eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖 💞بس پیر در فراق تو مُرد و بسے جوان ✨در انـتظـار آمـدنٺ، پـیر مـےشود 💞تا ما نـمرده‌ایـم، تو پا در رڪاب ڪن ✨تعجیل ڪن عزیز دلم! عزیز دلم دیر مےشود 🍃❀✿❀🍃🌼🍃❀✿❀🍃
✅او را کتک نزن! ✍️سکونی گوید: روزی در حالی که غم و اندوه بر من مستولی شده بود بر حضرت صادق عليه السلام وارد شدم. فرمود: چرا غمگینی؟ عرض کردم خدا به من دختری داده است. فرمود: ای سکونی! سنگینی او بر روی زمین است و روزی‌اش بر خداوند. آنگاه حضرت فرمود: اسمش را چه گذاشته‌ای؟ عرض کردم فاطمه. فرمود: حال که او را فاطمه نامیده‌ای، به او ناسزا نگو، نفرین نکن و او را کتک نزن! 📚احمد رحمانی همدانی، فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر، ص224 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨ 🌼منتظر واقعی کیست؟ ✍در دوران کنونی که زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، وظیفه ما انتظار ظهور ایشان را کشیدن و فراهم‌سازی مقدمات ظهور است. اما منتظر واقعی کیست؟ در لغت منتظر به کسی می‌گویند که چشم انتظار باشد و یا آماده آمدن و ورود کسی باشد. این حالت را می‌توان به فردی تشبیه کرد که روی زانو در حال تجافی و منتظر قیام امام جماعت برای رکعت بعدی نماز باشد، یعنی نیم‌خیز و کاملاً آماده قیام و همراه شدن با امام جماعت. در واقع یک منتظر واقعی هم باید اینچنین حالتی داشته باشد و هر لحظه منتظر امام غایب (عج) باشد. در روایات متعددی آمده است که یک منتظر واقعی، باید آداب و اصولی را رعایت کند تا بتواند در جرگه منتظران واقعی امام مهدی (عج) درآید. بر همین اساس، یک منتظر واقعی کسی است که گوش به فرمان امام خود باشد و آنچه که او می‌گوید و فرمان می‌دهد، انجام دهد و در دوران انتظار به تمام اعمال خواسته شده جامه عمل بپوشاند و در رفتار، گفتار، کردار و تمام اعمال ریز و درشت خود نظارت و کنترل کامل داشته باشد و مطیع محض امام خود در هر حال و شرایطی باشد. ‌‌‌ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨ 🌼به پروردگارت اعتماد کن ✍️ابراهیم تنها پسرش را برای قربانی آماده می‌کرد. چاقویش را تیز کرد و آماده قربانی شد. اسماعیل می‌گفت: به آنچه فرمان داده شدی، عمل کن. هر دوی آن‌ها نمی‌دانستند که قوچی در بهشت 500 سال قبل برای این لحظه مهیاست. پس به پروردگارت اعتماد کن. هنگامی که نوح دعا کرد: «انی مغلوب فانتصر» گمان نمی‌کرد خداوند بشریت را به خاطرش غرق کند و همه اهل زمین غرق می‌شوند الا او و کسانی که همراهش در کشتی بودند. پس به پروردگارت اعتماد کن. موسی گرسنه شد و صدای فریادش تمام قصر را پر کرده بود و سینه هیچ زنی را نمی‌گرفت؛ همه این گریه‌ها به خاطر زنی بود که پشت رودخانه مشتاق دیدار پسرش بود و لطف و رحمتی از رب‌العالمین به او و پسرش. پس به پروردگارت اعتماد کن. ظلمت و تاریکی بر یونس چیره شد، وقتی عذرخواهی کرد و صدا زد: «لا اله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین» الله تعالی فرمود: او را استجابت کردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم. پس به پروردگارت اعتماد کن. زمانی که خداوند یوسف را از زندان بیرون آورد، صاعقه‌ای نفرستاد تا دروازه زندان را از جا بکند و به دیوارهای زندان امر نفرمود تا راه را به سوی یوسف باز کند، بلکه خوابی را در آرامش شب به ذهن پادشاه خوابیده فرستاد. پس به پروردگارت اعتماد کن. به پروردگارت اعتماد کن و دستانت را عاجزانه بالا ببر و تنها به خدایت توکل کن. ‌‌ ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨ 🌼پاداشی برای نیتی خیر ✍️یکی از عرفا نقل می‌کرد که روزی در فرودگاه تبریز از هواپیما پیاده شدم و خواستم تاکسی کرایه کنم تا به منزل برساندم. تاکسی‌ها مدل بالا بودند و خودروی پیکانی آن دور پارک کرده بود که کسی سوار نمی‌شد. او را دربست کرایه کردم و به او گفتم: اگر مسافر هم سوار کنی ایرادی ندارد. راننده خوشحال شد. به چند نفر در مسیر که بودند، چراغی زد و توقف کوتاهی کرد ولی هم‌مسیر ما نبودند. کسی سوار نشد و بالاخره مرا تنهایی به منزل رساند. شب در عالم رویا در باغ زیبای بزرگی خودم را دیدم. بسیار خوشحال شدم و پرسیدم: این باغ برای کیست؟ گفتند: تو. پرسیدم: چرا؟ گفتند: امروز کار خیری کردی. گفتم: ولی کسی سوار نشد و راننده مرا فقط برد و از من کرایه گرفت. گفتند: در لحظه‌ای که راننده در مقابل مسافری می‌ایستاد، تو بیشتر از راننده مشتاق بودی آن مسافر سوار شود و راننده کرایه‌ای بگیرد و وقتی مسافری سوار نمی‌شد، تو بیشتر از او متاسف می‌شدی. این باغ برای نیت خیری بود که در قلبت داشتی، هرچند نمی‌توانستی نیت خیر خود را به نتیجه برسانی. إن يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا؛ اگر خداوند در قلب‌های شما (کافی است) خیری ببیند، به شما خیر عنایت می‌کند. (انفال، 70) ‌‌‌ ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ای حجت برحق خدا ادرکنی🙏 محبوب تمام اولیا ادرکنی🙏 ای آنکه به برکت قدومت هستی🙏 دلداده حضرت رضا ادرکنی🙏 🌸🎊🌸
📕 شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی میکرد. چاهی داشت پر از آب زلال زندگیش به راحتی میگذشت با وجود اینکه در همچین منطقه ای زندگی میکرد. بقیه اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی دارد. یک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد صدای سقوط سنگریزه برایش دلنشین بود اما میترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید. چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد از روی کنجکاوی اینبار خودش سنگ ریزه ای رو داخل چاه انداخت کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ ریزه ها چاه به مشکلی بر نمیخورد. مدتی گذشت و کار هر روزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ ریزه های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شد. دیگر نه صدایی از چاه شنیده میشد و نه آبی در کار بود. مطمئن باشید تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آنها به شکست بزرگی ختم خواهد شد ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨ 🌼همیشه عیب دیگران را نبینیم ✍️مردی با زنی ازدواج کرد و او را بسیار دوست داشت. سپس همسرش به یک بیماری پوستی جلدی مبتلا شد، زیرا پوست او در حال افتادن بود و در اینجا همسر زیبا احساس کرد که زیبایی خود را از دست داده است اما شوهرش در سفر بود و از ماجرا بوی برده بود. در راه بازگشت تصادفی ساختگی به وجود آورد و مثلاً بینایی خود را از دست داد و نابینا شد؛ این زوج روز به روز به زندگی زناشویی خود ادامه دادند. زن زیبایی خود را از دست می‌دهد و هر روز بیشترین تغییرات در او ایجاد می‌شود. شوهر به ظاهر نابینا است و چیزی از این ماجرا نمی‌داند و زندگی آن‌ها با همان درجه از عشق و دوست داشتن ادامه می‌یابد؛ مرد دیوانه‌وار عاشق اوست و با او مانند سابق با همسرش با احترام رفتار می‌کند، تا اینکه روزی فرا می‌رسید، همسرش به رحمت الله می‌رود و از دنیا رخت بر می‌بندد. شوهر با از دست دادن همسرش به شدت اندوهگین می‌شود، پس از تدفین و خاکسپاری، شوهر برخاسته و محل را تنها ترک می‌کند. مردی او را صدا می‌زند ابو فلانی. حالا چگونه تنها راه می‌روی بعد از دست دان همسرت که همانا او بود که تو را در این دوره راهنمایی و دستگیر تو بود؟ شوهر گفت: من کور نیستم! تظاهر به نابینایی کردم تا به همسرم آسیبی نرسانم؛ وقتی فهمیدم او این بیماری را دارد، او همسرم بود و می‌ترسیدم دلیل اذیت و آزار او باشم. من در تمام این مدت وانمود کرده بودم که نابینا هستم و من با همان دوست داشتنی که قبل از تصادف نسبت به او داشتم با او رفتار کردم. همه ما باید وانمود کنیم که نابینا هستیم؛ برای اینکه عیب دیگران را نبینیم. همه ما عیب داریم، سعی نکنید به دیگری نشان دهید که کاستی‌های او را می‌دانید، او را خجالت‌زده و دردهای روحی او را افزایش دهید. به راستی که وفاداری این روزها ارز کمیاب است. ‌‌‌ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✅حکایت زیبای نماز خواندن چهار هندو ✍️روزی چهار هندو برای ادای نماز به مسجدی وارد شدند و موقعی که در حال نماز خواندن بودند، مؤذن وارد مسجد شد! در این لحظه یکی از هندویان در وسط نماز با دیدن موذن از وی پرسید: که آیا اکنون که بانگ اذان برآوردی وقت نماز بود؟! هندوی دوم که در کنار هندوی اول ایستاده بود به وی معترض شد که با صحبت کردن نماز خود را باطل کردی! و هندوی سوم هم هردوی دیگر را سرزنش کرد که بیهوده به هم طعنه نزنید که نماز هر دوی شما به علت حرف زدن باطل شده است! در این میان هندوی چهارم در وسط نماز خود با خشنودی زمزمه ‏کرد که: خدا را شکر که من مانند این سه تن در چاه گمراهی نیفتادم! پس نماز هر چهاران شد تباه عیب گویان بیشتر گم کرده راه ای خوشا آنکس که عیب خویش دید هرکه عیبی گفت آن بر خود خرید! 📚مثنوی معنوی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨ 🔰 حضرت امام باقر علیه السلام و زحمت کشیدن در تحصیل معاش 📝 مرحوم کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی از حضرت ابوعبدالله الصادق علیه السلام روایت کرده اند که محمّد بن منکدر می گفت: گمان نمی کردم که مثل علی بن الحسین علیه السلام بزرگواری خلفی چون خود به یادگار گذارد تا هنگامی که محمّد بن علی را ملاقات کردم که همی خواستم او را موعظتی نمایم او مرا موعظت فرمود. اصحابش گفتند: به چه چیز تو را موعظت کرد؟ گفت: در ساعتی بس گرم به یکی از نواحی مدینه بیرون شدم، و محمّد بن علی را که فربه و تناور بود ملاقات کردم و آن حضرت بر دوش دو غلام سیاه خود تکیه کرده می آمد، با خویشتن گفتم شیخی از شیوخ قریش در این ساعت و چنین حالت در طلب دنیا بیرون شده است گواه باش که من او را موعظت خواهم کرد. 🔸پس به آن حضرت سلام کردم، نفس زنان و عرق ریزان سلام مرا پاسخ داد، گفتم: اَصْلَحَکَ اللَّه! خوب است شیخی از اشیاخ قریش با چنین حالت در طلب دنیا باشد اگر مرگ بیاید و تو بر این حال باشی کار چگونه کنی؟ آن حضرت دست از دوش غلامان برداشت و تکیه کرد و فرمود: به خدا سوگند! اگر بیاید مرگ و من در این حال باشم آمده است مرگ در حالتی که من در طاعتی از طاعات خدا بوده ام که باز داشته ام خود را از حاجت به تو و مردم، و من وقتی از آمدن مرگ ترسانم که فرا رسد مرا در حالتی که در معصیتی از معاصی الهی بوده باشم. محمّد بن منکدر می گوید گفتم: یَرْحَمُکَ اللَّه! من خواستم تو را موعظه نمایم تو مرا موعظت فرمودی. 📌محدث قمی گوید: آنچه بر من ظاهر شده آن است که محمّد بن منکدر یکی از متصوّفان عامه باشد مانند طاوس و ابن ادهم و امثال ایشان که اوقات خود را مصروف عبادات ظاهر کرده و دست از کسب برداشته و خود را کلّ بر مردم کرده... لاجرم روایات بسیار از صادقین علیهما السلام وارد شده که امر به کسب فرمودند و نهی از آنکه آدمی کلّ بر مردم شود، و آن کسی که مشغول عبادت شود و دیگری قوت او را دهد، آنکه قوت او را دهد عبادتش از عبادت او محکمتر است، بلکه حضرت صادق علیه السلام از حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله و سلم نقل فرموده که آن حضرت فرمود: ملعون من القی کلّه علی الناس. 1⃣ الكافي ج5 ص74 . 2⃣ الارشاد ج2 ص162 . 3⃣ تهذيب الأحكام ج6 ص325 . 4⃣ من لا یحضره الفقيه ج2 ص68 . ‌‌‌‌ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘