سلام خدمت همه عزاداران حسینی . امشب واقعا شب بیاد موندی بود ، واقعا حس میکردی که شهدا هست تو جمعمون نشستن و کنار مونن. صحبت های مادر شهید خیلی درس ها داشت ، از غم دوری از پسر شون صحبت میکرد که خیلی هم دوست داشتی بود این رابطه مادر و پسر به این زیبایی ولی با اینکه این مادر با این همه غم اندوه از پسر شون صحبت میکردن ولی به این ایمان داشتن که الان سایه و چادر خود خانم حضرت زینب روی سر همه ای شهدا هست و خیلی از ادب پسر شون نسبت به پدر و مادر صحبت کردن. مادر شهید میگفتن که من هر وقت کارم جایی گیر میکنه با پسرم ارتباط برقرار میکنم و حاجت ها مو از پسرم میگرم ، ما هم گفتین مادر جان به پسرت بگو دست ما هم بگیره ، اربعیین نزدیکه هااااااا . من خودم از امشب خیلی درس ها گرفتم . ۱.رفتار عالی و زیبا شهدا با پدر و مادر. ۲. هر وقت کارم گیر کرد به شهدا بگم. ۳.شهدا هم مثل ما بودن ولی یه جای یه کار خوب کردند و خدا هم دست شون رو گرفت. ۴. دلسوز باشیم ، نبینیم دارن به مملکت مون آسیب میزنن عین خیال مون هم نباشه . ((و در آخر هم اینکه برام دعا کنید شهید بشم.)) ' یاعلی مدد ' #حس_و_حال #خاطره #خاطره_یادواره_شهدای_مدافع_حرم_۱۴۰۲

عرض سلام خدمت خانواده بزرگ هیئت المهدی(عج) مراسم شب گذشته هم شد یکی دیگه از اون شب‌های خاطره انگیز هیئت که خیلی خاص بود حس و حال جلسه به اندازه ای خوب یا بهتره بگم عالی بود که حس میکردم رفیقای شهیدمون هم اومدن البته یه جورایی باید گفت که شهدا ما رو به محفل خودشون راه دادن که الحق هم محفل باصفایی داشتن. اولین بار بود که تعاریف یک مادر شهید درباره پسرشون رو میشنیدم،اونجا آرزوم شد که چی میشه یه روزی مادر من هم... درسته شهدا ستاره نبودن،ستاره شدن ولی ملزومات مسیری که به شهادت ختم بشه رو فراهم کردن حفظ احترام پدر و مادر خلوص نیت خیرخواه بقیه بودن و...... از دل صحبت های مادر شهید با فرزندشون خیلی از روضه های مراسم محرم امسالمون برام ترسیم شد. از اول ورود این مادر که بچه ها براشون کوچه باز کردن روضه داشت تا آخری که خواستن برن به نظرم من هر چی هم درباره دیشب صحبت بشه بازم کمه شاید این شب دیگه تکرار نشه.... موقعی که از مادر شهید خواستیم کربلای امسال هممون رو از فرزندشون بگیرن من یه چیز دیگه هم توی دلم بود اونم شهادت..... امیدوارم زودتر خود این شهدا مسیر شهادت رو بهمون نشون بدن یا با خودشون ببرن توی مسیر،چون من که بلد نیستم خوش به حال اونایی که بلد بودن شهادت نصیبشون شد. یاعلی #حس_و_حال #خاطره #خاطره_یادواره_شهدای_مدافع_حرم_۱۴۰۲

باسلام وخسته نباشید من دیشب خیلی چیزا یاد گرفتم از مادر شهید من دوست داشتم شهید بشم در راه أهل بیت دیشب برای من با هرشب فرق داشت دیشب حالم خیلی خوب بود و چیز هایی که یاد گرفتم. ۱رفتار خوب با پدر و مادرم. ۲ بارفتارم حال دیگران را خوب کنم. ۳ نذارم به مملکت مون و به حرم أهل بیت آسیب برسونن. و از آن مدافع حرم که دوست داشت در سوریه مدافع باشم خیلی دوست داشتم من هم مدافع حرم سوریه باشم . و کاشکی من هم شهید میشدم در راه أهل بیت بزرگ ترین آرزویم خدانگهدار #حس_و_حال #خاطره

بسم الله الرحمن الرحیم جلسه دیشب یک حس و حال عجیبی برای من داشت .چون برای اولین بار بود که یک مادر شهید رو از نزدیک میبینم و خیلی دوست داشتم حس و حال شون رو درک کنم .(هر چند که اصلا نمیشه حس و حالشون رو درک کرد ) من دیشب چند تا درس از این شهید یاد گرفتم که دوست دارم برای کسایی که نبودن بگم یکیش احترام فوق العاده این شهید به مادر و پدرشون بود که میگفتن بدون اجازه ایشون هیچ کاری نمیکردند و هر کاری که مادر این شهید میگفتند رو سریع و به بهترین نحو ممکن انجام میدادند یکی دیگش هم ادب فوق العاده این شهید بوده ولی چیزی که من فهمیدم این بود که ارتباط این شهید با مادرشون خیلی خوب بوده و بنظرم بخاطر همین رفتار بوده که شهید شدند در آخر اکثر روضه هایی که راجع به حضرت زینب (س) شنیده بودم را دیروز هم دیدم و شنیدم. #حس_و_حال #خاطره #خاطره_یادواره_شهدای_مدافع_حرم_۱۴۰۲

باسلام و خسته نباشید دیشب خیلی نکات زیادی یادگرفتم امادر شهید برام خیلی خوب شد که فهمیدم میتونم چیکار کنم تامانند اون شهید بشم تویه هر کلمه اون مادرشهید هزار تادرس قشنگ بود از اول تا آخر هر حرف و جمله وکلمه ده مدل درس بود من دیشب خیلی چیز ها یادگرفتم که باید به اون هاعمل کنم اون شب بهترین شب هیات بود #حس_و_حال #خاطره #خاطره_یادواره_شهدای_مدافع_حرم_۱۴۰۲

به نام خدا سلام شب خیلی خوبی بود برای من اول بعد از آن رفتم خونه دیدم که کربلا میخواستم برم‌کنسل شده خیلی دلم گرفت گفت من رفتم پیش شهدا گفتم بهشون کربلا قطعی کنند چرا یکدفعه از قطعی شدن روی به کنسل رفت خیلی دلم گرفت با خودم‌گفتم مگه شهدا زنده نیستند بعد از هزارتا دلشوره که امسال نمیرم حرم بالاخره بابام تونستم راضی کنم تا با یک کارون برم به نظرم شهید امام حسین راضی کرده تا من برم کربلا چون خیلی روسیاه تر از اون که امام حسین به خاطر عمل من بفرسته کربلا فقط اینکه فهمیدم هم امام حسین حواسش به من هست هم شهدا و اگر یادم نره هم ثواب قدم ها پیاده روی به تک‌تک بچه هئیت المهدی که خیلی دل پاک دارند و یک دلیل که من بیام هیئت المهدی به خاطر دل پاک این بچه ها و هم آقای فرحناکی که خیلی برامون زحمت کشید و هم مادر شهید شب خوبی بود برام تونستم گریه کنم و حالم عوض بشه ممنونم هیئت المهدی #حس_و_حال #خاطره #خاطره_یادواره_شهدای_مدافع_حرم_۱۴۰۲

وعلیکم السلام واقعا خداقوت مراسم دیشب برای منم خیلی خیلی شاید بهتره بگم فوق العاده بود... اون همه نوجوون که اخلاص رو تو چهرشون میدیدم...با اون قلب های پاکشون.. چقدر عاشقانه و خالصانه برای اهل بیت اشک میریختن خیلی قشنگ بود...ان شاءالله نگاه امام زمانمون به قلب تک تک همه دلهای عاشق.. دیشب وقتی به چهره اون نوجونا نگاه میکردم به هر کدومشون که نگاه میکردم یاد پسرم می‌افتادم... یه حس خوبی داشتم..انگار همشون حمیدم شده بودن.. برای اولین بار بعد ۸ سال از شهادت پسرم...دیشب یه آرامش خاصی داشتم که اون نوجونای پاک با دلهای عاشقشون بهم داده بودن.. باتمام وجودم دعا میکنم سرنوشت تک تک شون با شهادت در مسیر اهل بیت ختم بشه... تفقد مادر و خواهر بزرگوار شهید عزیز #حس_و_حال #خاطره #خاطره_یادواره_شهدای_مدافع_حرم_۱۴۰۲

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله شهدا عنایت ویژه ای رو مجموعه هیئت المهدی (عج) دارند وهردفعه که وارد مجلس شدن فضا رو عوض کردن، اولین شهیدی که آوردن داخل مجلس فاطمیه 2سال پیش بود همون شهیدی که الان مزارشون میدان شهدا است وارد مجلس که شدن فضای مجلس عوض شد اصلا انگار مجلس مجلس معمولی نبود، و واقعا دوست دارم زمان برگرده به اون روزها دوم شهیدی که آوردن فاطمیه سال بعدبود، که دوباره مجلس عوض شد اصلا دست خودمون نبود، گریه میکردیم وواقعا آرزومون این بود که ای کاش جای اون شهید بودیم واما فاطمیه امسال که هنوز چند ماهی مونده، شاید امسال شهیدی که قراره بیاد اول مادرشون رو فرستاده،تا مادرشون برامون صحبت کنند ومابیشتر بشناسیمشون نمی دونم ولی من از الان منتظر فاطمیه هستم ودوست دارم زمان سریع بگذره، اما مجلس اون شب، گفتم که شهدا که وارد مجلس میشن فضا رو عوض میکنند، اون شب حتما شهید سجادی بامادرشون وارد مجلس شدن واولین کلمه ای که گفتن،آتیش زدن به دل همه اصلا ایشون که صحبت میکردند اشک ها جاری میشد، باخودم گفتم خدایا مادر من رو هم مادرشهید کن. کلی تو صحبت هاشون درس بود خیلی برام جالب بود که شهدا چه کارهایی انجام میدادن تا به این فیض عظیم رسیدند شب عالی بود کاش همه ی بچه های هیئت میتونستند بیان واستفاده کنند. خدایا شهادت را قسمت وروزی همه ی بچه های هیئت قرار بده #حس_و_حال #خاطره #خاطره_یادواره_شهدای_مدافع_حرم_۱۴۰۲