eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
عاقبت تملّق کریم خان زند پس از آن که به پادشاهی رسید، شیراز را به پایتختی انتخاب کرد و از چنان محبوبیتی برخوردار شد که نامش به عنوان سر سلسله زندیه در سراسر ایران پیچید. روزی عموی او برای دیدنش به پایتخت آمد. کریم خان دستور داد از وی پذیرای کنند و لباس های فاخر به او بپوشانند. چند روزی از اقامتش نگذشته بود که در یکی از جلسات مهم مملکتی شرکت کرد. با دیدن قدرت و منزلت برادرزاده اش بادی به غبغب انداخت و گفت: کریم خان، دیشب خواب پدرت را دیدم که در بهشت کنار حوض کوثر ایستاده بود و حضرت علی (ع) جامی از آب کوثر به او می داد. کریم خان اخم هایش را در هم کشید و دستور داد وی را از مجلس اخراج و سپس از شهر بیرون کنند. رؤسای طوایف از او علت این رفتار خشونت آمیز را جویا شدند. کریم خان گفت: من پدر خود را می شناسم. او مردی نیست که لایق گرفتن جامی از آب کوثر از دست حضرت علی (ع) باشد. این مرد می خواهد با تملّق و چاپلوسی مورد توجه قرار گیرد و اگر تملّق و چاپلوسی به صورت عادت در آید، پادشاه دچار غرور و بدبینی می شود و کار رعیت هرگز به سامان نمی رسد. به نقل از: کیهان نیا، راز موفقیت در بازار کار، صفحه 239 @Bohlol_Molanosradin
مردم مى خواهند بدانند كه ارواح مؤمنان و كفار بعد از آن كه از بدنشان خارج شدند كجا مى روند.آیا جاى مخصوص دارند؟ ارواح مؤمنان در «وادى السّلام» و ارواح کافران و معاندان در «بَرَهُوت» جمع خواهند شد؛ «وادی السلام» همان‌طور که علامه مجلسی(رحمه الله علیه) نیز بیان کرده است، مکانی است بین کوفه و نجف،که همه ارواح مومنین در هر کجا که باشند در آن مکان جمع می‌شوند؛ امام صادق(علیه‌السلام) در این باره فرمودند: «هیچ بنده مومنی در شرق عالم یا در غرب آن نیست که بمیرد، مگر این‌که خداوند متعال روح او را به «وادی السلام» می‌آورد». در حدیث دیگری نقل شده شخصی به حضرت عرض کرد برادرم در بغداد است و می‌ترسم همان‌جا بمیرد، امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: ترسی نداشته باش؛ زیرا خداوند متعال ارواح مومنین را در «وادی السلام» جمع می‌کند و لو این‌که در شرق عالم یا در غرب آن باشند. راوی می‌گوید: پرسیدم «وادی السلام» کجاست؟ حضرت فرمودند: «پشت کوفه است». «برهوت» نیز نام یک چاه عمیقى است در «حَضْرَموت» در جنوب یمن،در حدیث از حضرت امیرالمؤمنین امام على (علیه‌السّلام) وارد شده است که فرمودند: «بدترین چاه در روی زمین، برهوت است». امام صادق(علیه‌السلام) در توصیف «برهوت» فرمودند: «در پشت یمن یک وادى است که به آن برهوت گفته می‌شود، و در آن‌جا سکونت ندارد مگر مارهاى سیاه و جغد؛ در آن‌جا چاهى است به نام «بَلَهوت» که هر صبح‌ و شام ارواح مشرکین را به آن‌جا می‌برند تا از آبى که چون فلز گداخته گرم و چون چرک مخلوط شده با خون است، بیاشامند» پ.ن:منظور صورت برزخی وادی السلام و برهوت می باشد. منابع: 📚بحارالأنوار 📚الکافی @Bohlol_Molanosradin
🌹داستان آموزنده🌹. شخصى خدمت امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: دو آیه در قرآن است که تأویل و معناى آن را نمیدانم. یکى «ادعونى استجب لکم» است، که ما هر چه دعا میکنیم، اجابت نمى‏شود؛ حضرت فرمود: «من سِرّ عدم اجابت دعایتان را به شما میگویم؛ اگر تو خدا را در آن چه دستور فرموده اطاعت کنى و آنگاه او را بخوانى، دعایت را اجابت مى‏کند، ولى تو با (دستورهاى) او مخالفت کرده، نافرمانیش میکنی او نیز اجابت نمیکند. با این حال، اگر خدا را از راهش بخوانی، اگر چه گناهکار باشی، خدا دعایت را مستجاب میکند». آن شخص پرسید: راه دعا چیست؟ حضرت فرمود: «نماز که خواندى، ابتدا تمجید کرده، او را به بزرگى می ستایى و به هر نحو که میتوانى حمد و ستایش مى‏کنى، سپس بر پیامبر(ص) و آلش درود می فرستى و به تبلیغ رسالتش گواهى میدهى، و بر ائمه هدى سلام میدهى، آن گاه نعمت‏هاى خدا را بر خود میشمارى و او را به خاطر آن‏ها ستایش و شکر میکنى. بعد به گناهان خود یکایک اعتراف میکنى و هر کدام را که به یاددارى، اقرار مینمایى؛ هر کدام را به خاطر ندارى، به طور سربسته به زبان می آورى و از همه گناهان به درگاه خدا توبه میکنى و تصمیم مى‏گیرى که دیگر گناه نکنى و از روى پشیمانى و صدق نیت و خلوص، و در بیم و امید از آن‏ها استغفار و طلب آمرزش مى‏کنى، سپس میگویى: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبِي وَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ فَأَعِنِّي عَلَى طَاعَتِكَ وَ وَفِّقْنِي لِمَا أَوْجَبْتَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ مَا يُرْضِيكَ فَإِنِّي لَمْ أَرَ أَحَداً بَلَغَ شَيْئاً مِنْ طَاعَتِكَ إِلَّا بِنِعْمَتِكَ عَلَيْهِ قَبْلَ طَاعَتِكَ فَأَنْعِمْ عَلَيَّ بِنِعْمَةٍ أَنَالُ‏ بِهَا رِضْوَانَكَ‏ وَ الْجَنَّة». (یعنی: خداوندا، از گناهانم به درگاه تو پوزش مى ‏خواهم، و از تو طلب آمرزش نموده و به سوى تو توبه مى ‏كنم، پس مرا بر فرمانبرى از خود يارى فرما، و بر هر عمل كه موجب خشنودى توست و بر من واجب نموده‏اى، موفّقم گردان، زيرا من هيچ كس را نديده‏ام كه به چيزى از اطاعتت نايل شده باشد، مگر اينكه تو پيش از آن، نعمتت را بر او ارزانى داشته‏اى، پس نعمتى را بر من ارزانى دار كه به واسطه آن به خشنودى و بهشتت نايل گردم). . بعد از رعایت این مراتب، حاجت خود را بخواه، که امیدوارم خدا ناامیدت نکند و حاجتت را برآورد». (فلاح السائل، ص 38 و 39). . @Bohlol_Molanosradin
💥عدم استجابت دعا 💥 ☘شخصی نزد امیرالمومنین (علیه السلام) از عدم اجابت دعاهایش شکوه کرد . 🌹 حضرت علت آن را چنین بیان فرمودند : 👈دلهای شما در چیز خیانت کرده اند؛ لذا دعایتان مستجاب نمی شود. 1⃣ خدا را شناختید ولی حق او را چنان که باید ادا نکردید. 2⃣ به رسول او ایمان آوردید، سپس با سنتش مخالفت کردید. 3⃣ کتاب خدا را خواندید ولی بدان عمل نکردید. 4⃣ می گوئید از کیفر و عقاب خدا می ترسید، اما همواره اعمالی مرتکب می شوید که شما را به آن (کیفر و عقاب ) نزدیک می کند. 5⃣ می گوئید به پاداش الهی مشتاقید، لکن همواره کاری می کنید که شما را از آن (پاداش الهی ) دور می سازد. 6⃣ از نعمتهای خدا بهره می برید و شکر او را به جا نمی آورید. 7⃣ به شما گفته شده که دشمن شیطان باشید، ولی شما با او دوستی می کنید. 8⃣ عیوب مردم را نصب العین خود کرده اید و از عیوب خود غافلید.. با این همه چگونه انتظار دارید دعایتان مستجاب شود در حالی که خود درهای آن را بسته اید⁉️ 🌹سپس فرمودند: 👈تقوا پیشه کنید. 👈اعمال خود را اصلاح کنید. 👈نیات خود را صادق گردانید. 👈امر به معروف و نهی از منکر کنید ✨تا دعای شما مستجاب شود. 📚 بحارالانوار-جلد93-صفحه376 @Bohlol_Molanosradin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🌹   بهار ، موسم ِ احساس و عشق و شیدایی بهار ، فصل ِ گل و سبزه است و زیبایی 💖 امید ، هـاتـف ِغیبی بـه ما دهد مژده بهار ِما ، گلِ نرگس  تویی و می آیی 🥰   فدا کنم به قدومت تمام ِهستی ِخود توئـی  ولی ِخدا ای مـهِ اهورایی 🤍   یقینـم آمدن ِتوست ای یگانه ی دهر همین بس اسـت مرا ، تا کنم شکیبایی 😍 🌼🍃
🌼🍂 پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش از درد و ازسختیهایش مینالید دوستی از او پرسید: این همه درد چیست که از آن رنجوری؟؟ 🌼🍂پیرمرد گفت: دو باز شکاری دارم، که باید آنها را رام کنم، دو تا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم، بیرون نروند، دوتا عقاب هم دارم که بایدآنهارا هدایت و تربیت کنم، ماری هم دارم که آنرا حبس کرده ام 🌼🍂 شیری نیز دارم که همیشه، باید آنرا در قفسی آهنین، زندانی کنم، بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم و در خدمتش باشم... 🌼🍂مردگفت: چه مےگویی، آیا با من شوخی میکنی؟ مگر مےشود انسانی اینهمه حیوان را با هم در یکجا، جمع کند و مراقبت کند!!؟ پیرمرد گفت: شوخی نمےکنم، اما حقیقت تلخ و دردناکیست... 🍂🌼 آن دو باز چشمان منند، که باید با تلاش وکوشش ازآنها مراقبت کنم... آن دو خرگوش پاهای منند، که باید مراقب باشم بسوی گناه کشیده نشوند... 🌼🍂 آن دوعقاب نیز، دستان منند، که بایدآنها را به کارکردن، آموزش دهم تا خرج خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم... آن مار، زبان من است که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا کلام ناشایستی ازاو، سر بزند... 🌼🍂شیر، قلب من است که با وی همیشه درنبردم که مبادا کارهای شروری از وی سرزند... و آن بیمار، جسم وجان من است،که محتاج هوشیاری مراقبت و آگاهی من دارد... 🌼🍂این کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده و امانم را بریده... @Bohlol_Molanosradin
📚«حاکم و کشاورز بیچاره» روزی حاکمی برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. حاکم پس از دیدن آن مرد بی‌مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بی‌نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. حاکم دستور داد لباس گران‌بهایی بر او پوشاندند و یک قاطر به همراه افسار و پالان خوب هم به او دادند. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم می‌زد به مرد کشاورز گفت: می‌توانی بر سر کارت برگردی، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده‌ای محکم پس گردن او نواخت. همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم از کشاورز پرسید: مرا می‌شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا می‌شناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم این شهر کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سال‌هاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزی‌ام می‌خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت این شهر را می‌خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می‌خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده‌ای که به من زدی. فقط می‌خواستم بدانی که برای خدا حکومت این شهر یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. از خدا فقط بخواه، خدا بی‌نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی‌انتهاست ولی به خواسته‌ات و لطف و تقدیر خداوند ایمان داشته باش. @Bohlol_Molanosradin
🔴 این روایت در جواب کسانی که حفظ جان امام زمان را بهانه ای برای تشکیل حکومت میدانند 🌕 قنبر غلام امیرالمومنین صلوات الله علیه آن حضرت را بسیار دوست می داشت و چون حضرت علی تنها بیرون می رفت ،قنبر در پشت سر آن حضرت شمشیر برداشته و میرفت، شبی امیرالمومنین علی در این حال قنبر را دید ➖ فرمود: چرا آمدی ؟ عرض کرد: آمدم که پشت سرتو باشم، فرمود: این چیست که زیر جامه باخود داری ؟ عرض کرد: شمشیر من است که برای محافظت از شما برداشته ام ➖ فرمود: وای برتو، مرا از اهل آسمانها پاسبانی می کنی یا از اهل زمین نگاه می داری؟ اهل زمین را استطاعت وقدرت نیست که به من زیانی رسانند مگر به خواست خدا و اگر از اهل آسمان نگاه می داری تو را دستی و قدرتی نیست برایشان و ایشان هم بدون اذن خدا استطاعت وقدرت ندارند زیانی به من برسانند. بازگرد ... 📜 اکسیراعظم ج1 ص728 @Bohlol_Molanosradin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حدیث عجیبی درباره ابلیس ✍از علی بن محمد صوفی روایت است که : علی بن محمد صوفی ابلیس را دید، شیطان از او پرسید: تو کیستی ؟ وی گفت: از فرزندان آدم. شیطان گفت: خدایی جز الله نیست ، تو از آن قومی که می پندارند خدا را دوست می دارند در حالی که از فرمان خدا سر می پیچند، ابلیس را دشمن می دارند حال آنکه از او فرمان می برند! علی بن محمد صوفی پرسید: تو که هستی؟ ابلیس گفت: منم صاحب میسم و قهرمان سترگ و اسم بزرگ، منم قاتل هابیل ، منم که با نوح در کشتی سوار شد، منم که ناقه صالح را پی کرد، منم که آتش را بر ابراهیم افروخت، منم که نقشه قتل یحیی را ریخت ، منم که در روز نیل جلودار قوم فرعون شد، منم که سحر را به چشم مردم به خیال آوردم و آن را به پیش موسی کشاندم ، منم سازنده گوساله بنی اسرائیل، منم صاحب اره زکریا منم که به همراه ابرهه با فیل سوی کعبه راه افتادم، منم که در جنگ احد و حنین ، افراد را برای جنگ با محمد گرد آوردم، منم که در روز سقیفه در دلهای منافقان حسد انداختم، منم صاحب کجاوه در روز جنگ جمل، منم که در لشکر صفین ایستادم، منم که در فاجعه کربلا مؤمنان را شماتت کردم. منم امام منافقان ، منم هلاک کننده اولین ، منم گمراه ساز آخرين، منم شیخ پیمان شکنان، منم رکن و پایه فاسقان، منم آرزوی از دین برون رفتگان (1) منم ابو مره ، که از آتش آفریده شد، نه از گل ؛ منم کسی که پروردگار جهانیان بر او خشم گرفت. صوفی گفت: به حقی که خدا بر تو دارد مرا بر عملی رهنمون ساز که سوی خدا بدان تقرب جویم و عليه ناخوشایندهای روزگار به آن یاری بطلبم گفت: از دنیای خویش به عفاف و كفاف بسنده کن، و برای آخرتت به محبت حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام و خشم بر دشمنانش مدد بخواه؛ چرا که من خدا را در آسمان های هفت گانه پرستیدم و در زمین های هفت گانه عصیان کردم، هیچ فرشته مقرب و هیچ پیامبر مرسلی را نیافتم مگر اینکه به ځب حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام تقرب می جست سپس ابلیس از چشم من غایب شد. پیش حضرت ابوجعفر علیه السلام آمدم و این ماجرا را به او خبر دادم. امام فرمودند: ملعون به زبان ایمان آورد و به قلب و دل ، کفر ورزید. (1) این سه ویژگی اشاره است به طلحه و زبیر (و پیروان آن دو ) که پیمان شکستند، معاویه و دار و دسته اش که از تبهکاران بودند، و خوارج نهروان، که از دین برون جهیدند. 📚 مناقب آل ابی طالب ج 2 ص 251_252 بحارالانوار ج 39 ص 181 ح 23📚 @Bohlol_Molanosradin