eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
27.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
¡°•💐 اۍ شهزاده علی اکبر✨ میلاد با سعادت حضرت بر ومنتظرانش مبارک🌸🍃
🔅 ✍ می‌شه جور دیگه‌ای هم زندگی کرد 🔹مسافر تاکسى آهسته روى شونه‌ راننده زد چون می‌خواست ازش يه سوال بپرسه. 🔸راننده داد زد. کنترل ماشين رو از دست داد. نزديک بود که بزنه به يه اتوبوس. از جدول کنار خيابون رفت بالا. نزديک بود که چپ کنه. اما کنار يه مغازه توى پياده‌رو متوقف شد. 🔹براى چندين ثانيه، هيچ حرفى بين راننده و مسافر ردوبدل نشد. 🔸تا اينکه راننده رو به مسافر کرد و گفت: هى مرد! ديگه هيچ‌وقت اين کار رو تکرار نکن. من رو تا سر حد مرگ ترسوندى! 🔹مسافر عذرخواهى کرد و گفت: من نمی‌دونستم که يه ضربه‌ کوچولو، این‌قدر تو رو می‌ترسونه. 🔸راننده جواب داد: واقعاً تقصير تو نيست، امروز اولين روزيه که به‌عنوان يه راننده‌ تاکسى دارم کار می‌کنم. آخه من 25 سال راننده‌ ماشين نعش‌کش بودم. 🔹گاه آنچنان به تکرارهاى زندگى عادت می‌کنيم که فراموش می‌کنيم جور ديگر هم می‌توان بود. ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ @hkaitb
✨﷽✨ 🔴 نابود کننده حسنات ✍ اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: روز فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اعمالش را به او مى دهند، اما خودرا در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب كردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم. 📚جامع الأخبار، ص 412 ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ @hkaitb
12.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام مبارک باد. همه در حیرتم امشب😍 که شب ۱۷ ربیع است و یا ۱۱ ماه شعبان معظم...
🌹داستان آموزنده🌹 حضرت عیسی علیه‌السلام به حواریون خود فرمود: مرا به شما حاجتی است؟ گفتند: چه کار کنیم؟ حضرت عیسی از جای حرکت کرد و پاهای حواریین را شستشو داد! حواریون گفتند: یا روح الله ما سزاوارتریم که پای شما را بشوییم! فرمود: سزاوارترین مردم به خدمت کردن، عالم است، این کار را کردم که تواضع کرده باشم، شما هم تواضع را فرا گیرید و بعد از من در بین مردم فروتنی کنید آن طور که من کردم و بعد فرمود: حکمت، با تواضع رشد می‌کند نه با تکبر، چنانکه در زمین نرم گیاه می‌روید نه در زمین سخت کوهستانی. 🌹 @hkaitb
✨﷽✨ 🔴 زود قضاوت نکنیم... ✍️پسر بچه ای وارد یک فروشی شد پشت میزی نشست. پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد.پسر بچه پرسید یک بستنی میوه ای چند است؟ پیشخدمت پاسخ داد 50 سنت پسر بچه دستش را در جیبش کرد وشروع به شمردن کرد بعد پرسید یک بستنی ساده چند است؟ در همین حال تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند. پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد 35 سنت پسر دوباره سکه هایش را شمرد وگفت لطف کنید یک بستنی ساده پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت. 🔺وقتی پیشخدمت بازگشت از آنچه دید حیرت کرد.آنجا در کنار ظرف خالی بستنی 2سکه 5 سنتی و 5 سکه یک سنتی گذاشته شده بود برای . ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ @hkaitb
9.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه (عج) 🍃سلام روز جمعه امام زمان (عج) 🍃السلام علیک یا حجة الله فی ارضه 🎙 👌بسیار دلنشین 🔆 💔 🌷
❤️ مکتب وجدان دانش آموزی چنین حکایت می کند: ساعت امتحان درس دینی بود. تنبلی و سستی در درس خواندن کار دستم داده بود و اضطراب سراپای وجودم را فرا گرفته بود. چه کنم؟ هر لحظه فکری به ذهنم می آمد آخر تصمیم خود را گرفتم و از روشی که قبلاً نیز بارها استفاده کرده بودم، کمک گرفتم. آری، کتاب بینش دینی را در کشوی میزی گذاشته و با ظرافت تمام آنرا طوری قرار دادم که نه کسی متوجه شود و نه به هنگام استفاده دچار مشکل شوم. لحظه ای احساس آرامش کردم. خانم معلم وارد کلاس شد و سؤالها را به ما داد و من آماده... اما ناگهان او همه بچه های کلاس را غافلگیر کرد. آهسته آهسته به سوی تخته سیاه رفت و بر روی آن آیه ای کوتاه از کتاب بزرگ آسمانی نوشت: ان ربک لبالمرصا**فجر/ 14. *؛ به راستی خدای تو در کمین گنهکاران است)). سپس رو به ما کرد و تنها یک کلام گفت: آخرین نفر ورقه های امتحان بچه ها را به دفتر بیاورد و به من تحویل بدهد)). و آنگاه پیش چشمان مبهوت ما از کلاس خارج شد. او نگاه همواره ناظر خداوند را به یاد ما آورد و خود رفت، حالت عجیبی به من دست داد. در ورقه ام هیچ چیز ننوشتم، چز یک بیت شعر: خوشا در مکتب وجدان نشستن - شدن صفر و زنامردی گسستن ر.ک: ماهنامه بشارت شماره 9/ 34، براساس خاطره یک دانش آموز دبیرستان دخترانه. *** @hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷یا علی اکبر امام حسین🌷 💐از دامان ليلا گلى بر آمد 🌸شبيه حضرت پيغمبر آمد 💐نور دل زينب اطهر آمد 🌸لشکر کربلا را افسر آمد 💐پیشاپیش ولادت 🌸زيباترين، بااخلاق ترين، 💐داناترين و رشيدترين جوان تاريخ 🌸بر امام زمان عج و شمامبارکـَ با🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐
‍ ‍ • ✦﷽‌✦• ✨خشتي از طلا و خشتي از نقره✨ ✍🏻رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: وقتي مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم. در آنجا فرشتگاني ديدم كه با خشت طلا و خشت نقره ساختماني مي سازند ولي گاهي دست از كار مي كشند از فرشتگان پرسيدم: شما چرا گاهي كار مي كنيد و گاهي از كار دست مي كشيد؟ سبب چيست؟ ✨پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختماني به ما برسد مشغول مي شويم و هرگاه نرسد از كار باز مي ايستيم.گفتم: مصالح ساختماني شما چيست؟ ✨جواب دادند: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر ✍🏻وقتي مؤمن اين ذكر را مي گويد ما ساختمان را مي سازيم. وقتي كه ساكت مي شود ما نيز دست از كار مي كشيم. 📚بحار جلد 73 صفحه صفحه 246 📚بحار جلد 18 صفحه 292 📚بحار جلد 93 صفحه 83 @hkaitb