر رفتم سراغ خانوم زینب(س) و گفتم: السلام علیک یا قلب زینب صبور. قربانتان شوم، شما در یک روز برادرتان را از دست دادید نزارید خواهری برادرش را از دست دهد. حالا کمی دلم آرام شده بود و خواستم بعد از ۲۴ ساعت بیداری کمی چشمانم را روی هم بگذارم. خوابم برد... به حالت نشسته هم خوابم برد، چون حاضر نبودم من راحت بخوابم و او با بدنی خسته! با صدای انا لله و انا الیه راجعون بیدار شدم، باور نمی‌کردم، انگار دنیا روی سرم خراب شده بود! نه می‌توانستم گریه کنم نه می‌توانستم داد بزنم نه می‌توانستم اورا ببینم بلکه دلم آرام بگیرد نه می‌توانستم از یاد او غافل شوم. اصلا انگار همین دیروز بود که از اخبار شنیدم که خبر داد: دکتر رئیسی با فلان قدر رای برنده انتخابات سال ۱۴۰۰ شدند! ولی حالا از اخبار شنیدم که خبر می‌داد: آیت الله رئیسی در شب ولادت هشتمین آفتاب ولایت دعوت حق را لبیک گفت. خبری که میترسیدم به گوشم خورد! اما چه کنم برای تسکین قلب خود، با خود میگفتم: او برنده شد او در بازی رفاقت تا شهادت برنده شد او توانست با حاج قاسم برود. برود و حالا حالا هن برنگردد. با خود میگفتم: او برای زمین نبود. او را به عرش بردند تا ادامه کار خود را در آنجا ادامه دهد. بنظرم او از امروز کارش شروع شده است. از امروز او ماموریتی دارد که فقط زمان ظهور حضرت منجی برگه پایان ماموریتش را میگیرد. حالا کاملا آرام شده بودم و می‌توانستم بخوابم. هر چند که جنگ ادامه دارد... وقت خواب جمله ای در ذهنم غوغا کرد بود که میگفت: ای آدمیان شاهد باشید که تاریخ دوباره تکرار می‌شود. اول رجائی و بعد هم رئیسی ملتی داغدار دولتی می‌شود. حال‌ای ابراهیم رئیس الساداتی میتوانی پس از ۶۳ سال مجاهدت آرام کنار دیگر دوستان شهیدت بخوابی و دیگر نگران کار های دولت نباشی!