eitaa logo
روستای هزاوه
2.5هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
1هزار ویدیو
183 فایل
کانالی برای معرفی روستای هزاوه، فرهنگ، جغرافیا، مشاهیر، تاریخ و اتفاقات ارتباط با ما 👇👇👇👇 👇👇👇👇👇 @Irajahmadihezaveh
مشاهده در ایتا
دانلود
سپاهان با فتح ال‌کلاسیکو رده دوم را تثبیت کرد سپاهان ۲ _ ۱ پرسپولیس https://eitaa.com/hezavehvillage
♦️♦️♦️ 🔹️در پی استمرار برودت هوا و ضرورت مدیریت مصرف انرژی؛ 🔴 مدارس، دانشگاه‌ها، ادارات و بانک‌های استان مرکزی در روز تعطیل شدند 🔸با توجه به ورود توده هوای سرد به کشور، پایداری و استمرار برودت هوا، همچنین ضرورت مدیریت مصرف بهینه انرژی و صرفه‌جویی (به‌ویژه گاز و برق) بر اساس تصمیم کارگروه‌ های مدیریت مصرف انرژی و مدیریت بحران استان؛ تمامی مهدهای کودک، مدارس، دانشگاه‌ها، آموزشگاه‌های علمی آزاد، دستگاه‌های اجرایی، بانک‌ها و شرکت‌های بیمه تجاری و بازرگانی سراسر استان مرکزی (به استثنای دستگاه‌های خدمات‌رسان و مراکزی که دارای نوبت کاری و کشیک هستند با تشخیص مدیر واحد ذی‌ربط) در روز سه‌شنبه ۲۷ آذر ماه با استفاده از ظرفیت بخشنامه دورکاری تعطیل اعلام می‌گردد. 🔹ضمنا با توجه به تأکید استاندار محترم مبنی بر تداوم ارائه خدمت به مردم، تعدادی از شعب مرکزی و یا منتخب بانک‌ها در سطح استان به‌صورت کشیک از ساعت ۸ صبح تا ۱۲ فعال هستند. 🔹همچنین فعالیت مدارس برابر دستورالعمل ابلاغی از سوی اداره کل آموزش و پرورش در بستر شاد انجام می‌پذیرد. 🔸از عموم شهروندان درخواست می‌شود به‌منظور مدیریت مصرف انرژی، با مصرف بهینه گاز و کاهش حداقل ۲ درجه‌ای دمای محیط، تنظیم دمای رفاه بین ۱۸ تا ۲۰ درجه سانتی‌گراد و صرفه‌جویی در مصرف برق، همراهی لازم را در راستای حفظ پایداری شبکه و بهره‌مندی تمامی هموطنان از نعمت گاز و برق داشته باشند.‌ ‌‌ https://eitaa.com/hezavehvillage
💢 انگلیس ۵٠ میلیون پوند به گروههای مسلح سوریه کمک می‌کند 🔻 انگلیس روز یکشنبه یک بسته کمکی به ارزش ۵٠ میلیون پوند (۶۳ میلیون دلار) برای کمک به گروههای مسلح سوری اعلام کرد. پی نوشت: . . . امام جمعه وقت تهران مبلغ ۴۰۰ تومان از انگلیسی ها هدیه گرفته بود، خبر به امیرکبیر رسید، روزی او را احضار کرد و گفت ۴۰۰ تومان هدیه ای را که گرفته ای به خزانه دولت واریز کن، امام جمعه گفت من در قبال‌ این پول کاری برای انگلیسی ها انجام نداده ام، امیر گفت میدانم انگلیسی ها به اندازه دو تا ۴۰۰ تومان از گوش این ملت خواهند برید . . . پی نوشت تر: عالی الظاهر ۱۰ میلیون دلار جایزه ای که آمریکا برای دستگیری الجولانی تعیین کرده بود از این مبلغ کسر خواهد شد!!! https://eitaa.com/hezavehvillage
باغ آقای بادکوبه تلفن 09183497094 باغ انگور به مساحت۱۲۰۰متر مربع هزاوه ، منطقه دره فراخه هشت کرت انگور و تعدادی درخت بادام دارای ۶ ساعت آب از قنات گچّه به گردش ۲۱ روز قیمت ۵۰۰ میلیون تومان https://eitaa.com/hezavehvillage
🛑نفت قدیما نفت هم ممد حیات بود هم مفرح ذات، اگر نفت نبود هر نفسی که فرو می رفت به این راحتی ها بر نمی آمد. زمستان که می شد همه به دنبال نفت بودند، نفت برای چراغ خوراک پزی، نفت برای بخاری، نفت برای روشن کردن چراغ گردسوز و چراغ دستی و چراغ موشی ، نفت برای روشن کردن تنور و ... جمعه ها ولوله ای بر پا می شد، مرد و زن و بچه و پیر و جوان بشکه های دویست لیتری را روی برف و سنگ و ساقال کوچه می غلتاندند و با سر و صدا و تلق و تلوق  راه می افتادند سمت شعبه نفت، خدا بیامرز عام مش قربون صاحب شعبه نفت بود، شعبه نفت کم از دارالاماره نداشت. عام مش قربون هم چیزی کمتر از شیوخ و سلاطین کشورهای نفت خیز حاشیه خلیج فارس نداشت، پیرمرد روشندل با موهای سپیدش دست گیر و مهربان بود. ستون بلندی از بشکه های دویست لیتری و صف طویلی از مرد و زن و بچه و بزرگ برای جرعه ای نفت سفید شکل می گرفت، با نظم و ترتیب، یک جا نشسته، عام ناصر خدا بیامرز پسر بزرگ مش قربون با پیمانه ده لیتری شروع می کرد به پیمانه کردن و پر کردن بشکه ها، مردم خودشان نظم و ترتیب را رعایت می کردند، اگر کسی می خواست  زرنگ بازی در بیاره و صف را بپیچونه حالش رو می گرفتن و بعضی وقت ها هم چندتایی لیچار بارش می کردن، اگر طرف قالتاق بازی در می آورد چه بسا یکی دوتا دمپایی هم از یکی از شیرزنان حاضر در صحنه نوش جان می کرد. هر کس بشکه اش پر می شد درب بشکه را محکم می بست و دوباره  دِبغلتان  به سمت منزل، بعضی ها  هم که  اوضاع و احوال بهتری داشتند با تراکتور و معدودی هم که وضع و بیاری داشتند  با وانت بشکه های نفت را  به طرف منزل می بردند. اون وقت ها منازل گازکشی نبود، خبری هم از ناترازی انرژی و پویش دو درجه کمتر و  این جور حرف ها و اون جور نقل ها نبود. نزدیکی های ساعت ۱۰ که می شد  زن عام مش قربون با یک زنبیل قرمز وارد شعبه می شد، داخل زنبیل یک فلاسک چای و یک سفره نان و پنیر و یک ماهیتابه نیمرو بود، خدا بیامرز یه عینک ته استکانی می زد به چشمش ، عینکه ابهتش را ده برابر کرده بود. عام ناصر با همون دستای نفتی شروع می کرد به پیچیدن لقمه و دبخور،  خدا بیامرز خنده رو و خوش مشرب بود، تعارفی هم می زد، بعضی ها در خوردن صبحانه عام ناصر را همراهی می کردند. یه دفعه که داخل شعبه بودم یه لقمه ی تپلی پیچید و داد دستم، گفت پسر داشی بگیر بخور، گفتم خیلی ممنون صبحونه خوردم، می دونستم دستش نفتیه، می خواستم زرنگی کنم بپیچونم اما نشد، خلاصه با هر مکافاتی بود لقمه ی نون و پنیر نفت مال رو چپوندم داخل دهنم و قورت دادم، چشمتون روز بد نبینه نفت خالص بود، مزه نفت می داد ولی خداییش آغشته به محبت و صفا و معرفت هم بود. خلاصه که نفت و شعبه نفت و عام مش قربون و عام ناصر خدا بیامرز   بخشی از تاریخ کارچان هستند. خدایشان رحمت کند. عبدالرضا حاج علی بیگی https://eitaa.com/hezavehvillage
♦️♦️♦️ مدارس‌ فردا در بستر سامانه شاد فعالند 🔶 آموزش‌وپرورش استان اعلام کرد: کلاس‌های درسی بر روی بستر شاد در بازه زمان‌بندی شده زیر انجام شود تا استفاده حداکثری از سرویس کلاس مجازی میسر گردد. 🔸️مدارس ابتدایی: ۹:۰۰ تا ۱۱:۰۰ 🔸️مدارس متوسطه اول: ۱۱:۰۰ تا ۱۳:۰۰ 🔸️مدارس متوسطه دوم: ۱۴:۰۰ تا ۱۶:۰۰ https://eitaa.com/hezavehvillage
شب انتهای زیباییست برای امتداد فردایی دیگر تا زمانی که دلت همواره یاد "خداست" کسی نمی‌تواند دلخوشیهایت را ویران کند . . . شبتون به‌خیر در پناه نگاه مهربان پروردگار🌷🌷🌷 https://eitaa.com/hezavehvillage
یک زندگی زیبـا با یک فکر زیبا آغاز می‌شود. امروزتون پر از افکار مثبت و اتفاقات شـاد و زیبـا . . . سلام عزيزان همراه صبحتون به خیر 🌷🌷🌷 الهی به امید تو مهربان . . . https://eitaa.com/hezavehvillage
به یاد قدیم 🔴 فقط چند درجه‌ی ناقابل !! الان چند روزه که از سر صلاتِ صبح تو رادیو، تا اخبار پس از شامگاهی تو تلویزیون، مدام اعلام میکنن: زنهار ! هشدار! آگاه باشید که هوا این هفته سرد خواهد شد!!  حالا که چی؟ چند درجه! فقط چند درجه‌ی ناقابل! هوا قراره سرد بشه! مطمئنم که کل سیستم هواشناسی رو، این جدیدی‌ها اداره می‌کنند که اینقدر هول و ولا برشون داشته! و گرنه قدیمی‌ترها خوب یادشونه زمستونای سرد و بخاری‌های نفتی پِِت پِتی رو!! خرمن‌های سفید برف و چکمه‌های رنگیِ کفش ملی رو! اون زمانا از اول مهر، هوا رو به خنکی می‌رفت، آبان دیگه سرد بود. اصلا مدرسه‌ها بخشنامه داشتند از وسط آذر بخاری‌ها رو روشن می‌کردند، قبلش باید دیگ دیگ می لرزیدی تو کلاس! از همون اولِ پاییز، لباس کاموایی‌ها و ژاکت‌ها و کلاه‌کش‌ و شال‌ها و... از تو بقچه در میومد! کی مثل الان با یه تا پیرهن و تی‌شرت میگشت تو خونه؟  دولا سه‌لا لباس می‌پوشیدی، یه بافتنی مامان‌دوز هم روش. جورابا از پامون کنده نمی‌شد. اوایلِ آبان بخاری‌های نفتی و علاالدین های سبز و کِرمی‌رنگ از تو انباری‌ها میومد بیرون. تویست هم بود که ژاپنی بود و باکلاس، تازه بو هم نمی‌داد! بخاری‌های نفتی اکثرا یا ارج بودند یا آزمایش. همشونم سبز و سیاه. ملت یا بشکه ۲۲۰ لیتری نفت تو حیاط داشتند یا اگه باکلاس بودند یه تانکر بزرگ ته حیاطشون!  نفت آوردن نوبتی بود، پسر و دختر هم نداشت، اگه زرنگ بودی و یادت بود که تا قبل از غروب بری و سهمت رو بیاری که هیچ، وگرنه تاریک و ظلمات باید پیت به دست میرفتی تا تهِ حیاط عینهو کوزت. برف که اکثر وقتا روی زمین نشسته بود حتی شده ۵ سانت. اگر هم برف نبود، یخ زده بود زمین، باید تاتی تاتی میرفتی تا دم تانکر، گاهی مجبور بودی از تو بشکه‌های ۲۲۰لیتری، نفت رو منتقل کنی به گالن‌های کوچیکتر! اون موقع یه وسیله‌ی کارآمدی بود که ازقضای روزگار اسم خاصی هم نداشت. یه لوله کرم رنگ با یه چی نارنجی شبیه آکاردئون روی سرش و شیلنگی که عین خرطوم فیل آویزون بود، خدایی اسم نداشت ولی خیلی کار‌راه‌انداز بود. کرسی یا بخاری رو میذاشتن تو هال و بسته به شرایط جوی و گذر فصل، دکوراسیون خونه رو هی تغییر می‌دادند! یعنی سرد و سردتر که می‌شد، درب اتاق ها یکی‌یکی بسته میشد و محترمانه منتقل می‌شدی به وسط هال! دی و بهمن عملا خونه فقط یه هال داشت با دمای قابل تحمل و یه آشپزخونه‌ی گرم. اتاق‌ها در حد سیبری سرد بود و اگه یه وقت خدانکرده قصد می‌کردی بری تو اتاقت و یه چیزی ورداری، باید یه نفس عمیق می‌کشیدی، درو باز می‌کردی، به دو می‌رفتی و به دو برمی‌گشتی. و دقیقا تو همون زمان، حداقل چهار نفر با هم داد میزدند: درو ببند!! وای سوز اومد!! باد بردِمون!! گاهی هم که خسته می‌شدی و دلت می‌خواست بری تو اتاقت، یا امتحانی چیزی داشتی، یه بخاری برقی قرمز با دو تا لوله‌ی سفالی سیم‌پیچ شده می‌دادند زیر بغلت، بدیش به این بود که باید میرفتی تو بغلش می‌نشستی تا گرم شی، دو قدم دور می‌شدی نوکِ دماغت قندیل می‌بست! بخاری محل تجمع کل خونواده بود، موقع سریال همه از هم سبقت می‌گرفتند که نزدیکترین جا به بخاری رو پیدا کنند، حتی روایته که بعضیا از هول دور موندن از بخاری، شام رو هم نصفه ول می‌کردند. پشت بخاری معمولاً مخفیگاه جورابهای شسته شده و کفشای خیس بود که باید خشک میشد تا صبح به پا بکشی و بری مدرسه. و اما روی بخاری، آشپزخونه‌ی دوم مامان بود، همیشه یه چیزی بود برای پختن و داغ شدن یا خشک کردن. اگر هم نبود، پوستای پرتقالی بود که بابا شکل آدمک و ترازو و گربه ردیف می‌کرد رو بخاری تا بوی نفت، زیرِ عطرِ پوستِ پرتقال‌های نیمسوز گم بشه. موقع خواب، دل شیر می‌خواست سرت رو بذاری رو بالش گل‌گلیِ یخ! بالش رو با احتیاط پهن می‌کردیم رو بخاری، بعد هم جلدی تاش میکردیم که گرمیش نره؛ سرت رو که میذاشتی رو بالشِ گرم، انگار گرمیِ آفتابِ وسطِ تابستون بود که آروم، لابه‌لای موهات نفوذ می‌کرد. پتوهای ببر و طاووس‌نشان و لحاف‌های پنبه‌ای ساتن دوز رو تا زیر چونه بالا می‌کشیدیم. صدای گُرگُر بخاری آرامش‌بخش‌ترین لالایی شبانه بود . بیرون سرد بود،خیلی سرد! ولی دلمون گرم بود. گرم به سادگی زندگی‌مون، به سادگی بچگی‌مون. دلمون گرم بود به فرداهایی که میومد. فرداهایی که سردیش اثری نداشت تو شادیامون، شادی بچه‌هایی که با چکمه‌های رنگیِ کفش‌ملی تو راه مدرسه، گوله برفی سمت هم پرتاب می‌کردند، بچه‌هایی که گرچه دست‌هاشون مثل لبو قرمزِ قرمز بود ولی دلاشون گرمِ گرمِ گرم بود. https://eitaa.com/hezavehvillage
💢💢تجمع اعتراضی امروز  مردم اراک در راستای توقف مازوت سوزی نیروگاه شازند لغو شد. این تجمع قرار بود امروز ۲۷ آذر راس ساعت ۱۶ در باغ ملی اراک صورت پذیرد که بنا به دلایلی ازجمله تغییر مکان تجمع، لغو گردید. https://eitaa.com/hezavehvillage
هزاوه آنلاین 🔸یه دورنما از دشت فراهان 🔻اراک و فراهان غرق در دریای آلودگی 😱 ✅ دیوار حائل اطراف هزاوه حداقل به طور موقت از ورود این آلودگی به هزاوه جلوگیری میکنه! https://eitaa.com/hezavehvillage