فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#داستان_کوتاه_تصویری
داستانی زیبا و تکان دهنده درباره اینکه خدا کجاست و در کجای زندگی ما قرار دارد !
شاید این داستان تاثیرش روی شما از هر چیز دیگری بیشتر باشد !
پس کلیپ را باز کنید و تا انتها ببینید و بدانید دستان خدا هر لحظه در دستان شماست !🙏
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
روزی خواجه ای در میان گروهی
از عوام اندر فواید سحر خیزی
سخن می راند
که ای مردم
همانند من که همواره صبح زود
از خواب بر می خیزم عمل کنید که
فواید بسیاری بر آن است
بهلول که در آن جمع بود گفت:
ای خواجه! تو از خواب برنمی خیزی
از رختخواب بر می خیزی
📗حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🔻✍#تلنگر
دیر یا زود
بیماری کرونا
مثل سارس
مثل ابولا
مثل انواع آنفولانزا
با یک سری اقدامات بهداشتی
و مراقبت های شخصی
کنترل می شود
وتب داغ این بیماری
با ساخت واکسن
در اقصا نقاط جهان
فروکش می کند
ولی
اگر تمام دنیا را بگردی
به تمام دوران ها
سری بزنی
از زمان پیدایش آدم ابوالبشر
تا قرن حاضر
یک واکسن یا پادزهری
برای مقابله
با ویروس کشنده ی بیشعوری
پیدا نمیکنی !!!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔✍مکر و حیله فرد یهودی
می گویند یک یهودی وارد اجتماعی شد که در آن تعدادی از مسلمانان و یک عالم دینی حضور داشتند
خواست شبهه ای در قالب یک سوال مطرح کند ،که اگر عالم نتوانست جواب دهد بقیه مسلمانان با دیدن آن صحنه در دین وعقیده خود دچار شک وتردید شوند
يهودی، به ظاهر خودش را نزد آنها، به عنوان مسلمان جا زدو پس از نشستی کوتاه شروع کرد به گفتگو و تبادل بحث ونظر ،
يهودی خطاب به عالم دین گفت:ببینید ما مسلمانان در حفظ قرآن دچار مشقت زیادی هستیم ; زیرا قرآن سی جزء است .
بسیاری از آياتش متشابهند
چرا آیات متشابه و شبیه به هم را حذف نکنیم ؟
چون برای تکرار آیات مشابه فائده ای نیست بجز تكرار كلام.
باز يهودی در حالی تبسم و لبخند مکّارانه بر دهان داشت به سخنش ادامه داده گفت: بعد از حذف آیات تکراری و مشابه تعداد أجزاء قرآن هم کم خواهند شدو آنگاه حفظش بر من و شما آسان می شود .
در تمام این مدت ، عالم دینی کاملا به سخنان يهودی گوش فرا داده وخاموش بود. هنگامی که یهودی به سخنان خود پایان داد.
عالم به يهودی گفت : سخنان شما بسیار زیبا و متین بودو کمال استفاده را بردم .. !
يهودی خبيث خیلی خوشحال شد و از شادی در پوست خود نمی گنجید چون خیال کرد که آنها را در دام شک وشبه دینی انداخته است.
اما عالم هوشیار به سخن خویش ادامه داده و گفت:حالا من از شما یک سؤال دارم : آیا در بدن تو اعضای مشابه و اضافی وجود ندارند که فائده نداشته باشند از جمله دو دست ،دو پا ، دو گوش ، دو چشم ، دو سوراخ بینی ،دو کلیه وهزاران تار موی شبیه به هم ؟؟؟
چرا این چیزهای اضافی و مشابه را قطع نمی کنی تا وزنت سبک شده و آنچه که می خوری فقط یک عضوت از آن استفاده کند ؟
در ضمن از حمل بار واعضای اضافی ، بی فایده و تکراری که در بدن تو هستند راحت می شوی ... !!
با این پاسخ دندان شکن ، رنگ یهودی سیاه شده فورا برخواست و وسایلش را جمع کرد وناکام و نامراد مجلس را ترک کرد .
بله عزیزان اگر کمی دانش دینی داشته باشیم یا به یک شخص دانا ومتقی مراجعه کنیم در هیچ موردی دچار لغزش نخواهیم شد و متوجه می شویم که هیچ امری در دین و خلقت خداوند متعال خالی از حکمت و اسرار نیست .
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🔸این پیرمرد این عکس رو توئیت کرده و نوشته لوگوی بنز روی صورتم ظاهر شد، حالا شرکت بنز باید یه ماشین بعنوان هدیه به من بده!
🔹حساب شرکت بنز هم ریتوئیت کرده و نوشته این لوگوی بنز نیست چون برعکسه و این شباهت خیلی زیادی به لوگوی تویوتا داره!
🔹حساب تویوتا هم اومده ریتوئیت کرده و نوشته نه این لوگو بیشترین شباهت رو با لوگوی مزدا داره!
🔹حساب مزدا هم اومده باز ریتوئیت کرده و نوشته هیچ شباهتی با لوگوی ما نداره!!
➕هر چند این سه شرکت حاضر نشدن به این پیرمرد بدبخت یه ماشین هدیه بدن ولی عجب شباهتی به لوگوی سایپا داره!!
میتونه یه پراید هدیه بگیره و یه سفر بدون بازگشت رو تجربه کنه 😂
🆔 @dastanvpand
📔✍مکر و حیله فرد یهودی
می گویند یک یهودی وارد اجتماعی شد که در آن تعدادی از مسلمانان و یک عالم دینی حضور داشتند
خواست شبهه ای در قالب یک سوال مطرح کند ،که اگر عالم نتوانست جواب دهد بقیه مسلمانان با دیدن آن صحنه در دین وعقیده خود دچار شک وتردید شوند
يهودی، به ظاهر خودش را نزد آنها، به عنوان مسلمان جا زدو پس از نشستی کوتاه شروع کرد به گفتگو و تبادل بحث ونظر ،
يهودی خطاب به عالم دین گفت:ببینید ما مسلمانان در حفظ قرآن دچار مشقت زیادی هستیم ; زیرا قرآن سی جزء است .
بسیاری از آياتش متشابهند
چرا آیات متشابه و شبیه به هم را حذف نکنیم ؟
چون برای تکرار آیات مشابه فائده ای نیست بجز تكرار كلام.
باز يهودی در حالی تبسم و لبخند مکّارانه بر دهان داشت به سخنش ادامه داده گفت: بعد از حذف آیات تکراری و مشابه تعداد أجزاء قرآن هم کم خواهند شدو آنگاه حفظش بر من و شما آسان می شود .
در تمام این مدت ، عالم دینی کاملا به سخنان يهودی گوش فرا داده وخاموش بود. هنگامی که یهودی به سخنان خود پایان داد.
عالم به يهودی گفت : سخنان شما بسیار زیبا و متین بودو کمال استفاده را بردم .. !
يهودی خبيث خیلی خوشحال شد و از شادی در پوست خود نمی گنجید چون خیال کرد که آنها را در دام شک وشبه دینی انداخته است.
اما عالم هوشیار به سخن خویش ادامه داده و گفت:حالا من از شما یک سؤال دارم : آیا در بدن تو اعضای مشابه و اضافی وجود ندارند که فائده نداشته باشند از جمله دو دست ،دو پا ، دو گوش ، دو چشم ، دو سوراخ بینی ،دو کلیه وهزاران تار موی شبیه به هم ؟؟؟
چرا این چیزهای اضافی و مشابه را قطع نمی کنی تا وزنت سبک شده و آنچه که می خوری فقط یک عضوت از آن استفاده کند ؟
در ضمن از حمل بار واعضای اضافی ، بی فایده و تکراری که در بدن تو هستند راحت می شوی ... !!
با این پاسخ دندان شکن ، رنگ یهودی سیاه شده فورا برخواست و وسایلش را جمع کرد وناکام و نامراد مجلس را ترک کرد .
بله عزیزان اگر کمی دانش دینی داشته باشیم یا به یک شخص دانا ومتقی مراجعه کنیم در هیچ موردی دچار لغزش نخواهیم شد و متوجه می شویم که هیچ امری در دین و خلقت خداوند متعال خالی از حکمت و اسرار نیست .
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیباست گلستان خدا
رنگ به رنگ است
لبخند بزن
خنده دواے دل تنگست
صبح است بزن بوسه
تو بر ساحت خورشید
ترڪیب گل و شادے و
لبخند قشنگ است
سلام صبح بخیر دوستان گلم🌹
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#داستان_کوتاه
آسیابانی پیر در دهی دور افتاده زندگی می کرد .
هرکسی گندمی را نزد او برای آرد کردن می برد، علاوه بر دستمزد، پیمانه ای از آن را برای خود برمی داشت ، مردم ده بااینکه دزدی آشکار وی را می دیدند ، چون در آن حوالی آسیاب دیگری نبود چاره ای نداشتند وفقط نفرینش می کردند.
پس از چندسال آسیابان پیر مُرد و آسیاب به پسرانش رسید.شبی پیرمرد به خواب پسران آمد و گفت: چاره ای بیاندیشید که به سبب دزدی گندم های مردم از نفرین آنها در عذابم...
پسران هریک راه کار ارائه نمود. پسرکوچکتر پیشنهاد داد زین پس با مردم منصفانه رفتار کرده وتنها دستمزد می گیریم ؛ پسر بزرگتر گفت : اگر ما چنین کنیم ، مردم چون انصاف مارا ببینند پدر را بیشتر لعن کنند که او بی انصاف بود. " بهتر است هرکسی گندم برای آسیاب آورد دو پیمانه از او برداریم. با اینکار مردم به پدر درود می فرستند و می گویند، خدا آسیابان پیر را بیامرزد او با انصاف تر از پسرانش بود."
چنین کردند و همان شد که پسر بزرگتر گفته بود.
مردم پدر ایشان را دعا کرده و پدر از عذاب نجات یافت و این وصیت گهر بار نسل به نسل میان نوادگان آسیابان منتقل شد!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
"كريستف نيومن" ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺷﺮﻗﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺳﯿﻢ ﺧﺎﺭﺩﺍﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺮﻟﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩ.
ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪ.
ﻣﺘﻦ ﺯﯾﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﯾﺎﺩﺍﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ:
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ. ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﯿﮕﻨﺎﻩ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻃﻠﻮﻉ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻣﺮﺍ به دﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﻧﺪ.
ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯿﻤﯿﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ.
ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺩﺭ 70 ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ 317 ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ به ناﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ ﻫﻢ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺑﻨﯿﺎﺩﻫﺎﯼ ﺧﯿﺮﯾﻪ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺷﺪ.
ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻧﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#داستان_پندآموز
عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...امتحاناتی که هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می کرد...آن هم نه در کلاس،در خانه...دور از چشم همه
اولین باری که برگه ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...نمی دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه ها برگه هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده اند به جز من...به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...
من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می کردم تا در امتحان بعدی نمره ی بهتری بگیرم...
مدت ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد ، معلم برگه ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... چهره ی هم کلاسی هایم دیدنی بود... آن ها فکر می کردند این امتحان را هم مثل همه ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند... اما این بار فرق داشت...این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...
فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند فقط من بیست شدم... چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی کردم و خودم را فریب نمی دادم...
زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسان ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم... اما یک روز برگه ی امتحانمان دست معلم می افتد... آن روز چهره مان دیدنی ست...
آن روز حقیقت مشخص می شود و نمره واقعی را می گیریم...
راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟
حسین حائریان
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
گناهکاری را نزد حاکم بردند. حاکم گفت:
یکی از این سه مجازات را انتخاب کن:
«یا یک من پیاز بخور یا ۱۰۰ سکه بده یا ۵۰ چوب بخور!»
مرد با خودش گفت: «وقتی میشود پیاز خورد کدام عاقلی چوب میخورد یا پول میدهد؟»
برایش پیاز آوردند. دو پیاز که خورد، دهانش سوخت. گفت: «درد چوب از پیاز کمتر است. چوب بزنید!» هنوز ده چوب نزده بودند که اشکش درآمد
و با خودش فکر کرد: «آدم عاقل تا پول دارد چرا چوب بخورد؟»
۱۰۰ سکه داد و آزاد شد.
حاکم گفت: «کار آخر را اگر اول انجام میدادی لازم نبود هم چوب را بخوری هم پیاز را و در آخر سکه هم بدهی!»
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚 #حکایت_بهلول_و_خلیفه
روزی بُهلول به قصر خلیفه هارون الرشید وارد شد. خلیفه در حال نوشیدن شراب بود. به بهلول گفت: این شراب، از بهترینِ شراب هاست و بعد پرسید: ای بهلول! چنانچه من از این شراب مست گردم، دیگر هشیار خواهم شد؟ بهلول گفت: کسی که مست شراب شود، بالاخره هوشیار خواهد شد ولی آن کس که از ظلم و بیداد بر رعایا مست شده، هرگز!
📚حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin