✨﷽✨
✍شخصي آمد به نزد حضرت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله)شكايت از فقر و نداري كرد
حضرت فرمودند : مگر نماز نميخواني عرض كرد من پنج وقت نماز را به شما اقتدا ميكنم،
حضرت فرمودند: مگر روزه نميگيري
عرض كرد سه ماه روزه ميگيرم.
آن حضرت فرموند امر خداوند متعال را نهي و نهي خداوند متعال را امر ميكني يا به كدام معصيت گرفتاري
عرض كرد يا رسول الله حاشا و كلّا كه من خلاف فرمودهي خداوند بزرگ را بكنم حضرت علیه السلام متفكرانه سر به جيب حيرت فرو برد ناگاه جبرئيل علیه السلام نازل شد
عرض كرد يا رسول الله حق تعالي تورا سلام ميرساند و ميفرمايند در همسايگي اين شخص باغيست و در آن باغ گنجشكي آشيانه دارد و در آشيانه او استخوان شخص بينمازي ميباشد به شومي آن استخوان از خانهي اين شخص بركت برداشته شده است و او را فقر گرفته است.
حضرت علیه السلام به او فرمودند برو آن استخوان را از آنجا بردار، بينداز دور. به فرمودهي آن حضرت علیه السلام عمل كرد بعد از آن توانگر شد.
📚مکیال المکارم
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
AwACAgQAAxkBAAE54zlhDRWPgLX2Nmj_L6reX041lMeE4AACoREAAslfeFF5MGrDFVyXkCAE.oga
4.78M
[🖤💔]
.
ڪاۺ مثݪ دريا ݩبودے
ایـݩـــــــقدر زیبـا ݩبودے
تا کـسے چشمٺ ݩمیــزد
.
#جواد_مقدم
#نوحہ_تایم
#یا_ابالفضل_العباس 🖤
.
••••❥💚❥•••••••••••••
#تلنــگر
✍از بزرگمردی پرسیدم :
بهترین چیزی که میشه
از دنیا برداشت چیه ؟
کمی فکر کرد و گفت : دست ؛
با تعجب گفتم :چی؟ دست ؟!!
گفت بله ، اگر از دنیا دست برداریم
کار بزرگی انجام دادیم که
کوچکترین پاداشش رضوان
خداونده و ادامه داد که :
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة»
"عشق به دنیا ریشهٔ هر گناه است"
📚اصول کافى، جلد 2، حدیث 8
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🔴مورچه نَر بود یا ماده
✍شیخ احمـد جامی بر بالای منبر گفت: مردم هرچه می خواهید از من سوال کنید. زنی از میان جمعیت فریاد زد ای مـرد ادعا ی بیهـوده نکن ، خداوند رسـوایت خواهـد کرد ، هیچ کس جز علی علیه السلام نمی تواند بگوید که پاسخ تمام سؤالات را میداند
شیخ گفت اگر سؤال داری بپرس. زن سـوال کرد مورچه ای که بر سر راه سلیمان نبی آمد نر بود یا ماده؟ شیخ گفت سؤال دیگر نداشتی!؟ این دیگر چه سؤالی است؟ من که نبودم ببینم نر بوده یا ماده.
زن گفت نیاز نبود که آنجا باشی ، اگر کمی با قـرآن آشنا بودی می دانستی. درسوره نمل آمده است که قالت نمله مشخص می شـود مورچه ماده بوده
مردم هم به جهل شیخ وزیرکی زن خندیدند. شیخ با عصبانیت گفت: ای زن با اجازه شوهـرت در اینجا هستی یا بدون اجازه؟ اگر با اجازه آمـده ای که خدا شوهرت را لعن کند و اگر بی اجازه آمدهای، خدا خودت را لعن کند
زن پرسید: ای شیخ بگو بدانیم آیا آن زن بااجازه پیامبر به جنگ امام زمان خود ، علی علیه السلام رفته بود و یا بدون اجـازه؟ شیخ بیچـاره نتوانست جواب گوید.
📚 الغدیر ، علامه امینی
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷هنگام ظهور حضرت مهدی (عج)...
الّلهم عجّل لوليّک الفرج...
36.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️حبّ حسین، عاقبتم را به خیر کرد
خیرش تویی اگر که بیایی امامِ من...
عاقبت به خیری یعنی این! 👌
#صاحب_عزا
💎یک روز از پدرم پرسیدم فرق بین عشق و ازدواج چیست؟
روز بعد او کتابی قدیمی آورد و به من گفت این برای توست. با تعجب گفتم : اما این کتاب خیلی با ارزش است، تشکر کردم و در حالیکه خیلی ذوق داشتم تصمیم گرفتم کتاب را جایی دنج بگذارم تا سر فرصت بخوانم.
چند روز بعد پدرم روزنامه ای را آورد، نگاهی به آن انداختم و بنظرم جالب آمد که پدرم گفت این روزنامه مال تو نیست، برای شخص دیگریست و موقتا میتوانی آن را داشته باشی، من هم با عجله شروع به خواندنش کردم که مبادا فرصت را از دست بدهم،
در همین گیر و دار پدرم لبخندی زد و گفت : حالا فهمیدی فرق عشق و ازدواج به چیست؟ در عشق میکوشی تا تمام محبت و احساست را صرف شخصی کنی که شاید سهم تو نباشد اما ازدواج کتاب با ارزشیست که به خیال اینکه همیشه فرصت خواندنش هست به حال خود رهایش میکنی
عضو شویدو به عزیزانتان معرفی کنید 👇
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
📚پدر و پسر
🔹مردی 85 ساله با پسر تحصیل کرده 45 ساله اش روی مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغی کنار پنجرهشان نشست.
پدر از فرزندش پرسید: این چیه؟
پسر پاسخ داد: کلاغ
پس از چند دقیقه دوباره پرسید: این چیه؟
پسر گفت : بابا من که همین الان بهتون گفتم: کلاغه
بعد از مدّت کوتاهی پیر مرد برای سومین بار پرسید: این چیه؟
عصبانیّت در پسرش موج میزد و با همان حالت گفت: کلاغه کلاغ!...
پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطرات قدیمی برگشت،
صفحه ای را باز کرد و به پسرش گفت که آن را بخواند.
🔸درآن صفحه این طور نوشته شده بود:
امروز پسر کوچکم 3 سال دارد. و روی مبل نشسته است هنگامی که کلاغی روی پنجره نشست پسرم 23 بار نامش را از من پرسید و من 23 بار به او گفتم که نامش کلاغ است.
هر بار او را عاشقانه بغل میکردم و به او جواب میدادم و به هیچ وجه عصبانی نمیشدم و در عوض علاقۀ بیشتری نسبت به او پیدا میکردم.
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 روضه نمیخواهد
تنی که سر ندارد
قـربان آن آقا
که انگشتر
ندارد