تخته سنگ
در زمانهای گذشته، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بیتفاوت از کنار تخته سنگ میگذشتند؛ بسیاری هم غر میزدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بیعرضهای است و… با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمیداشت. نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسهای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکههای طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: هر سد و مانعی میتواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
مرد فقیر و بقال
مرد فقیری بود که همسرش کره میساخت و او آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت، آن زن کرهها را به صورت دایرههای یک کیلویی میساخت. مرد آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت و در مقابل مایحتاج خانه را میخرید.
روزی مرد بقال به اندازه کرهها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره 900 گرم بود. او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمیخرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من می فروختی در حالی که وزن آن 900 گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما وزنه ترازو نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم.
عضو شویدو به عزیزانتان معرفی کنید 👇
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
پند لقمان
لقمان حکیم پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزه دار، و هرچه بر زبان راندی، بنویس. شبانگاه همه آنچه را که نوشتی، بر من بخوان. آنگاه روزهات را بگشا و طعام خور. شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. دیروقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هرچه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد. روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشتهها بخواند. پسر گفت: امروز هیچ نگفتهام تا برخوانم. لقمان گفت: پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت، آنان که کم گفتهاند، چنان حال خوشی دارند که اکنون تو داری.
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
11.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈نکاتی فوق العاده مهم در عزای سید الشهدا علیه السلام❗️
🔴اهمیت توجه به امام زمان(علیه السلام) در عزای سیدالشهداء(علیه السلام)
CQACAgQAAx0CWgQfYQADXGERQwhPTbpI0-Xp8GxneCZ31brzAAJQAQAC6mWHBhqBXakO-j6BIAQ.mp3
16.55M
🎧 « زیارت عاشورا » زیبا
🎙️ با صدای: حسین حقیقی
⚫️ اعمالی ویژه برای سلامتی امام زمان ارواحنا فداه در مصیبت ثارالله
◾️ ایام محرم هر چه به روز عاشورا نزدیکتر میشود بر قلب مبارک حضرت قائم عج غم و اندوه مصیبت و انتظار برای انتقام فشار زیادی وارد میشود. بهجاست محبان و منتظران امام زمان عج برای سلامتی ایشان اعمالی از قبیل موارد ذیل را انجام دهند:
▪️دعای سلامتی: اللهم کن لولیک....
▪️صدقه برای سلامتی ایشان
▪️گریه برای امام حسین و یاران او که مرحم بخش قلب حضرت است.
▪️تصمیم برای کنار گذاشتن یک عمل که حضرت را ناراحت میکند.
▪️و...
4_5915505323463936210.mp3
2.62M
روضه
🔵 حجةالاسلام استاد میرزا محمدی
✍امام #صادق علیه السلام فرمودند:
«هر کس زیارت عاشورا بخواند ، شب اول قبر در آغوش امام حسین علیه السلام قرار خواهد گرفت.»
📗 کامل الزیارات ، ص ۷۵
مداحی_آنلاین_اموغلی_صبریم_جالاندی_موذن_زاده.mp3
2.37M
🔳 #ترکی #شب_ششم #محرم
🌴اموغلی صبریم جالاندی
🌴خانهی بختیم تالاندی
🎤حاج #سلیم_موذن_زاده
👌بسیار دلنشین
1_1100981854.mp3
5.6M
🔳 #زمینه #شب_ششم #محرم
🌴با هُرم مشعل ها حرم گُر میگیره
🌴شررهای آتیش به چادر میگیره
🎤 #محمود_کریمی
👌بسیار دلنشین
✨﷽✨
🌼ارزش يك قطره اشك براى اباعبدالله عليه السلام
✍چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش میگیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ میگوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانهای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن مینماید.
می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا میرسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند.
نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید من سررشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله مینمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد. حضرت میفرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین (عليه السلام) می فرستد.
وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض میکند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایهات در بهشت خواهند بود.
📚 از کتاب ارزشمند حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص34و35
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘