هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🌸🍃🌸🍃
#وحشت_حیوانات_از_عذاب_کافر
جابر می گوید: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: قبل از آن که به مقام پیامبری برسم شتر و گوسفند می چراندم. هیچ پیامبری نیست مگر اینکه چوپانی کرده باشد.
گاهی می دیدم که شتر و گوسفند در جای خود مستقر هستند و هیچ چیزی در اطراف آن ها نبود که آنها را بترساند، ناگهان می دیدم آن ها یکباره هراسان از جای خود حرکت می کردند و به هوا می جستند، با خود می گفتم:
راز هراس و جست و خیز ناگهانی این حیوانات چیست؟
هنگامی که ب ه پیامبری رسیدم جبرئیل برای من چنین گفت:
وقتی کافر بمیرد، آن چنان ضربه به او می زنند که تمام مخلوقاتی را که خدا آفریده است از آن ضربه وحشت زده می شوند مگر طایفه جن و انس؛ گفتم پس این اضطراب ناگهانی حیوانات، به خاطر ضربت خوردن کافر است. فنعوذ بالله من عذاب القبر؛ پس پناه می برم به خدا از عذاب قبر.
#فروغ_کافی_ج3ص233
@hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🔴💥معجزه لاغری💥🔴
🟩🔻 کسانی که شکم دارن، نشون میده رطوبت معده شون زیاده به همین خاطر هرچی رژیم میگیرن و ورزش میکنن میبینن شکم و پهلو سرجای خودشه
🟩🔻اگه این علائم روداری روی لینک زیر کلیک کنید
🟢🔻🟢🔻🟢🔻🟢🔻🟢🔻🟢🔻🟢
https://formafzar.com/form/fdab4
https://formafzar.com/form/fdab4
🟩🔻 برای مشاوره #لاغری و رفع بلغم و سردی بزن رو لینک و فرم رو پر کنید
🟢🔻🟢🔻🟢🔻🟢🔻🟢🔻🟢🔻🟢
https://formafzar.com/form/fdab4
https://formafzar.com/form/fdab4
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#شامت_را_اینجا_بخور_دهن_گیره_ات_را_جای_دیگر
یکی بود یکی نبود . مردی بود که همراه خانواده اش مشغول خوردن شام بودند . نه قرار بود جایی بروند نه با کسی قول و قراری داشت . ناگهان صدای در بلند شد . مرد نگاهی به همسرش انداخت و گفت : کیست که این وقت شب در می زند؟ از جا بلند شد و رفت در خانه را باز کرد . یکی از همکارانش بود . سلام و علیکی با هم کردند و همکارش گفت : «شام خانه ی دخترم میهمانم، گفتم سر راه سری به تو بزنم و حالی بپرسم . مرد گفت : بفرمایید .
همکارش گفت : بهتر است مزاحم نشوم
مرد، باز هم تعارف کرد . همسر مرد گفت : میهمان حبیب خداست . سفره باز است بفرمایید با ما شام بخورید . مرد همکار گفت : نه نه اصلاً مزاحم نمی شوم . مرد گفت : مثل یک دوست خوب بنشین و غذایت را بخور .
همکارش گفت : می خواهم خانه دخترم بروم . شام آنجا دعوت شده ام . مرد گفت : شام را با ما بخورید و بعد به خانه دخترتان بروید . همکارش گفت : نه خیلی متشکرم، شام نمی خورم، فقط دو لقمه دهن گیره می خورم و ته بندی می کنم و شام را به خانه ی دخترم می روم . سپس مشغول خوردن غذا شد .
مرد و افراد خانواده اش که انتظار داشتند او پس از خوردن یکی – دو لقمه، کنار بکشد و چیزی نخورد . همکار مرد به اندازه ی غذای دو نفر را جلو خودش کشید و با اشتها خورد . چهره ی بچه های صاحب خانه که گرسنه مانده بودند، دیدنی بود . غذا تمام شد همکار مرد گفت : دست شما درد نکند خانم! غذای خوشمزه ای پخته بودید . کاش خانه ی دخترم میهمان نبودم و یک شام درست و حسابی اینجا می خوردم . مرد صاحب خانه که از دست او عصبانی بودگفت : «بهتر است این دفعه شامت را اینجا بخوری و دهن گیره ات را خانه ی دخترت ….»
از آن به بعد درباره ی کسی که در پذیرش دعوتی بیش از حد تعارف کند اما در عمل ملاحظه نکند می گویند : (این دفعه شامت را اینجا بخور و دهن گیره ات را جای دیگر)
@hkaitb
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
⛔️ فــوری / امنیتی
داعش مسئولیت ترور را برعهده گرفت😱👇
http://eitaa.com/joinchat/2181758988Ce854cc5726
❌ توئیت عجیب اکانت اسرائیل ،
ساعتی قبل از حادثه تروریستی 😥👇
مشاهده توییت مشاهد توییت
بیشرفا از قبل اعلام کردن😡👆
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
❌ آیا با #انتقام_فوری و #حمله_موشکی به اسرائیل موافقید ؟
۱ - بــلــه
۲- خــیــر
⛔️ هشدار فوری فرمانده کل قوا صادر شد☝️
🌸🍃🌸🍃
#حکایت_آموزنده
#مرد_احمق
مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا می کرد " بخت با من یار نیست " و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد .
پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود .
او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید . گرگ پرسید : " ای مرد کجا می روی ؟ "
مرد جواب داد : " می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند ، زیرا او جادوگری بس تواناست ! "
گرگ گفت : " می شود از او بپرسی که چرا من هر روز گرفتار سر درد های وحشتناک می شوم ؟ "
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد .
او رفت و رفت تا به مزرعه ی وسیع رسید که دهقانانی بسیار در آن سخت کار می کردند .
یکی از کشاورز ها جلو آمد و گفت : " ای مرد کجا می روی ؟ "
مرد جواب داد : " می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند ، زیرا او جادوگری بس تواناست ! "
کشاورز گفت : " می شود از او بپرسی که چرا پدرم وصیت کرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود ، در صورتی که در این زمین هیچ گیاهی رشد نمی کند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهکاری است ؟ "
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد .
او رفت و رفت تا به شهری رسید که مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ .
شاه آن شهر او را خواست و پرسید : " ای مرد به کجا می روی ؟ "
مرد جواب داد : " می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند ، زیرا او جادوگری بس تواناست ! "
شاه گفت : " آیا می شود از او بپرسی که چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم ، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاکنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟ "
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد .
پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را که در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف کرد .
جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس راز ها را با وی در میان گذاشت و گفت : " از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر ! "
و مرد با بختی بیدار باز گشت ...
به شاه شهر نظامیان گفت : " تو رازی داری که وحشت برملا شدنش آزارت می دهد ، با مردم خود یک رنگ نبوده ای ، در هیچ جنگی شرکت نمی کنی ، از جنگیدن هیچ نمی دانی ، زیرا تو یک زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند ، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد .
و اما چاره کار تو ازدواج است ، تو باید با مردی ازدواج کنی تا تو را غمخوار باشد و همراز ، مردی که در جنگ ها فرماندهی کند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد . "
شاه اندیشید و سپس گفت : " حالا که تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج کن تا با هم کشوری آباد بسازیم . "
مرد خنده ای کرد و گفت : " بخت من تازه بیدار شده است ، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم ، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم ، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است ! "
و رفت ...
به دهقان گفت : " وصیت پدرت درست بوده است ، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن ، در زیر این زمین گنجی نهفته است ، که با وجود آن نه تنها تو که خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست . "
کشاورز گفت : " پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است ، بیا با هم شریک شویم که نصف این گنج از آن تو می باشد . "
مرد خنده ای کرد و گفت : " بخت من تازه بیدار شده است ، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم ، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم ، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است ! "
و رفت ...
سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف کرد و سپس گفت : " سردردهای تو از یکنواختی خوراک است اگر بتوانی یک انسان احمق را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت ! "
گرگ هم بر روی مرد پرید - مرد اعتراض کرد که چه می کنی - گرگ گفت : احمق تر از تو کجا پیدا کنم ؟ اینرا گفت و شکم مرد نگون بخت را درید.
@hkaitb
•.🍃🌸
|صَباحاً أَتنفس بِحُبِّ الْمَهدی |
هر صبح به #عـشقِ
مهدی نفس میکشیم :)
وَ مـا هَــرچِـه داریـم
اَزْ تُـو داریم...🍃
#السلامعلیکیااباصالحمهدی
.
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
۱۹ موردی که ثروت رو از خونه میبره😱
بحث و دعوا و مشاجره تو خونه تون زیاده؟
تو خونه تون تنهایی میترسین؟
تو خونه کسل و بی انرژی هستید؟😩
تو خونه تون گل و گیاه زود خشک میشه؟🎍
🔴 یک زن با سیاست و یک مادر آگاه روزانه انرژی خونش رو پاکسازی میکنه! تست انرژی منزل و برات میذارم وارد کانال زیر شو و ببین انرژی خونه ت چه جوریه👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6
من خودم اینقد زندگیم تغییر کرده که فامیل هیچی حتی همسایه هامون هم متوجه این همه تغییر شدن، دو تا گوشی برای دخترام خریدم و یه دوچرخه برای پسرم🥳
قوی ترین ذکر برای خونه دار شدن
دو تا ذکر برای افزایش رزق و روزی و برکت
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
😱😱 تکنیک های ثروت ساز❌❌
❌ خسته شدی از بی پولی؟
❌ هر چی کار میکنی کمتر نتیجه میگیری؟
❌ همیشه قرض و بدهی داری؟
❌ درآمدت کمه
✅ یه کانال پیدا کردم که هر روز تکنیک های ثروت ساز میذاره این آخریش تکنیک کاسه برکت بود که گذاشتم توی خونه و کلی شگفت زده شدم، لینک کانال و میذارم همین الان وارد کانال شو که تکنیک ها رو از دست ندی 👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6
تکنیک کاسه برکت برای جذب پول 🥳
🌸🍃🌸🍃
#فحش_مجانی
مرد جواني كه مي خواست راه موفقيت را طي كند به سراغ استاد رفت. استاد خردمند گفت: تا يك سال به هر كس كه به تو حمله كرد و دشنام داد ، پول بده به مدت يك سال هر كس به جوان حمله مي كرد. جوان به او پول مي داد. آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعدي را بياموزد.
استاد گفت: به شهر برو و برايم غذا بخر.
همين كه مرد رفت استاد خود را به شكل يك گدا درآورد و از راه ميانبر كنار دروازه شهر رفت.
وقتي مرد جوان رسيد ، استاد شروع كرد به توهين كردن به او.
جوان به گدا گفت: عالي است! يك سال مجبور بودم به هر كس كه به من توهين مي كرد پول بدهم ، اما حالا مي توانم مجاني فحش بشنوم ، بدون آنكه پولي خرج بكنم.
استاد وقتي صحبت جوان را شنيد خود را به او نشان داد و گفت: براي گام بعدي آماده اي چون ياد گرفتي به روي مشكلات بخندي.
@hkaitb
هدایت شده از گسترده تبلیغاتی راز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤#مهربانی۷۶
با سلام و رحمت خدا
آقا سید محمدحسین چهارسالشه تا الان سه بار عمل کرده کلیشو در چهل روز گذشته عمل پیوند کلیه انجام داده اما متاسفانه موفقيت آمیز نبوده😔😔😔
برای پیوند کلیه مجددا یه نوبت بهش دادن برای۴ماه آینده انشاءالله
یه مشکل خیلی بزرگی الان خانوادش دارن اونم اینکه ماهی دوتا آمپول توی این چهارماه حتمأ بایدبزنه تا زمان پیوندمجدد،خانوادش بسیار نگران و ناراحت هستن برای این که هزینه خرید آمپول ها رو ندارند ، درخواست کمک برای تامین هزینه ها رو دارند🙏🙏🙏
لطفادر این کار خیر حتی به اندازه یک سهم۵۰ هزار تومانی هم که شده همراهی کنید🌹🌹🌹
سرپرست گروه جهادی سرزمین من
6037998231437608سلیمی عبدحسینی اجرکم عندالله https://eitaa.com/joinchat/1428160659Cedc1e3c256