eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
2761993.mp3
18.32M
○•🌱 🌱جشن نیمه شعبان با نوای: 🎤 دریای بی کرانی 🌸 جاان جاانی
4_416725996532662380.mp3
1.63M
✍در فضیلت و اهمیت شب 🎙استاد فیاض بخش
🌸🍃🌸🍃 ✍ وقتی که در جنگ احد، دندان حضرت محمد (ص) شکست و صورتش مجروح شد، اصحاب ایشان، ناراحت شدند و عرض کردند: یا رسول الله!دشمن را نفرین کنید. پیامبر فرمودند: خدايا قوم مرا هدايت كن زيرا نا آگاه هستند. یکی از اصحاب برآشفته شد و به پيامبر گفت : اى رسول خدا ! حضرت نوح علیه السلام بر قوم خود نفرين كرد و گفت: "پروردگارا در روى زمين احدى از كافران را زنده مگذار" حالا كه صورتت مجروح و دندانهايت شكسته شده به جاى نفرين، براى دشمن دعا مى كنید؟ حضرت محمد فرمودند: من برای نفرین کردن مبعوث نشده ام بلکه مبعوث شده ام برای دعوت مردم به سوی حق، و رحمت برای آنها . 📙بحارالانوارج١٨ص٢٤٥ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
حکایت شده است که یکی از علماء، احادیث حضرت رسول اکرم (ص) را فراهم می‌کرد و می‌نوشت📝 تا آنها را در کتابی گِرد آوَرَد روزی شنید که عربی بیابانی حدیثی از احادیث آن حضرت را می‌داند و حفظ کرده است، از این رو به سوی محل زندگانی مَرد عرب سفر کرد تا حدیث را از او بشنود و بنویسد هنگامی که به خانه مرد عرب رسید، دید که او گوشه ای از جامه‌اش را در چنگ گرفته و آن را به اسبی🐎 که از او می‌گریزد و دور می‌شود نشان می‌دهد اسب گمان کرد که مرد عرب در زیر جامه‌اش غذایی دارد، این شد که با سرعت به سوی او بازگشت تا غذا را از دست مَرد بگیرد... همین که اسب🐎 به او رسید، مَرد عرب او را گرفت و با خشونت به داخل اصطبل خانه‌اش باز گرداند! عالِم از او پرسید: "آیا واقعاً غذایی در زیر جامه‌ات داشتی؟!!" مَرد عرب گفت: "نه، اسب را فریب دادم تا بازگردد" عالِم نگاه عمیقش را به مرد عرب دوخت و سپس پیش از آنکه حدیث را از او بگیرد رو گرداند و بازگشت...😮 عرب بیابانی او را صدا زد و گفت: کجا می‌روی؟ باش تا حدیث را برایت باز گویم اما عالِم در حالی که راهش را گرفته بود و می‌رفت با صدای بلند پاسخ داد: "من تردید دارم که تو در گفتن این حدیث راستگو باشی، تو به آن چهارپا دروغ گفتی و من از دروغگو حدیثی نخواهم شنید.!!" ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | دعوت سید حسن نصرالله به اجتماع قلبها به مناسبت نیمه شعبان 🔹 ان شاء الله طرح در شب راس ساعت 8/30 به وقت مکه مکرمه (22 به وقت ایران) در 80 کشور اجرا خواهد. 🔹دعا و استغاثه برای ظهور منجی و تلاوت دعای هفتم صحیفه سجادیه برای ریشه کن شدن کرونا و دفع بلا 🔸 اگر شما هم مایل به همراهی دیگران در این اجتماع قلوب هستید برای دوستانتان ارسال فرمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•🌷• [ کاش‌ تولدت‌ خودت‌ هم‌ بودی ] ولادت منجــی عـــالم بشریت بر تمـــامی پیـــروان راستیـــــن آن حضـــــــرت مبـــــــارک بـــــــاد... •
📚عیسی مسیح📚 ⚡️خدای خود را آزمون نکن⚡️ گویند که.. در قصه زندگی عیسی مسیح (ع) آمده که قبل از شروع رسالت و اعلام پیام خداوند، روح الهی آن حضرت را به بیابان برد تا ابلیس او را در مقابل وسوسه ها امتحان کند. در آزمون دوم، ابلیس عیسی (ع) را به شهر مقدس برد و روی کنگره معبد بزرگ قرار داد. سپس به او گفت: "اگر تو بنده خدا هستی خود را از اینجا به پایین بینداز زیرا کتاب مقدس می فرماید که خدا به فرشتگان خود فرمان خواهد داد و آنان تو را با دست های خود خواهند گرفت مبادا پایت به سنگی بخورد." عیسی (ع) جواب داد: "کتاب مقدس همچنین می فرماید که خدای خود را آزمون نکن" به خداوند اعتماد داشته باشیم. او را امتحان نکنیم. فقط برای این که ببینیم آیا او به وعده هایش عمل می کند یا نه خود را در هر ورطه ای پرتاب نکنیم. آزمودن کسی که صادق ترین و وفادارترین است، کسی که همه چیز از اوست، توهین به ساحت مقدسش است. ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
نزدیک ظهربود که عبدالله بن جعفر به نخلستان رسید.از سفری دور و دراز می آمد. با تنی خسته به درختی تکیه داد تا کمی استراحت کند.نخلستان بزرگ بود و غلام سیاهی نگهبانش. هنگام ظهر صاحب نخلستان سه قرص نان برای غلامش آورد.درهمان لحظه سگی وارد نخلستان شد و به سوی غلام دوید.غلام قرصی نان سوی سگ انداخت.سگ گرسنه بی درنگ نان را خورد.غلام قرص دیگری جلوی سگ انداخت سگ آن قرص را هم تمام کرد.غلام که دانست آن سگ بسیار گرسنه است آخرین قرص نان را هم به سویش پرتاب کرد.عبدالله نزدیک غلام رفت و پرسید:روز ها غذایت چیست؟ غلام گفت:آنچه که دیدی.عبدالله پرسید: پس چرا نان هایت را نخوردی؟ غلام گفت:این سگ غریبه بوده و گرسنه دلم نیامد که گرسنه رهایش کنم.عبدالله پرسید:پس امروز چه خواهی خورد؟ غلام گفت:امروز را روزه میگیرم. عبدالله در دل اندیشید بخشندگی او از من بیشتر است اما همگان مرا بخشنده و سخاوتمند میدانند.دیری نگذشت که عبدالله غلام و نخلستان را یکجا از صاحبش خرید و غلام را آزاد کرد و نخلستان را به او بخشید. ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ آب زنید راه را هین که نگار میرسد💖 ✨ مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد💖