eitaa logo
,*هےچ*,
1.1هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
4.8هزار ویدیو
36 فایل
‹بہ‌وقٺِ ²⁶ ⁰⁴ ⁹⁹› ●ادمین { @SsS_mf } کانالتون👇 @hich_99
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️🍃 و قسم به سربازانِ خط مقدمِ تو‌ ... ، که کوفه نمی‌شود اینجا. ما آمده‌ایم ... تا آماده شویم ... برای نبرد نهایی ... @hich_99
♥️🍃 اگࢪ قبل از آمدݩ آفتاب بیداࢪ نشویم ... نمازماݩ قضاءست•• @hich_99
♥️🍃 یا صاحب الزمان... نبودنت را با ساعت شنے اندازہ گرفتہ‌ام، یڪ صحرا گذشتہ است... @hich_99
♥️🍃 - می‌گفتند تنها چیزی که همه‌ی دردها را دوا می‌کند عشق است! پیدا بود هنوز مبتلا نشده بودند... واژه عشق را همگان از پریشان حالیش میشناسند: @hich_99
♥️🍃 افتاده‌بہ‌حوض‌دلم‌آن‌ماهۍعشقٺ♡ فیروزه‌اۍوسرخ‌چہ‌پیوند‌قشنگۍ...! @hich_99
♥️🍃 یارِ امام‌زمان‌ کیه؟ +اونے که هیچ‌ کَس‌ بھش ‌نظارت‌ نمیڪنه، داره‌‌خو‌دشو برایِ امام‌زمان میکشه:) @hich_99
💕🍃 زینب :حنانه میای بریم مشهد ؟ -آره عزیزم زینب زینب:جانم -میگم میشه قم هم بریم ؟ زینب :إه من فکر میکردم تو زیاد ائمه را نمیشناسی ‌-دقیقا درست فکر کردی زینب:خوب پس تو چطور میدونی قم زیارتگاه خاصی داره ؟ -دیشب خوابشو دیدم زینب : ای جانم عزیزم -کی میریم ؟ زینب:پس فردا ۶صبح -زینب میای خونه من قبل سفرمون از امام رضا(ع)و حضرت معصومه(س) بگی زینب:آره حتما عزیزم زینب که اومد براش شربت بردم اونم شروع کرد به توضیح دادن زینب: حنانه جون امام رضا (ع) را تحت فشار قرار دادن و ایشونم برای حفظ جان خاندان و بالاخص اسلام از مدینه تبعید میشن مشهد ایران و تو غربت با سم مسموم میشن از اونجا که تو این خاندان محبت خواهر و برادری ریشه دارد حضرت معصومه(س)به شوق دیدار برادر به ایران میان که بیمار میشن و در قم دفن میشن حنانه خفقان عصر امام موسی کاظم(ع)خیلی شدید بوده به طوری که کمتر فرزندان دختر امام ازدواج کرده بودن روز ولادت فاطمه معصومه(س) روز دختره حنانه -جانم زینب: میگم بیا عضو پایگاه بسیج بشو -یعنی امثال منم میتونن عضو بشن زینب: وا تو چته مگه، همه میتونن عضو بشن فردای اونروز زینب منو برد پایگاه عضو کرد بعد اون سفر شلمچه و تغییر عقایدم خیلی تنها شده بودم خانوادم ،دوستام تنهام گذاشتن الان واقعا به دوستای امثال زینب احتیاج داشتم شب چمدانم بستم البته خیلی ذوق داشتم آخه من همش یا ترکیه و دبی بودم یا تو ایران کیش و شمال .. @hich_99
💕🍃 با اتوبوس میرفتیم مشهد اما من فقط بغض و سکوت بودم بالاخره رسیدیم شهر مشهد اول رفتیم یه هتل منو زینب تو یه اتاق بودیم زینب : حنانه یه ذره استراحت کنیم ناهار بخوریم بریم حرم -دیر نیست ؟ زینب: خب خسته ایم یه ذره استراحت کنیم تا عصر میمونیم حرم -باشه بزور برای جلوگیری از ضعف کردن چند قاشقی خوردم هتلمون نزدیک حرم بود ورودی حرم بودیم زینب گفت باید اذن دخول بخونیم من عربی بلد نبودم ماتمم گرفته بود چه جوری بخونم انگار یکی از تو درونم داشت اذن دخول میخونه وارد صحن رضوی شدیم همین که چشمم به گنبد طلا خورد اشکام جاری شد زینب سلام امام رضا(ع) را بلند خوند منم باهاش تکرار کردم زینب پاشد نماز بخونه اما من نماز خوندن بلد نبودم 😫😫 زینب :حنانه میای بریم جلو -نه من میترسم خیلی شلوغه زینب: باشه پس تا تو نماز بخونی منم میرم زیارت - باشه زینب که رفت زانوهام بغل کردم و گفتم آقا شهدا منو آوردن اینجا من نماز خوندن بلد نیستم خودت کمکم کن .. @hich_99
♥️🍃 میسپارم کشور دل را به دستانت ولی... خواهشا مانند مسؤولان ایرانی نباش...! @hich_99
♥️🍃 ظهور رخ ‌خواهد داد؛ امّا مهم این ‌است ‌ڪه ‌مــا ڪجـای ظهـــور ایستادہ‌ایم...! @hich_99
♥️🍃 های شهر به شدت گرفتار گناه است اهلِ پروا دچارِ تنگی شده اند کس از در امان نیست تقوا بزنیم تا آمار روزانه «» بالاتر نرود. @hich_99