این پسر کیست چنین جلوه محشر دارد
از همین کودکی اش هیبت حیدر دارد
ماه مهمانی حق نیز به مهمانی اوست
امشب افطار علی بوسه به پیشانی اوست
تا در آئینه او حُسن خدا را دیدند
نام او را ز سماوات حَسن نامیدند. . .
#یاڪریم_آل_طاها💚
#میلاد_امام_حسن_مجتبی❣️
#مبارڪباد🎊
📚قول دوران کودکی...
در عالم کودکی به مادرم قول دادم که همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم. مادرم مرا بوسید و گفت: «نمیتوانی عزیزم!»
گفتم: «میتوانم، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم.»
مادر گفت: «یکی میآید که نمیتوانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی.»
نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم ولی خوب که فکر میکردم مادرم را بیشتر دوست داشتم. معلمی داشتم که شیفتهاش بودم ولی نه به اندازه مادرم. بزرگتر که شدم عاشق شدم. خیال کردم نمیتوانم به قول کودکیام عمل کنم ولی وقتی پیش خودم گفتم: «کدام یک را بیشتر دوست داری؟» باز در ته دلم این مادر بود که انتخاب شد.
سالها گذشت و یکی آمد. یکی که تمام جان من بود. همان روز مادرم با شادمانی خندید و گفت: «دیدی نتوانستی.»
من هر چه فکر کردم او را از مادرم و از تمام دنیا یشتر میخواستم. او با آمدنش سلطان قلب من شده بود. من نمیخواستم و نمیتوانستم به قول دوران کودکیام عمل کنم. آخر من خودم مادر شده بودم!
بسلامتی همه مادرا❤️
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
CQACAgQAAxkDAAFlUeNiWrqME32GCotF7W06M76xm6wM3QACqQgAAhLJqVGLcNNYDET0wiME.mp3
5.67M
🌸 #میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)
💐طوبی طوبی طوبی ثمردار شدنت مبارک
💐دریا دریا دریا گوهردار شدنت مبارک
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
👏 #همخوانی
👌بسیار زیبا
👌#حتمابخوانید
🔹فردي از دوستان شيخ رجبعلی خیاط نقل مي كند:
كه مدتي بود اوضاع كسب و كار روال خوبي نداشت .
روزي جناب شيخ از سبب ناراحتي من پرسيد ،
موضوع را شرح دادم ،آن گاه پرسيد :
-مگر تعقيبات نمي خواني ؟
-چرا.
ـ چه مي خواني ؟
ـ دعاي صباح ،منقول از امير المؤمنين (عليه السلام ).
ـ به جاي آن سوره حشر و دعاي عديله را بخوان ،
تا مشكلاتت برطرف شود .
ـ چرا دعاي صباح را نخوانم ؟
شيخ فرمود :
دعاي صباح فقرات و نكاتي دارد
كه فرد بايد توانايي و كشش آن را داشته باشد .
حضرت امير (عليه السلام )در اين دعا
از باري تعالي در خواست مي كند
كه خدايا دردي به من عطا فرما
كه در ان لحظات هم از يادت غافل نشوم ؛
بنا براين ،دعاي صباح ظرفيت خاص خود را نياز دارد
و شما بدون داشتن ظرفيت لازم ،
آن را خوانده اي و چنين مشكلاتي برايت ايجاد شده است .
پس به جاي آن سوره حشر و دعاي عديله را بخوان تا آسوده شوي .
آنچه گفته شد نمونه اي از دقت نظر شيخ در معاني ادعيه مأثوره و شيوه درست استفاده از آنها براي رسيدن به نتيجه است .
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
از کرامات وسخا و جود و احسان حسن
عالم هستی شده ریزه خور خوان حسن
دردمندان را بگو این پسر مشکل گشاست
در مدینه مرقدش تا ابد دارالشفاست
#یاڪریم_آل_طاها💚
#میلاد_امام_حسن_مجتبی❤️
#مبارڪباد🌺🎊
📚 حکمت_پروردگار
🌹امام باقر علیه السلام فرمود:
یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است. آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد 'مرد اولی' بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه 'با آن وضع رقبت بار' قرار دادی و این 'امیر' نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ 'آن چیست و این چیست؟' خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن 'مرد اولی' بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من 'امیر' که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وضعی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی و طلب نداشته باشد.
📙 اصول کافی، جلد 2 ، ص446 ، باب عقوبه الذنب ، حدیث 11
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
مردی از اولیای الهی، در بیابانی گم شده بود. پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید. وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد. متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است؛ و بدون دلو و طناب نمی توان از آن آب کشید. هرچه گشت، نتوانست وسیله ای برای آب کشیدن بیابد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد.
پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت!
آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی!
همان لحظه ندا آمد:
ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘