✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍مردی با شاگرد جوانش در بازار مغازۀ زرگری داشتند. مرد همیشه میدید شاگرد جوانش زمان مراجعه زنان برای خرید، با آنان گرم صحبت حاشیهای میشود و با آنان میگوید و میخندد. زرگر بر شاگردش ایراد گرفت که پسر! از من به تو نصیحت که از سخن گفتن با زنان پرهیز کن که سودی بر تو ندارد که هیچ، بلکه زیان نیز به تو میرساند. شاگرد گفت: زیاد سخت نگیر؛ در هر کاری که خدا لذتی قرار داده، نهایتی هم برای گناه آن تعریف کرده است و آن گناه در این امر زناست. مرد زرگر سکوت کرد تا هنگام ظهر، زمان نهار رسید. سفارش داد مرغ بریانی از غذاخوری آوردند. بوی غذا در مغازه پیچیده بود.
شاگرد وسوسۀ خوردن کرد. زرگر را گفت: سریع نماز خود بخوان تا با هم طعام کنیم. مرد زرگر چون نماز خواند درب مغازه بستند و به اطاقک پشت مغازه رفتند تا بساط نهار مهیا کنند. شاگرد گفت: بوی غذا مرا دیوانه کرده است. چرا چنین تأخیر میکنی؟ مرد سفره را گشود و شاگرد برای شستن دست و صورتش به بیرون از مغازه رفت. دقایقی نگذشته بود که شاگرد بعد از برگشتن متوجه شد مرد زرگر همۀ مرغ بریان را به تنهایی خورده است. شاگرد را از این رفتار مرد خشم آمد. مرد زرگر روی به شاگرد کرد و گفت: پسرم! دیدی بوی غذایی که پای سفره خوردن آن ننشستی، جز دیوانه کردن تو، سودی برای تو نداشت؟! پس گفتن و خندیدن با زنانی که شب در کنارشان ننشینی به مانند این بوی مرغ بریان است که جز خشم و ولع تو چیزی نیفزاید.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
#اثر_مال_حرام_برفرزند
✍ تأثیر منفی مال حرام بر صالح بودن فرزند را در حیطه زمانی میتوان در نظر گرفت.
🔹نخست اینکه نطفه فرزند زمانی منعقد شود که والدین مال حرام خورده باشد
🔹 دوم اینکه مادر در زمان بارداری از مال حرام استفاده کرده باشد.
🔹 سوم اینکه در طول دوران کودکی مال حرام بخورد.
انعقاد نطفه کودک از مال حرام: محمد ابن مسلم از امام باقر (ع) در باره آیه « وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» سؤال کرد و عرض کرد که مشارکت شیطان در اولاد به چه معناست. امام باقر (ع) فرمود: «مَا کَانَ مِنْ مَالٍ حَرَامٍ فَهُوَ شِرْکُ الشَّیْطَانِ قَالَ وَ یَکُونُ مَعَ الرَّجُلِ حَتَّی یُجَامِعُ فَیَکُونُ مِنْ نُطْفَتِهِ وَ نُطْفَةِ الرَّجُل» یعنی هر مالی که از راه حرام به دست آید، شیطان در او شریک است. و اگر کسی اثرات این مال در وجودش باشد و همبستر شود، در نطفه به وجود آمده نیز شیطان شریک است.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه میفرماید: هر مالی و هر کودکی که شیطان از آن نفع ببرد، شیطان در آن شریک است. زیرا شریک بودن به معنای رسیدن به منافع دو طرفی است. به نظر علامه این یک معنای کلی است که میتواند مصادق مختلف داشته باشد.یکی از مصادق آن نطفهای است که از مال حرام منعقد شده است. زیرا شیطان از آن نفع میبرد.
📚- بحارالأنوار، ج57، ص342.
تفسیر عیاشی، ج2، ص299.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
#یک_داستان_یک_پند
✍مردی بار گندم بر دوش الاغ خود نهاد و بار گندم چنان زیاد شد که الاغ پاهایش لرزید و بر زمین نشست. هر چقدر تلاش کردند الاغ نتوانست برخیزد. مردی از دور این صحنه را دید و گریست. پسرش علت را پرسید.
گفت: بر حال خود گریستم که مانند این الاغ باری از گناهان بر دوش میکشم و این بارِ گناهان حالِ عبادت را از من گرفتهاند. چنانچه این الاغ از سنگینی بار نتوانست برخیزد، سنگینی بارِ گناهان من نیز نمیگذارند برای نماز صبح از بسترم برخیزم.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
تحدیر(تندخوانی)جزء ۱۲قرآن کریم - <unknown>.mp3
4.01M
تندخوانی جزء دوازدهم قرآن کریم
با صدای استاد معتز آقایی.
•
مرحوم شهید دستغیب (ره) در کتاب «داستانهای شگفت» حکایتی درباره اهمیت زیارت عاشورا آوردهاند که خلاصه آن چنین است:
.
🔸 یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزرائیل را می بیند.
پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟
ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم.
شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟
عرزائیل میفرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟
فرمود: نه!
گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام!
فرمود: نه!
گفتم پس برای چه؟
فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.
نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمیتوانست بخواند، نائب می گرفت.
.
📚 داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✍معجزه عجیب جوانی که دستانش توسط پدرش که از دشمنان سرسخت اهل بیت بود جدا شد و باعنایت حضرت عباس شفا یافت:
عالم جلیل القدر، محدث متقى، حضرت آیه الله آملا حبیب الله کاشانى رضوان الله تعالى علیه فرمود: یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و شبیه حضرت عباس علیه السلام را در مى آورند، هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند، تا نقش حضرت را روى صحنه در آورد پیدا نکردند.
بعد از جستجوى زیاد، جوانى را پیدا کردند، ولى متأسفانه پدرش از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بود، بناچار او را در آن روز شبیه کردند، وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش مى گوید.
پدرش مى گوید: مگر عباس را دوست دارى ؟ جوان مى گوید: چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم.
پدرش مى گوید: اگر اینطور است، بیا تا دستهاى تو را به یاد دست بریده عباس قطع کنم! جوان دست خود را دراز مى کند. پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد.
مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید: اى مرد تو از حضرت فاطمه زهرا شرم نمى کنى؟ مرد مى گوید: اگر فاطمه را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم، خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش عباس بکنید.
مادر و پسر هر دو به مسجد عباس آباد مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند، آن زن مى گوید: نزدیکیهاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود. یکى از آنها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم. دامنش را گرفتم و گفتم: جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد، بفریادش برسید. آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد. گفتم: شما کیستید؟
فرمود: من فاطمه مادر حسین هستم؛ این را فرمود و از نظرم غایب شد، پیش پسرم آمدم، دیدم دستش خوب و سلامت است. گفتم: چطور شفا یافتى؟ گفت: در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود: دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم.
گفتم: آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشکهایش جارى شد و فرمود: اى جوان عذرم را بپذیر؛ چون دستم را کنار نهر علقمه جدا کردند! گفتم: آقا شما کى هستید؟ فرمود: من عباس بن على علیه السلام هستم؛ یک وقت دیدم کسى نیست.
📚کرامات العباسیّه معجزات حضرت ابالفضل العباس بعد از شهادت
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 #حکایت نفوذ کلام
زنى به شهر کوچکی رفته بود تا آنجا زندگی کند. کمی بعد، از سرویسدهی ضعیف داروخانه شهر به همسایه خود اعتراض کرد. او امیدوار بود همسایهاش به خاطر آشنایی با صاحب داروخانه، این انتقاد را به گوش او برساند.
🔰وقتی که این زن دوباره به داروخانه رفت، صاحب آنجا با لبخند و گشادهرویی با او احوالپرسی کرد و گفت که چقدر از دیدنش خوشحال است و اینکه امیدوار است از شهر آنان خوشش آمده باشد و سريع داروها راطبق نسخه به او تحویل داد.
🔰زن بلافاصله رفتار عجیب و باورنکردنی او را با دوستش در میان گذاشت و به او گفت: « فکر میکنم تو به او بابت سرویسدهی ضعیفش تذکر دادهای»
🔰همسایه گفت: « نه. اگر ناراحت نمیشوی، به او گفتم که تو چقدر از عملکرد مثبت او راضی هستی و معتقدی که چقدر خوب میتواند تنها داروخانه این شهر را اداره کند. به او گفتم که داروخانه او بهترین داروخانهای هست که تو تا به حال دیدهای.»
🔰زن همسایه میدانست که افراد به احترام، پاسخی مثبت می دهند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
🌼خاطرهای از شهید رجایی
✍️حاج آقای قرائتی نقل کردند: شهید رجایی یتیم بود، بزرگ شد، در تهران با یک کسی برای خرجیشان دوره گردی میکردند، یعنی با دوچرخه قراضه یک چیزی در بازار تهران میخریدند، در کوچه پس کوچهها، محله فقرا، میفروختند. شریکش برای من گفت! یک سال با یک دوچرخه قراضه با شهید رجایی قبل از اینکه معلم شود کار میکردیم، بعد از یک سال هشت هزار تومان گیرمان آمد.
شهید رجایی گفت: تو شش تا بچه داری، شش تومان تو بردار، من فعلا دو تا بچه دارم، دو تومانش را من برمیدارم. چه زمانی از این دو تومان گذشت؟ آن زمانی که با دو تومان میشد تهران یک قطعه زمین خرید، الان با چند ده میلیون هم زمین گیرت نمیآید، اصلا رجایی روحش بزرگ بود. یتیم بود، اما بزرگ بود، یک لحظه از دو هزار تومان گذشت. و آدم هم هست اگر یک جعبه گز میخواهد بدهد به یک کسی، نصف روز فکر میکند.
دو تا خودنویس در جیبش هست، یکی را میخواهد بدهد به کسی، یک ربع فکر میکند، بدهم؟ ندهم؟ نکند بدهم پس ندهد. آن وقت این مرد بزرگ، زمانی که به عنوان رئیس جمهور ایران رفت در سازمان ملل سخنرانی کند کارتر رئیس جمهور آن زمان آمریکا از او وقت ملاقات خواست، این معلم ایرانی به او اجازه ملاقات نداد، این عزت است که در سایه ایمان به خدا به دست میآید.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🧿خرافه در دوره قاجار
از ناخن هدهد تا مالیدن روغن گرگ به لباس
در دوره قاجار، عبور زنان از زیر شکم فیل به منظور رفع نازایی که گاهی صحنه هایی مضحک را به همراه داشت، (ر.ک: حاجی بابای اصفهانی، ص 58)
و یا مالیدن روغن گرگ به لباس زن برای دلسرد کردن شوهرش از او
خوراندن زهره گرگ به زن برای رفع نازایی
و استفاده از ناخن هدهد برای زمان بندی
و چشم خفاش برای خواب بندی
جگر میمون اکسیر محبت و ... (ر.ک: قبله عالم، ص 47)
کارهایی بود که از سوی زنان در این دوره انجام می شد.
این نفهمی و القای خرافات و جادو و جنبل دامن زنان دربار را نیز گرفته بود، به طوری که در سبب ناپدید شدن و یا مرگ فرزندان ناصرالدین شاه نقش مؤثری داشت.
(ر.ک: سفرنامه یوشید اماساهارو، ص 2111)
افکار و عقاید خرافی در میان شاهان و درباریان سلسله قاجاریه نیز بسیار رواج داشت، گویند:
خرافه پرستی فتحعلی شاه مانع از درک صحیح او از شرایط حساس کشور می شد.
(ر.ک: مشروطه سازان، ص 90-92)
مظفرالدین شاه مردی موهوم پرست و خرافاتی بود که بی تدبیری و ضعیف النفس بودنش از مهمترین دلایلی بود که وی را آلت دست درباریان ساخت و او را با مشکلات بزرگی مواجه کرد.(ر.ک: تهران دارالخلافه در یکصد سال پس، ص 53)
#منبع: ره افسانه(گفتارهای دین شناختی درباره خرافات، به کوشش سید محمدعلی ایازی و حسن پویا، جلد اول، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1390)
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘