May 11
احساسمیکنم
دستامو بستن
انداختنم تو یهقفس
و دارن پارهیِتنمو
ذرهذره ازبینمیبرن
وهیچکاری نمیتونم بکنم (:
آخدا !
مارو نگهدار تا محرمِحسینت ..
هرروز که میگذره حالمون بدترمیشه
سردرگمیمون بیشتر ..
خوب مشخصه !
دیگهداریم تهمیکشیم ..
طاقت قلبامون طاق شده ،
ارادههامون تهکشیده ،
دلمونمچاله شده ؛ اونقد تنگشده
واسه هیات ، که دیگه نمیتونیم
تو دستامون نگهش داریم (:
صدایِمداحِهیات داره یادمون میره ..
بویِچایِروضت داره یادمون میره ..
آخدا !
ماها از چندروز پیش از فِرطِدلتنگی
هرروز پیرهنمشکیامونو برمیداریم
بو میکنیم اشکمیریزیم (؛
توشهی یکسالمون داره تموممیشه ..
ازمحرمِپارسال هرچی جمعکردیم ؛
خرج کردیم !
دیگهچیزی نداریم
مااین دوماهو
با تصور علمِهیات سرمیکنیم ..
با پخشکردن صدای ذاکر ، تویسرمون .
ما ایندوماه هیچی جز امیدنداریم
خدایا امیدمونو خشک نکن (:
والله ما هرچی داریم از حسین داریم .
والله اگه حسین نبود ؛
ما هممون داشتیم لجنگون زندگی میکردیم .
آخدا !
دمتگرم بهماها حسینو دادی(:
May 11
آن چشمانِنافذ ؛ وآن چهرهی آرامومطمأن ، ازپشتِشیشهیِقابِعکسهاهم
قوتِقلب است برایِاین
فرزندانِجوانِانقلاب !
آن صدایِپرصلابتِگرم ، هنوز درگوشِایران ،
نصیحت میکند .
روحالله ؛ هنوزیأس را باعبایش
از دامنهیدماوند میزداید
وبا اَشکِسحرهایش ؛ خلیجفارس را
زنده نگهمیدارد .
درمکتبِاسلام ، دردورانِنکبتبارِبیروضه ، روح دمید
وسپس علمِنهضت را بردستِعلیخراسانی نهاد .
با نفسهایگرمش ، دلهایِآفتدیدهی
سرکوب شده را آباد کرد
و خالقِقدمهایِاستوارِملت ،
با هدفِفتحِآیندهیِایرانِاسلامی شد .
در اوجِفرمانرواییِفساد ، امید را مشق کرد
و اکنون امید را بر جمعیتِآریایی
تکلیف میکند
با نورِچشمانش ، مسیر را روشن میکند
و با دستهایش رشتهیقلبمان را
به عشقِحسین گره میزند تا خود را
قربانیِپرتگاهها نبینیم .
خمینی ؛ رهبریِپدرگونه را بهتراز هرانسانی ، بهثمر نشاند و آنرا بهیارِتنهاییهایش ، بهبهترینشکل یادداد ..
دارم میفهمم چرا دنیا
مهم نبودهونیست برایِمبارزا
چون اونقد سرشون ،
پر شده از کارایی که باید بکنن ؛
که دیگه جایی نمونده واسه
فککردن بهاین دنیا .
بهنظرم دلکندن از دنیا
اصلن نیاز نداره بهعارف بودن .
بهنظرم باید مجاهد بشم تا
دنیاپرست نشم .
اصلن باید مجاهد باشم ،
تا عارف بشم
تا شهید بشم
تا عاشق بشم ..
فقط دردم اینجاست
که نمیدونم چیجوری .
دشمنو میشناسم !
میدونِجنگ پیدا نمیکنم .
میدونِجنگ پیدا میکنم ،
راهم نمیدن .
قبلن چسبیده بودم
به دعاوامامحسین ،
فکر میکردم خیلیخوبم .
حالا درد و پیدا کردم ،
درمون و پیدا کردم .
اما نمیتونم یا نمیشه
که طبابت کنم ..
#روایتفتح
یکی میگفت
اینجا ایرانهو هرکس دلتنگ میشه ؛
میره پیشِامامرضا ..
اره حاجی
ما دلمون تنگه
اما مشهد نیسیم
کجایِکار میلنگه ؟ :]