eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚✨ ڪرده ام نذرے چشمانِ تو امسالم را اَحسنُ الحال نما با نگهٺ حالم را زده ام دسٺِ تَفأل بہ دلِ دیوانٺ بہ ظهورِ گـلِ زهرا برسان فالم را 🌷تعجیل در فرج مولامون صلوات 💔 🌷
🔻فخر رازی از مفسران قرآن کریم میگوید: مانده بودم « لفی خسر » را چگونه معنا کنم از بس فکر کردم خسته شدم و با خود گفتم بروم سراغ سوره‌های دیگر تا فرجی شود نقل میکند روزی گذرم به بازار افتاد و دیدم کسی با التماس فراوان به مردم میگوید: مردم رحم کنید به کسیکه سرمایه اش در حال آب شدن هست و داره نابود میشه ، نگاه کردم دیدم او یخ فروش است یک قالب یخ آورده ، هوا هم گرم است و یخ هم در حال آب شدن ، و او التماس میکند‌ از مردم که از من یخ بخرید 🌺 من معنای « لَفی خُسر » را در سوره عصر از این یخ فروش فهمیدم ما هم لحظه به لحظه یخ زندگیمان در حال آب شدن است اما قدر این نعمتها و فرصتهای ناب را نمیدانیم و درک نمیکنیم !! مگر زمانی که دیر میشود و جز افسوس کاری از ما ساخته نیست. ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🌹ملاقات با امام زمان🌹 در كتاب زندگينامه عالم و عارف بزرگوار شيخ مرتضی زاهد(ره) آمده که سيد كريم پينه دوز كه بارها خدمت حضرت ولی عصر آقا امام زمان رسیده بود یکی از تشرفات خود را اینگونه بیان میکند: در یکی از شبهای جمعه در صحن حرم حضرت عبدالعظیم حسنی به خدمت حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مشرف شدم؛ در آن تشرف حضرت بقیة‌الله الاعظم قریب به این مضمون به من فرمودند: آقا سید کریم! بیا به زیارت جدم حضرت رضا(علیه‌السلام) برویم؛ در آن شب فقط بعد از چند قدم راه رفتن، خودم را با امام زمانم در صحن مقدس حرم حضرت رضا یافتم؛ همراه با حضرت به حرم حضرت امام رضا مشرف شدیم و بعد از زیارت با همان کیفیت به تهران بازگردانده شدم. در این هنگام باز حضرت بقیة‌الله قریب به مضمون به ایشان می‌فرماید: آقا سید کریم بیا به سر قبر حاج سید علی مفسر برویم؛ ایشان به دنبال حضرت به سوی قبر آقا سید علی مفسر که در شهرری واقع در امام‌زاده عبدالله است به راه می‌افتد. سید کریم در نزدیکیهای قبر مشاهده می‌کند روح آقا سید علی مفسر از قبر و از جایگاهش بیرون آمد و با عجله و شتاب و با اظهار خلوص و ادب و ارادت به ساحت مقدس آخرین امام و خلیفه الهی به استقبال آن حضرت آمد… در آخرین لحظه‌های این ملاقات، مرحوم آیت الله سید علی مفسر رو به آقا سیدکریم می کند و به او می گوید: آقا سید کریم ! به آقا شیخ مرتضی زاهد سلام ما را برسان و بگو چرا حق رفاقت و دوستی را فراموش کرده‌ای و بر سر قبر من و به دیدن من نمی‌آیی؟ در این هنگام امام زمان (ارواحنا فداه) جمله بسیار عجیبب و بسیار پر محبتی را به زبان می‌آورند: آقا سیدعلی! آقا شیخ مرتضی گرفتار و از آمدن معذور است ، من به جای او به دیدنت خواهم آمد... 🌹 پ.ن: حجت‌الاسلام عالی بیان کرده‌اند: امام زمان در این دیدار به سیدکریم فرمودند: خدا حاج شیخ‌علی را بیامرزد تا زنده بود دل ما را نسوزاند! 🌹 خوش بحال کسی که امامش در مورد او‌ گوید: «او از دوستان ماست»؛ شیرینی این جمله برای همین دنیا هم غیرقابل وصف است چه برسد به اينكه ديدن اوهم برود و چه رسد به باقیات‌الصالحات. اللهم الرزقنا🤲🏼 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✍معجزه عجیب جوانی که دستانش توسط پدرش که از دشمنان سرسخت اهل بیت بود جدا شد و باعنایت حضرت عباس شفا یافت: عالم جلیل القدر، محدث متقى، حضرت آیه الله آملا حبیب الله کاشانى رضوان الله تعالى علیه فرمود: یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و شبیه حضرت عباس علیه السلام را در مى آورند، هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند، تا نقش حضرت را روى صحنه در آورد پیدا نکردند. بعد از جستجوى زیاد، جوانى را پیدا کردند، ولى متأسفانه پدرش از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بود، بناچار او را در آن روز شبیه کردند، وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش ‍مى گوید. پدرش مى گوید: مگر عباس را دوست دارى ؟ جوان مى گوید: چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم. پدرش مى گوید: اگر اینطور است، بیا تا دستهاى تو را به یاد دست بریده عباس قطع کنم! جوان دست خود را دراز مى کند. پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد. مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید: اى مرد تو از حضرت فاطمه زهرا شرم نمى کنى؟ مرد مى گوید: اگر فاطمه را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم، خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش عباس بکنید. مادر و پسر هر دو به مسجد عباس آباد مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند، آن زن مى گوید: نزدیکی‌هاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود. یکى از آنها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم. دامنش را گرفتم و گفتم: جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد، بفریادش ‍ برسید. آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد. گفتم: شما کیستید؟ فرمود: من فاطمه مادر حسین هستم؛ این را فرمود و از نظرم غایب شد، پیش پسرم آمدم، دیدم دستش خوب و سلامت است. گفتم: چطور شفا یافتى؟ گفت: در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود: دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم. گفتم: آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشک‌هایش جارى شد و فرمود: اى جوان عذرم را بپذیر؛ چون دستم را کنار نهر علقمه جدا کردند! گفتم: آقا شما کى هستید؟ فرمود: من عباس بن على علیه السلام هستم؛ یک وقت دیدم کسى نیست. 📚کرامات العباسیّه معجزات حضرت ابالفضل العباس بعد از شهادت ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹ملاقات با امام زمان🌹 در كتاب زندگينامه عالم و عارف بزرگوار شيخ مرتضی زاهد(ره) آمده که سيد كريم پينه دوز كه بارها خدمت حضرت ولی عصر آقا امام زمان رسیده بود یکی از تشرفات خود را اینگونه بیان میکند: در یکی از شبهای جمعه در صحن حرم حضرت عبدالعظیم حسنی به خدمت حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مشرف شدم؛ در آن تشرف حضرت بقیة‌الله الاعظم قریب به این مضمون به من فرمودند: آقا سید کریم! بیا به زیارت جدم حضرت رضا(علیه‌السلام) برویم؛ در آن شب فقط بعد از چند قدم راه رفتن، خودم را با امام زمانم در صحن مقدس حرم حضرت رضا یافتم؛ همراه با حضرت به حرم حضرت امام رضا مشرف شدیم و بعد از زیارت با همان کیفیت به تهران بازگردانده شدم. در این هنگام باز حضرت بقیة‌الله قریب به مضمون به ایشان می‌فرماید: آقا سید کریم بیا به سر قبر حاج سید علی مفسر برویم؛ ایشان به دنبال حضرت به سوی قبر آقا سید علی مفسر که در شهرری واقع در امام‌زاده عبدالله است به راه می‌افتد. سید کریم در نزدیکیهای قبر مشاهده می‌کند روح آقا سید علی مفسر از قبر و از جایگاهش بیرون آمد و با عجله و شتاب و با اظهار خلوص و ادب و ارادت به ساحت مقدس آخرین امام و خلیفه الهی به استقبال آن حضرت آمد… در آخرین لحظه‌های این ملاقات، مرحوم آیت الله سید علی مفسر رو به آقا سیدکریم می کند و به او می گوید: آقا سید کریم ! به آقا شیخ مرتضی زاهد سلام ما را برسان و بگو چرا حق رفاقت و دوستی را فراموش کرده‌ای و بر سر قبر من و به دیدن من نمی‌آیی؟ در این هنگام امام زمان (ارواحنا فداه) جمله بسیار عجیبب و بسیار پر محبتی را به زبان می‌آورند: آقا سیدعلی! آقا شیخ مرتضی گرفتار و از آمدن معذور است ، من به جای او به دیدنت خواهم آمد... 🌹 پ.ن: حجت‌الاسلام عالی بیان کرده‌اند: امام زمان در این دیدار به سیدکریم فرمودند: خدا حاج شیخ‌علی را بیامرزد تا زنده بود دل ما را نسوزاند! 🌹 خوش بحال کسی که امامش در مورد او‌ گوید: «او از دوستان ماست»؛ شیرینی این جمله برای همین دنیا هم غیرقابل وصف است چه برسد به اينكه ديدن اوهم برود و چه رسد به باقیات‌الصالحات. اللهم الرزقنا🤲🏼 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
العجل یا صاحب الزمان🍃💔 این عشقِ آتشین ، زِ دلم پاڪ نمےشود مجنون بہ غیر خانہ‌ے لیلا نمےشود بالاے تخٺ یوسف ڪنعان نوشتہ‌اند هر یوسفے ڪہ یوسفِ زهرا نمےشود 🌷
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍳❌لقمه حرام 🔅شريك بن عبد اللّه را روزى به دربار مهدى عباسى آوردند، كه قبل از هارون بوده است. مهدى عباسى به او گفت: شريك! نمى گذارم از دربار بروى، مگر يكى از اين سه كار را قبول كنى؛ يا رئيس قوه قضائيه مملكت بشوى، كه آن زمان «قاضى القضات» بود. يا شغل معلمى بچه هاى مرا قبول كن. ما در اينجا يك اتاق به تو مى دهيم، هر روز بيا و به بچه هاى ما درس بده. و يا امروز ناهار را ميهمان ما باش و از غذاى ما ميل كن. شريك بن عبد اللّه در فكر فرورفت. اگر هر سه قسمت را قبول نمى كرد، آخرش اين بود كه مهدى عباسى مى گفت: جلاد! گردن او را بزن! و از شهداى اصيل عالم مى شد. اما شريك در جواب گفت: منصب قاضى القضاتى، قرار دادن خودم در لب جهنم است، پس اين را نمى خواهم. معلمى بچه هايت را هم نمى خواهم، چون فكر كرد اين بچه ها در نزد او درس بخوانند، فردا بعد از مرگ پدرشان رئيس مملكت مى شوند و مثل او به تمام اهل مملكت ظلم مى كنند، لذا گفت: نه، من ظالم پرورى هم نمى كنم. اما يك ناهار ميهمان بودن و خوردن عيبى ندارد. قبول كرد. مهدى عباسى به رئيس آشپزخانه دستور داد، فقط از مغز استخوان (نخاع) و شكر، چند نوع غذا درست كنيد و بياوريد. رئيس آشپزخانه كه شاهد جريان بود، رفت و بعد از دو ساعت آمد، گفت: غذا آماده است و سفره را چيده ايم، بفرماييد و به مهدى عباسى آرام گفت: شريك بن عبد اللّه، اگر امروز اين غذا را بخورد، هيچگاه رستگار نخواهد شد. يعنى به قدرى معلوم بود كه آشپز هم فهميد.شريك بن عبد اللّه سنان غذاى حرام را خورد، بعد، هم منصب قاضى القضاتى را قبول كرد و هم معلمى بچه ها را پذيرفت. 💠(پیامبر اکرم(ص)می فرمایند: لقمة حرام، ایمان را از انسان سلب می‌كند.) ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💠امام هشتم (ع) و ماجرای تشییع جنازه 🦋موسي بن سيار كه از ياران حضرت رضا عليه السلام است ،‌مي‌گويد : « ‌روزي همراه ايشان بودم همين كه نزديك ديوارهاي طوس رسيديم صداي ناله و گريه‌اي را شنيدم . من به جست و جوي آن رفتم . ناگاه ديدم جنازه‌اي را مي آورند در اين حال حضرت از مركب پياده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند كردند و چنان به آن جنازه چسبيدند، همچون بچه‌اي كه به مادرش مي‌چسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند : « هر كس جنازه‌اي از دوستان ما را تشييع كند، مثل روزي كه از مادر متولد شده، گناهانش پاك مي‌شود » وقتي جنازه كنار قبر گذاشته شد، حضرت كنار ميت نشسته و دست مبارك خود را روي سينه‌ي او گذاشتند و فرمودند :« فلاني ! تو را بشارت مي‌دهم كه بعد از اين ديگر ناراحتي نخواهي ديد .» عرض كردم : فدايت شوم، مگر اين مرد را مي‌شناسيد، در حاليكه اينجا سرزميني است كه تا كنون در آن گام ننهاده‌ايد امام عليه السلام فرمود: موسي ! مگر نمي داني كه اعمال شيعيان ما هر صبح و شام بر ما عرضه مي‌شود. اين چنين است كه امامان عليهم السلام از احوال ما آگاهند و لذا هر حاجتمندي كه رو به سوي آنان مي‌كند، مورد توجه قرار مي‌گيرد و حاجتش به نحو شايسته‌اي برآورده مي‌گردد ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✅ملاقات یکی از پیامبران با دو مُرده مختلف ✍امام باقر (علیه السلام) فرمود: یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است. آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد (مرد اولی) بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه (با آن وضع رقبت بار) قرار دادی و این (امیر) نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ (آن چیست و این چیست؟) خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن (مرد اولی) بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من (امیر) که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وعضی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی (و طلب) نداشته باشد. 📚اصول کافی، ج 2، ص446، باب عقوبه الذنب، حدیث11 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
شکر سجده شکر برابر است با تمام گنجهاي دنیا و آخرت ، پس با دقت آن را بخوانید ❗️ *فضیلت سجده شکر* بسیاری از ما نه فضیلت این سجده را میدانیم و نه کیفیت قرآئت آن را ، هرگاه بنده ای نماز خود را خوانده سپس سجده شکر را به جای آورد خداوند حجاب میان بنده خود و فرشتگانش را کنار میزند و به ملائکه میفرماید: ای فرشتگان من به بنده ام نگاه کنید فریضه مرا انجام داده و عهدم را تمام و پس از آن در جهت پاسداشت تمام نعمتهایم سجده شکر به جای آورد ، ای ملائکه ام پاداش این بنده ام چیست ؟ پس ملائکه میگویند : خداوندا ، *رحمتت* خداوند دوباره از ملائکه میپرسد : ای ملائکه ام پاداش این بنده ام چیست ؟ پس ملائکه میگویند : خداوندا ، *جنت و بهشتت* خداوند دوباره از ملائکه میپرسد : ای ملائکه ام پاداش این بنده ام چیست ؟ پس ملائکه میگویند : خداوندا ، *رفع هرگونه هم و غم از او* خداوند دوباره از ملائکه میپرسد : ای ملائکه ام پاداش این بنده ام چیست ؟ پس ملائکه میگویند : خداوندا ما علمی جز آنچه به ما آموختی نداریم!!!!! پس آنگاه خداوند میفرماید : پاداش این بنده ام این است *همانگونه که او از من تشکر کرد من نیز از او تشکر میکنم* *و با فضلم به سوی او خواهم رفت* *و رحمتم را به او نشان می دهم* چه ضرری دارد تا ما هر روز سجده شکر را به جای آوریم؟بهتر است که فرد با طهارت و به سوی قبله سجده شکر را به جای آورد . و هر کسی که نعمتی بر او نازل شده و یا بلایی از او دفع گردیده زیباست که سجده شکر بر درگاه خداوند به جای آورد خواه این فرد با وضو باشد یا نباشد و خواه به سوی قبله بوده باشد و یا خیر. 💥نصیحت.. سجده شکر را پس از هر نماز به جای آورید.. 3 مرتبه بگویید *شُکْراً ِلِله* و 4 مرتبه *حَمْداً ِللهِ* باشد که این فرصت طلایی را از دست ندهید... این را برای تمام دوستانت بفرست که هر گاه سجده ی شکری به جای آوردند تو نیز در اجر و ثواب آنان سهیم خواهی بود حتی اگر تو بمیری نیز این ثواب نصیب تو خواهد بود. خداوندا به نیابت از من و والدینم و خانواده ام این پست را صدقه جاریه قرار بده . آمین یا رب العالمین🙏 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️🎥ماجرای بخشش باغ انگور امام رضا(ع) 🎙 امام رضا (ع) در مدینه یک باغ انگوری داشتند. شخصی نزد حضرت آمد و گفت که من فقیر هستم و می خواهم ازدواج کنم. امام (ع) یک حبه ی انگور به او دادند و او نگاه تحقیرآمیزی به آن انگور کرد، شکرگزاری نکرد و گفت که این به چه درد من می خورد؟ من می خواهم بدهی هایم را بدهم. او روحیه ی ناشکری داشت. حضرت او را رد کردند. نفر بعدی آمد و حضرت یک حبه ی انگور به او دادند و او شکرگزاری کرد ...☝️ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
👹آرزوهای طولانی و شیطان 💠از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: 📚 وقتی که این آیه بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد: والذین اذا فعلوا فاحشه أو ظلموا أنفسهم ذکروالله فاستغفر و الذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون أولئک جزاؤهم مغفره من ربهم و جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها و نعم أجر العاملین؛(103) ابلیس (پدر شیطانها) سخت ناراحت گردید. بالای کوهی در مکه به نام تور رفت و آژیر خطرش بلند شد و همه یارانش را به تشکیل انجمن خود دعوت نمود. همه بچه شیطانها جمع شدند. ابلیس نزول آیات فوق را به اطلاع آنان رساند و اظهار نگرانی کرد و از آنها کمک خواست. یکی از یاران او گفت: من با دعوت نمودن انسانها از این گناه به آن گناه، اثر این آیه را خنثی می کنم. ابلیس سخن او را نپذیرفت. دیگری پیشنهادی شبیه اولی کرد ولی باز مورد پذیرش ابلیس قرار نگرفت. تا اینکه از میان شیطانها، شیطان کهنه کاری به نام وسواس خناس گفت: پیشنهاد من این است که فرزندان آدم را با وعده ها و آرزوهای طولانی آلوده به گناه می کنم و می گویم که الان برای توبه کردن زود است و فرصت توبه بسیار است، وقتی که مرتکب گناه شدند، خدا را فراموش کرده و بازگشت به سوی خدا و توبه از خاطر آنان محو می گردد. ابلیس گفت: مرحبا! راه همین است. سپس این مأموریت را تا پایان دنیا به او سپرد. ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
❤️جابر گوید: امام محمد باقر(ع) به من فرمودند: ای جابر آیا کسی که ادعای تشیع کرده و اعتراف به محبت ما اهل بیت (علیهم السلام) دارد به همین مقدار از ادعا اکتفا کند؟ (و خود را بی نیاز از عمل و تکلیف بداند) در صورتیکه به خدا قسم از شیعه ی ما محسوب نمی شود مگر کسی که تقوای الهی را پیشه کند و اطاعت فرمان خدا نماید. و آنان نیز شناخته نشوند مگر به: تواضع، افتادگی، امانت، زیاد به یاد خدا بودن، روزه، نماز، احسان به والدین، رسیدگی به حال همسایگان از فقیران و مستمندان و بدهکاران و یتیمان، راستگویی، تلاوت قرآن، نگه داشتن زبان از گفتار درباره مردم مگر به نکوگویی و آنان چنانند که در میان قبیله و فامیل خود نسبت به تمام امور، امین شناخته می شوند. جابر گفت: یابن رسول الله (ع) ما که امروز احدی را با چنین صفات که فرمودید نمی شناسیم. فرمودند: ای جابر مبادا مذهبها و روشها تو را به این عقیده کشاند که برای مردم همین بس است که گوید من علی (ع) را دوست دارم و پیرو هستم سپس با این گفتار زبانی اهل عمل [در انجام وظایف] نباشد، اگر گوید من رسول خدا (ص) را دوست دارم ولی پیروی از سیره و رفتار او ننماید و سنت و احکام شریعت او را بکار نبندد، تنها محبت او، نافع به حال وی نخواهد بود [و به او مصونیت از عذاب خدا نخواهد داد]. بنابراین تقوای خدا را پیشه خود سازید و برای رسیدن به پاداش های الهی کار کنید [و این را بدانید که] بین خدا و احدی از بندگان رابطه خویشاوندی نیست؛ محبوب ترین بندگان نزد خداوند عز و جل و گرامی ترین آنان نزد او پرهیزگارترین و کوشاترین آنها در انجام وظایف بندگی است. ای جابر به خدا قسم برای تقرب جستن به خداوند تبارک و تعالی، هیچ وسیله ای جز اطاعت و عمل به دستورات شریعت در کار نیست و ما [از جانب خدا] فرمان تبرئه و امان دادن از آتش [مخصوص مدعیان تشیع را خالی از عمل باشند] در دست نداریم و احدی را بر خدا حجتی نیست؛ هر کس مطیع فرمان خدا باشد او ولی و دوستدار ما است و هر کس متخلف از فرمان خدا باشد او دشمن ماست و راهی برای رسیدن به ولایت و محبت ما نیست جز راه عمل [به کار بستن امر ونهی خدا] و ورع [پرهیز از گناه و دوری جستن از محرمات خدا]. 📚[اصول کافی ج 4 باب طاعت و تقوا ح 3] ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
حرم مطهر رضوی در آستانه شهادت جوادالائمه(ع) سیاه‌پوش شد ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💢جوانی به سراغ عالمی رفت و گفت سه سوال دارم: ➊↫وجود خدا راثابت کن ➋↫وجود قضا وقدر را.. ➌↫چطور میشه که شیاطین از آتش هستند ودر قرآن امده که درجهنم عذاب میشن آتش بر آتش چگونه تاثیر دارد؟ ✍عالم سیلی بر صورت جوان زد جوان ناراحت شد که مگه من چه گفتم که منوزدین.عالم گفت جواب هرسه سوال توست. 👈سیلی زدن ایجاد درد کرد آیا درد رادیدی؟ گفت ندیدم ولی دردراحس کردم عالم گفت: خدا هم وجود داره وجود او بانعمت هامعلوم میشه آیا میدانستی که سیلی میزنم گفت خیر گفت این قضا وقدر هست. دست من وصورت تو ازیک جنس بود اما درد را بر صورت وارد کرد همانطور میتواند آتش بر آتش ایجاد عذاب کند. ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🏴امام جواد علیه السلام ▪️ الْمُؤْمِنُ يَحْتَاجُ إِلَى تَوْفِيقٍ مِنَ اَللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ ▪️مؤمن نیازمند سه خصلت است: توفیق از سوی خداوند، واعظی از درون خود، پذیرش نسبت به کسی که او را پند می دهد. 📗تحف العقول ج1 ص457
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷سعدی می گوید: درویش کهنه پوشی، در کاروان سفر به سرزمین حجاز، همراه ما بود. ناگهان در میان راه، کاروان، مورد حمله راهزنان قرار گرفت و همه اموال کاروانیان غارت شد! 🔸بازرگانانی که در کاروان بودند، گریه و زاری کردند بلکه دل راهزنان به حالشان بسوزد و بخشی از اموالشان را برایشان به جا بگذارند؛ اما التماسها و زاری های آنها بر دل سنگ راهزنان اثری نداشت. پس از آن که همه اموال کاروان، به دست دزدان، غارت شد، آنها سوار بر اسبان خود شدند و گریختند.🐎🐎 🔹در این میان، چیزی که برای من جالب بود، آن بود که بین تمام غارت شدگان، تنها مردی که محکم و استوار ایستاده بود و هیچ تغییری در حالش ایجاد نشده بود، همان درویش کهنه پوش بود! به او گفتم: "مگر دزدان اموال تو را غارت نکردند؟" گفت: «چرا» گفتم: "ولی من هیچ ناراحتی‌ای در تو نمی‌بینم؛ انگار نه انگار که تمام مالت دزدیده شده است؟" 👈گفت: "این به آن خاطر است که من هیچ دلبستگی ای به آنها نداشتم بنابراین با از دست دادن آنها ، چنان زار و پریشان نشدم." 📙گلستان سعدی ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زن‌های آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند. یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگ‌های سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند. اگر او از بردن آن سنگ‌ها، شانه خالی می‌کرد، زیر تازیانه و چکمه‌های جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید. آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود، گفت: «آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟» چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند) آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت: «هان ای زن! ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم » 📚حکایتهای شنیدنی ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
👨‍✈️خادم حرم امام رضا میگه:داشتم تو صحن ها قدم میزدم و مسئولیتم رو انجام میدادم،که دیدم بیسیم داره صدا میکنه:برید سمت صحن انقلاب،پشت پنجره فولاد خبریِ.... ✨میگه:خودم رو رسوندم صحن انقلاب،دیدم ازدحام جمعیت،لحظه به لحظه مردم دارن زیادتر میشن و سلام و صلوات...با چند تا دیگه از خُدام مردم رو شکافتیم،جلو رفتیم،دیدم یه مرد شهرستانی یه بچه ی سه چهار ساله بغلش، داره گریه میکنه،بچه هم داره گریه میکنه،لباس بچه رو تیکه پاره کردن،رسیدم بهش گفتم: چه خَبرِ؟حاجی چی شده؟گفت:بچه ام نابینا بود،کورِ مادرزاد،داره میبینه،میگه:اینجا حرم امام رضاست،چقدر حرم امام رضا قشنگِ... ✨گفتم:حاجی فقط سریع،خیلی جمعیت زیاد شده،کارمون سخت میشه....برگشت سمت گنبد،دیدم داره به امام رضا یه چیزایی میگه،صورتش غرق اشک شد...گفتم: حاجی بیا بریم،چی میگی به امام رضا؟گفت:حاجی بچه هام دوقلو هستند،جفتشون نابینا بودن،ما دو سه روزِ اومدیم مشهد،امروز به زنم گفتم:صبح اینو می برم،بعد از ظهر اونو می برم،من الان با چه رویی برگردم مسافرخونه،به اون بچه ام چی بگم؟ بگم:امام رضا تو رو دوست نداشت؟ ✨میگه:رسیدم توی دفتر، کاراشو انجام دادیم،یه ماشین دادم به یکی از خدام، گفتم:ببریمش محلِ اسکانش..گفتم:آدرس رو بلدی؟گفت:آره کارت مسافرخونه توی جیبمِ... پیچیدیم توی فرعی دیدیم تو کوچه ازدحامِ جمعیتِ،از ماشین پیاده شد،خادم میگه منم دنبالش دویدم،از مردم پرسیدم چه خبرِ اینجا؟ گفتن:نمی دونیم،میگن:امام رضا یه بچه ی چهار ساله ی نابینارو توی مسافرخونه شفا داده... ✨همش رو گفتم، بگم که:یا امام رضا! ما همه با هم اومدیم،میوه هم که میخری،میگن:درهم...سوا نکن...آقاجان! مارو با هم بخر،بد و خوب رو با هم....آقا! بهم بر میخوره،میگم:منو دوست نداشتی... ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘