🌸❤️#زیبا_نوشت
خدایا یادم بده آنقدر مشغول عیبهای خودم باشم که عیب های دیگران رانبینم...
یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، درکش کنم...
یادم بده بدی دیدم "ببخشم" ولی بدی نکنم! چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه...
یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم...
یادم بده اگر سخت بگیرم "سخت میبینم"...
یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه هم هستیم...
یادم بده چشمانم را روی بدیها و تلخیها ببندم ..
چرا که چشمان زیبا، بیشک زیبا مى بيند همه دنيا را
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#حکایت
ﮐﺴﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
می ﺷﻮﺩ همۀ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟
ﮔﺮﺩﻭﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ.
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟
و ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ.
ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ.
ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ بالاخره ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ.
ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﺩﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ.
ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ:
ﺯﺭﻧﮕﯽ، ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﯾﮑﯽ، ﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﮐﻨﯽ؟
ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺳﻤﺞ ﮔﻔﺖ :
ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ.
🔸ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ.
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺵ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ.
ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ، ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺍﺯ ﮐﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ،
پس تا میتوانی برای آخرتت توشه ای جمع کن و ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ لحظه زندگیت ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ که عمر آدمی بسیار کوتاه است.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🔻😂#طنز
به غضنفر میگن : بابات به رحمت ایزدی پیوست
میگه رحمت ایزدی دیگه کیه؟
میگن نه منظورمون اینه که به دیار باقی شتافت.
میگه دیار باقی دیگه کجاست؟
میگن یعنی دار فانی را وداع گفت
میگه دار فانی دیگه چجور داریه؟
میگن یعنی رخت از این دنیا بر بست.
میگه منظورتون رو نمی فهمم.
میگن الاغ!!! بابای خرت مرد...
میگه خر من که بابا نداشت!😂😂
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک حس زیبا در این صبح آدینه
با صدای بانو دلکش
آن روزِ خوب امروز است
کیفش را نکنی
از آن لذت نبری
مواظبش نباشی، می رود
روزهایِ خوب می آیند،
می روند!
🌹صبحتون بخیر🌹
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفندهای تازه نگه داشتن میوه و سبزیجات
✅دنیا دار مڪافات است
وقتی پرنده اے زنده است مورچه ها را میخورد و وقتی میمیرد مورچه ها اورا میخورند زمانه و شرایط در هر موقعی میتواند تغییر کند در زندگی هیچکس را تحقیر و ازار نکنید شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد زمان از شما قدرتمند تر است
یک درخت میلیون ها چوب کبریت را میسازد اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها درخت کافیست پس خوب باشید و خوبی کنید
✅دنیا دار مڪافات است
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
✍🌺در ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ...
ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﻣﺮﮒ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﺷﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﻗﻀﯿﻪ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ : « ﺧﺪﺍﯾﺎ ! ﻣﻦ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺯﯾﺴﺘﻢ ﻭ ﻣﺪﺍﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻮﯾﻖ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺣﺎﻻ ﺣﺎﻻ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﺍﺭﻡ ، ﻭﻟﯽ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﺣﻼﻭﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﻧﭽﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ . »
ﻭﻋﺪﻩ ﻧﺪﻩ ، ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻋﻬﺪﻩ ﺁﻥ ﺑﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺁﻣﺪ ، ﺗﻮ ﻣﺎﻟﮏ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺘﯽ ، ﻭﻋﺪﻩ ﻫﺎ میﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻭﺡ ﺗﻮ ﺷﻮﻧﺪ . ﺩﺭ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﻩ میشوﺩ . ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺴﻨﺞ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺑﺪﻩ ﻧﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ !
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﺎﻣﻞ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ! ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺑﺎﺵ . ﺯﯾﺮﺍ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ ...☘
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🌷آية الکرسی بخوان زیرا:
❤️خواندن آن هنگام خروج از منزل، هفتاد هزار فرشته نگهبان شما ميشوند.
💛هنگام ورود به منزل، قحطی و فقر و بدبختی هرگز به منزلتان نمی آيد.
💚خواندن بعد از وضو،شخصيت شما را 70درجه بلند مرتبه تر ميسازد.
💙خواندن قبل از استراحت، فرشته ها تمام شب را محافظتان خواهند بود.
💜خواندن بعد از نماز واجب، فاصله شما تا بهشت فقط مرگ است.
✨اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ✨
🌺🌿🌺🌿🌺
پخش اين پيام زيبا صدقه جاريه است
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده
📕 @Bohlol_Molanosradin
📔#داستان_سرجوخه_جبار
✍👌داستانی که حتما باید خواند
"میگویند که در ایام قدیم،در یکی از پاسگاههای ژاندارمری سابق،ژاندارمی خدمت میکرد که مشهور بود به سرجوخه جبّار.
این سرجوخه جبار،مانند بسیاری از همگنان و همکاران خودش در آن روزگار،سواد درست حسابی نداشت ولی تا بخواهی زبل و کارآمد بود و در سراسر منطقه خدمت او،کسی را یارای نفس کشیدن نبود.
از قضای روزگار،در محدوده خدمت سرجوخه جبار،دزدی زندگی می کرد که به راستی، امان مردم را بریده و خواب سرجوخه جبار را آشفته گردانیده بود.
سرجوخه جبار،با آن کفایت و لیاقتی که داشت،بارها، دزد را دستگیر کرده،به محکمه فرستاده بود ولی،گردانندگان دستگاه، هربار به دلایلی و از آن جمله فقد دلیل برای بزهکاری دزد یاد شده،او را رها کرده بودند، به گونهای که،گاهی،جناب دزد، زودتر از مأموری که او را مجلوبا و مغلولا به مرکز دادگستری برده بود،به محل بازمیگشت، و برای دلسوزانی سرجوخه جبار،مخصوصا چندبار هم،از جلو پاسگاه رد میشد و خودی نشان میداد یعنی که بعله...
یک روز،سرجوخه جبار،که از دستگیری و اعزام بیهوده دزد سیه کار و آزادی او به ستوه آمده بود،منشی پاسگاه را فراخواند و به اودستور داد که قانون مجازات را بیاورد و محتویات آن را،برای سرجوخه بخواند.
منشی پاسگاه،کتاب قانونی را که در پاسگاه بود،آورد و از صدر تا ذیل،برای سرجوخه جبار خواند.
ماده 1...ماده 2...ماده 3...الخ...
سرجوخه جبار،که در تمام مدت خوانده شدن متن قانون مجازات خاموش و سراپا گوش بود، همینکه منشی پاسگاه آخرین ماده قانون را،خواند و کتاب را بست،حیرت زده و آزردهدل،به منشی گفت:
اینها که همهاش ماده بود،آیا این کتاب، حتی یک«نر»نداشت؟
آنگاه سرجوخه جبار،به منشی گفت:
ببین در این کتاب،صفحه سفید هست؟
منشی کتاب را گشود و ورق زد و پاسخ داد:
قربان!در صفحه آخر کتاب،به اندازه نصف صفحه،جای سفید باقیمانده است.
سرجوخه جبار گفت:
قلم را بردار و این مطالب را که میگویم بنویس و چنین تقریر کرد:
«نر»سرجوخه جبار:هرگاه یک نفر،شش بار به گناه دزدی،از طرف پاسگاه دستگیر و به محکمه فرستاده شود و در تمام دفعات، از تعقیب و مجازات معاف گردد و به محل بیاید و کار خودش را از سر بگیرد،برابر«نر سرجوخه جبار»،محکوم است به اعدام!
پس از اتمام کار منشی،سرجوخه جبار، نخست،آنرا انگشت زد و مهر کرد و پس از آن،دستور داد دزد را دستگیر کنند و به پاسگاه بیاورند.آنگاه او را،در برابر جوخه آتش قرار داد و فرمان اعدام را، دربارهاش اجرا کرد.
گویا خبراین ماجرا،به گوش حاکم وقت رسانده شد و حاکم دستور داد سرجوخه جبار را، به حضورش ببرند.
هنگامی که سرجوخه جبار،به حضور حاکم رسید، پرخاشکنان از او پرسید چرا چنان کاری کرده است.
سرجوخه جبار پاسخ داد:
-قربان!من دیدم در سراسر قانون مجازات،هرچه هست،ماده است ولی حتی یک «نر»توی آن همه ماده نیست و آنوقت فهمیدم که عیب کار از کجا است و چرا دزدی که یک منطقه را،با شرارتهایش جان به سر کرده است،هربار که دستگیر میشود،بدون آنکه آسیبی دیده باشد،میشود و به محل باز میگردد.
این بود که لازم دیدم درمیان «ماده»های قانون مجازات،یک«نر»هم باشد. این است که خودم آن نر را به قانون اضافه و دزد را طبق قانون،اعدام کردم و منطقه را از شرّ او آسوده گردانیدم!"
حق با سرجوخه جبار بود با این ماده ها نمی شود بافساد مبارزه کرد،نر می خواهد.
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🌱🕊
✍#وصیّت_خر❗️
خر وصیّت کرد: فرزندم! بیا و خر نباش
این همه خر بوده ای، کافی ست پس دیگر نباش
یا تلاشت را بکن با پارتی پُستی بگیر
یا فرار مغزها کن! توی این کشور نباش
کار کردن مثل خر در شأن ما هرگز نبود!
همتی کن وارثِ این شغل زجرآور نباش
سعی کن یا رانت خواری یا زمین خواری کنی
هرچه می خواهی بخور اما پی عرعر نباش
آخورت را پُر کن و تنها خودت از آن بخور
بیخودی دلسوز اسب و قاطر و استر نباش
از مترسک هم نترس، اصلا به او جفتک بزن
لیک روی خط قرمزهای گاو نر نباش!
کهنه پالانی به تن کن، حفظ ظاهر کن ولی
در تجمّل از الاغ کدخدا کمتر نباش!
گوسفندان را بترسان از جهان آخرت
باطناً اما خودت هرگز بر این باور نباش
هر چه در دِه یونجه موجود است، یک شب جمع کن
صبحش از اینجا برو، یک لحظه هم اینور نباش
تیز اگر باشی دُمَت را هم نمیگیرد کسی!
حال و حولت را بکن، دلواپس کیفر نباش
حرف آخر اینکه اینجا تا ابد خرتوخر است
حامی این سرزمین بی در و پیکر نباش
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده
📕 @Bohlol_Molanosradin
📘#داستانی_تأملبرانگیز
یه شیر رو میندازن تو قفس
بهش سوسیس کالباس میدن
شیره میگه: من آهو میخوردم این چیه ؟!
بهش میگن اونقدر گرسنه میمونی تا همینو بخوری، شیر چند روز بعداز شدت گرسنگی سوسیس رو میخوره ...
چند روز بعد به جای سوسیس، استخون میندازن جلوش، شیره میگه: بابامن به سوسیس عادت کردم، این چیه ؟!
بهش میگن اونقدر گرسنه میمونی تا استخون رو بخوری!!
شیر چند روز بعد از شدت گرسنگی استخون رو میخوره...
بعد یه مدت به جای استخون یونجه میریزن جلوش...شیر میگه: بی انصافها من الاغی که یونجه رو میخوره رو درسته قورت میدادم اینو نمیخورم دیگه...بهش میگن اونقدر گرسنگی میکشی تا یونجه رو هم بخوری.
شیر یه مدت مقاومت میکنه ولی بالاخره یونجه رو هم میخوره...
یه مدت بعد هیچی بهش نمیدن
داد میزنه: من به یونجه عادت کردم
اینو دیگه چرا نمیدین بخورم ؟!
بهش میگن یونجهی مفت نداریم
باید صدای الاغ دربیاری تا بهت یونجه بدیم !!
و این داستان چقدر برایمان آشناست ...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin