#یا_جواد_الائمہ_ع💔
به زمین خوردی وآهت دل مارا سوزاند
جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند
پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان🥀
#شهادت_امام_جواد(ع)🥀
#تسلیت_باد.🥀
#داستان
💚 وقتی خدا امر کند ...
زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد.
آدرس او را به دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.
وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها را به داخل خانه کوچکش برد.
منشی از او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟
زن جواب داد: نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می برد.
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
حق الناس گناهی خطرناک
در روایتی آمده است: یک قاضی مقدّس و بسیار عابد از دنیا رفت. او حقّی را ناحق نمی کرده و علاوه بر شهرت به قضاوت عادلانه، مۆمن و متّقی بوده است و از این رو همسرش یقین داشته که وی بهشتی است. وقتی زن جسد شوهر را در لحد قرار داد و پارچه روی صورت او را کنار زد، دید ماری از بینی او بیرون آمد و شروع به کندن و خوردن صورت او کرد. زن از این وضعیت عجیب ترسید.
✨هنگام شب، شوهر خود را درخواب دید و از آنچه رخ داده بود سۆال کرد و گفت: تو که انسان خوبی بودی! پس این مار چه بود؟ قاضی جواب داد: آن به خاطر برادر توست. روزی برادر تو با کسی نزاع داشت. برای حلّ مسأله به نزد من آمدند و من در دل خود دوست داشتم که حق با برادر تو باشد. نه اینکه العیاذبالله ناحقی باشد، بلکه دوست داشته حق با برادر زنش باشد البته نتیجه حکمیّت به نفع برادرت شد و من از این امر خوشحال شدم و با اینکه واقعاً حق با برادر تو بود، اکنون گرفتارم. همین که قاضی در دل بین دو مسلمان تفاوت قائل شده، عمل او در برزخ مجسّم شده و موجب آزار او گردیده است
⚠️مواظب حق دیگران باشیم گناهی که خدا آن را تا بنده حلال نکند نمی بخشد
📚 الکافی، ج 7، ص 410
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
✅مرگ ناگهانی واهمیّت صلوات
✍مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید:
روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع هستم. و من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم، که از تامین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم. و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات دهی. امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمود: پس از آن که نماز عشای خود را خواندی، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام، صلوات بفرست. پس از آن، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید. آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام برسان. هنگامی که آن شخص از خواب بیدار گشت، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد. و چون به آن جا رسید، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد. و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت؛ و از شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید.
📚 الخرایج والجرایح: ج 2، ص 665،
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
"احنف بن قیس" نقل می کند:
روزی به دربار معاویه رفتم و دیدم آنقدر طعام مختلف آوردند که نام برخی را نمی دانستم.
پرسیدم این چه طعامی است؟
معاویه جواب داد:
مرغابی است ، که شکم آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریختهاند.
بی اختیار گریه ام گرفت.
معاویه با شگفتی پرسید:
علّت گریه ات چیست؟
گفتم به یاد علی ابن ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم؛
آنگاه سفرهای مُهر و مُوم شده آوردند.
از علی پرسیدم:
در این سفره چیست؟پاسخ داد نان جو.
گفتم شما اهل سخاوت می باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می کنید؟
علی فرمود این کار از روی خساست نیست، بلکه می ترسم حسن و حسین، نان ها را با روغن زیتون یا روغن حیوانی، نرم و خوش طعم کنند.
گفتم مگر این کار حرام است؟
علی فرمود نه، بلکه بر حاکم امت اسلام لازم است در طعام خوردن، مانند فقیرترین مردم باشد که فقر مردم، باعث کفر آنها نگردد تا هر وقت فقر به آنها فشار آورد بگویند:
بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست.
معاویه گفت:
ای احنف! مردی را یاد کردی که فضیلت او را نمی توان انکار کرد.
📚الفصول العلیه ، صفحه 51
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
🔴جزای صبر در برابر همسر
✍امام باقرعليه السّلام فرمود: در زمان حضرت هود عليه السّلام عدّه اى گرفتار قحطى شدند، آنان نزد هود رفتند تا دعا كند خداوند باران رحمتش را نازل كند، دراين هنگام پير زنى بد زبان و فحّاش از منزل هود خارج شد و گفت: چرا هود براى خودش چنين دعايى نمى كند؟
مردم گفتند: ما را به نزد او ببر، گفت: او اكنون در ميان مزرعه مشغول آبيارى است، به آنجا برويد، ما نزد او رفتيم، هود هر قسمتى را كه زراعت مى كرد مى ايستاد و دو ركعت نماز مىخواند، در اين هنگام هود متوجه آنان گشت و گفت: حاجت شما چيست؟ گفتند: ما براى حاجتى آمديم ولى چيزى شگفت انگيزتر از حاجت خود مشاهده كرديم. گفت: چه ديديد؟ گفتند: پير زن بد زبان و فحّاشى را ديديم كه از منزلت خارج شد و بر سر ما فرياد كشيد.
🌦فرمود: او همسر من است و من دوست دارم كه سالها زنده بماند. گفتند: اى پيامبر خدا! چرا خواهان طول عمر او هستى؟ گفت: زيرا هيچ مؤمنى نيست، جز آنكه كسى را دارد كه اذيّتش كند، من هم خدا را شكر مى كنم كه اذيّت كننده ام را زير دستم قرار داده و اگر چنين نبود كسى بدتر از او بر من مسلّط مى شد.
📚 مشكاة الأنوار في غررالأخبار، ص 287-288
┅
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
✍استاد فاطمی نیا :
نقل شده است روزی "معروف کرخی" نشسته بود . عدّهای از جوانان در دجله سوار بر قایق بودند و ساز و آواز سر میدادند.چند نفر از مقدّسین آمدند به معروف کرخی گفتند: آقا آنها را نفرین کن، چه جوانهای بدی هستند!معروف دستهای خود را بلند کرد و فرمود: خدایا به عزّت خودت قسم میدهم کسانی را که در این دنیا اینقدر خوشحال کردی، در آخرت هم همینطور آنها را خوشحال کن!
آنها به معروف اعتراض کردند : ای معروف! تو یک عارف هستی! چرا چنین میگویی؟ چرا یک عدّه که مشغول گناه هستند را نفرین نکردی و برای آنها دعا کردی؟ معروف کرخی پاسخ داد: وای بر شما که نادان هستید ، من آنها را دعا کردم، اگر قرار شود در آخرت خوشحال باشند ، باید در این دنیا توبه کنند . این دعا یعنی خدا به آنها توبه عنایت کند.
.
حالا ببينيد، منِ رو سیاه که معروف کرخی نیستم، خاک پای او هم نمیشوم ، از کنار بعضی عروسیها که عبور میکنم میبینیم بیبند و باری زیاد است.
میگویم خدا آنها را مبارک گرداند .
میگویند آقا شما چرا؟!
میگویم پس چه بگویم ؟
برکت مصادیق مختلف دارد .
یعنی خدا آنها را متحوّل کند، به آنها آگاهی بدهد تا توبه کنند . آدم برادر و خواهر خود را نفرین نمیکند!بگو خدا آنها را خیر دهد، خدا متنبّه کند. گاهی مواقع آنها متحوّل میشوند
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘