🔴 چله زیارت عاشورا، از عاشورا تا اربعین
آیتالله سید علی آقای قاضی یک چله زیارت عاشورا میگرفتند و آغاز آن را از روز عاشورا تا اربعین قرار میدادند
بسیاری از علماء و بزرگان و اهل معرفت بر گرفتن این #چله_زیارت_عاشورا تاکید دارند. بخصوص برای حوائج ویژه. شروع از روز عاشورا به مدت چهل روز ...
🔻 نکاتی که بزرگان توصیه میکنند:
۱. بهترین زمان، هنگام طلوع یا غروب آفتاب است. اما در سایر اوقات نیز منعی ندارد. البته اساتید بر یک زمان ثابت تاکید دارند.
۲. قرائت زیارت هنگام حرکت نباشد.
۳. مراقبت شود به جز اهل خانه کسی از چلهگیری مطلع نشود.
۴. از ابتدا حوائج خاص را در نظر داشته باشید.
۵. حتماً نماز زیارت پس از زیارت عاشورا اقامه شود.
۶. به خانوادهها نیز توصیه شود شروع کنند.
۷. اصل بر صد سلام است که البته با استناد به روایت منقول از امام هادی(ع) میتوان مختصرتر کرد. (درادامه این روش توضیح داده خواهد شد)
۸. مانعی هم ندارد که به طور معمول قرائت شود.
👈 سستی و وسوسه و کسالت و ... ممنوع!!!
🔻 روش کوتاه منسوب به امام هادی(ع) در خواندن زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام
👈 زیارت عاشورا را بخوانید، به صدلعن و صد سلام رسیدید اینگونه عمل کنید:
يك بار لعن را -اللهم العن اول ظالم...- ميخوانيد و فقط جملهي پاياني آن؛ "اللهم العنهم جميعا" را صد مرتبه تكرار مي كنيد.
و سلام را كه يك بار عرض مي كنيد، فقط "السلام علَي الْحسين و عليٰ عليِّ بنِ الحسين و علی اولاد الحسین و عليٰ اصحاب الحسين" را صد مرتبه تكرار كنيد
سند روایت: شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشورا
🏴 #قرارگاه_مردمی_اربعین | عضوشوید
@hikarbala_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری
🏴ویژه #عاشورا #محرم
🏴 #قرارگاه_مردمی_اربعین | عضوشوید
@hikarbala_ir
#وقت_یاری
#عشق_برادر
🖍پارت اول
وقتش رسیده است
دیگر کسی نیست که بتواند به یاری او بیاید.
حالا از هر موقعی تنها تر شده است و این عجیب به چشم میخورد
به اطراف خوب مینگرد در آن بیابان پر از خار در زیر گرمای سوزناک آفتاب که بی رحمانه میتابد،
هیچ کس را برای یاری رسالت خدا نمیابد.
به پشت سر نگاه نمیکند،میداند اگر سر برگرداند نگاه هایی وجود دارد که ممکن است او را پشیمان کند، همان وداع شب گذشته کافیست.
نفس عمیقی میکشد خودش باید برود تا امت خود را از زیر بار ذلت رها سازد نمیتواند تاب بیاورد.
آرام آرام به راه می افتد،مسیری نرفته است اما انگار مدت زمان طولانی ست دارد بر اسب میتازد شاید بخاطر این است که دلتنگ او شده اند همان کسانی که پشت سر او ایستاده اند.
بر خلاف خواسته خود روی برمیگرداند نگاهی میاندازد اول از همه چشمانش به نگاه خواهر که مثل مادر او است گره میخورد.
در نگاه خواهر میتوان تمام درد ها و دلتنگی ها را دید حتی بدون آنکه به زبان آورد.
در نگاه خواهر التماس را میبیند که میخواهد لحظه ای برادر را نگه دارد و یک دل سیر او را تماشا کند و حتی نگذارد که به میدان برود،
اما باید رفت چاره ای نیست پس این خون های ریخته شده چه میشود باید کار را تمام میکرد.
خواهر یک نگاه به لشکر دشمن می اندازد یک نگاه به برادر یعنی میتواند بعد او دوام بیاورد؟،میتواند از برادر دل بکند؟
با نگاهش نتوانست برادر را نگه دارد و چشمان خود را بدرقه راه برادرش حسین کرد و به میدان جنگ سپرد
حسین رفت...اما زینب نتوانست تحمل کند ،به راه افتاد تا برادرش از جلوی چشمانش دور نشود ،او میخواست قامت حسین را تا لحظه آخر ببیند
خواهر است دیگر...
ادامه دارد....
🏴 #قرارگاه_مردمی_اربعین | عضوشوید
@hikarbala_ir
#وقت_یاری
#عشق_برادر
🖍پارت دوم
خواست حداقل دشمنان به خاطر او خجالت زده شوند و شرم کنن اما مگر آنها خجالت سرشان میشد؟آنها فقط به فکر یک مقام خیالی بودند.
با صدای ضربات شمشیر به یکدیگر زینب فهمید که حضور او هم نتوانست سپاه دشمن رو متوقف کند.
دو چشم داشت اما جوری نگاه میکرد مثل اینکه چند چشم دیگر هم داشته باشد،نگاه از روی برادر بر نمیداشت،لحظه ای آرام و قرار نداشت هم به برادر نگاه میکرد هم به خیمه ها که مبادا کسی بیاید.
با هر ضربه برادر به قلب دشمن در دل قربان صدقه برادر میرفت و با نزدیک شدن دشمن به برادر پاهایش سست تر میشد اما قوی ایستاده بود تا دل اهل حرم قرص شود،
باید زین پس نقش برادران خود را هم بازی میکرد.
همانطور که نگاهش به کودکان بود صدای افتادن از اسب و ناله برادرش حسین را شنید،
به گوش های خود شک کرد و روی گرداند و با چشمان خود دید حتی به نگاه خود هم شک کرد،
اما انگار درست میدید،حسین او بود که اینگونه به زمین افتاده است
با خود میگفت الان برادرم بلند میشود،
الان میگویم یک نفر به کمک او برود اما چه کسی؟ مگر کسی هم مانده؟
اما، نه برادر توانست بلند شود و نه خواهر یاوری را پیدا کرد
در خیالش هزاران بار خود را به کمک برادر رساند اما پس چرا حسین او از زمین بلند نمیشود
در خیال خود جوری فریاد میزد گویی میخواهد گوش فلک را کر کند اما چرا کسی صدای او را نمیشنید
ادامه دارد....
🏴 #قرارگاه_مردمی_اربعین | عضوشوید
@hikarbala_ir