eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹دو داستان آموزنده🌹 محمد بن فضیل از حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام نقل کرده که به او گفتم: فدایت شوم! از برادر دینی ام مطلبی نقل می کنند که از نظر من ناپسند است، وقتی از او می پرسم انکار می کند، در صورتی که عده ای موثق آن را نقل کرده اند؟ حضرت فرمود: محمد!گوش و چشم خود را نسبت به بد گوئی برادرت تکذیب نما، پس اگر پنجاه نفر سوگند خورنده بر مطلب خود گواهی دادند و خود او گفت: چنین نیست، او را تصدیق نما و آنها را تکذیب کن، و از او فاش نکن چیزی را که او را بد چهره سازی و جوانمردیش را بکوبی، و در نتیجه از کسانی باشی که خداوند در کتابش فرموده: «کسانی که دوست دارند فحشاء و کارهای بد در میان مومنان رایج گردد؛ در دنیا و آخرت عذابی دردناک دارند».(نور آیه19)(وافی،جزء3ص163). 🌹 از امام صادق (ع ) نقل گردیده: وقتی بر حضرت عیسی مائده نازل شد، حضرت فرمود: از آن نخورید تا من اجازه دهم، یکی از آنها از آن خورد، بعضی از اصحاب گفتند: یا روح الله! فلانی از آن خورد، حضرت از او پرسید تو خوردی؟ گفت: نه، اصحاب گفتند: بله، به خدا قسم ای روح خدا، از آن خورد!حضرت فرمود: برادرت را تصدیق کن و چشمت را تکذیب نما. (فقال عيسى صدق اخاك و كذب بصرك وسالئ، ج8ص610). 🌹 @hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹داستان آموزنده🌹 مفضََل بن قيس سخت در فشار زندگي قرار داشت. تنگدستی٬ بدهی و مخارج زندگی او را آزار می‌داد. يك روز در محضر امام صادق علیه‌السلام لب به شكايت گشود و بيچارگی‌های خود را تشريح كرد: فلان مبلغ بدهي دارم٬ نمي دانم چگونه ادا كنم. فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدی ندارم. بيچاره شدم٬ سرگردانم٬ گيج شده‌ام. به هر دری كه می‌روم به رويم بسته می‌شود. در آخر از امام تقاضا كرد درباره‌اش دعا بفرمايد و از خداوند متعال بخواهد گره از كار فرو بسته او بگشايد. امام صادق علیه‌السلام به خدمتكاری كه آنجا بود فرمود: برو آن كيسه اشرفی كه منصور براي ما فرستاده بياور. خدمتكار رفت و فوراً كيسه اشرفی را حاضر كرد. آن گاه به مفضل فرمود: در اين كيسه چهار صد دينار است و كمكی است برای زندگی تو. مفضل گفت: مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم اين نبود٬ مقصودم تنها التماس دعا بود. حضرت پاسخ داد: بسيار خوب٬ دعا هم می‌كنم. ولی اين نكته را به تو بگويم٬ هرگز سختی‌ها و بيچارگی‌های خود را براي مردم تشريح نكن٬ اولين اثرش اين است كه وانمود می‌شود تو در ميدان زندگی شكست خورده‌ای.؛در نظرها كوچك می‌شوی و شخصيت و احترامت از ميان می‌رود. (بحارالانوار،ج11ص114). 🌹 @hkaitb
🌹داستان آموزنده🌹 یکی از افراد معروف آمریکا برای نخستین بار به یک رستوران سلف سرویس دعوت شد. پس از حضور در رستوران، مرتب منتظر بود که شخصی برای گرفتن سفارش از او بر سر میز حاضر شود، اما هر ساعت منتظر ماند هیچ کس به سراغ او نیامد. زمان گذشت و مشاهده می کرد که تمام افرادی که پس از او وارد رستوران شده‌اند، همگی مشغول صرف غذای خود هستند. این موضوع به شدت او را عصبانی کرد و مدام با خود در حال جنگ بود که چرا در این رستوران هیچ کس برای او احترام قائل نیست و به او توجه نمی کند. در ذهنش مدام با این افکار درگیر بود تا اینکه پس از گذشت مدت زمانی، مرد دیگری بر سر میز کناری او نشست و مشغول صرف غذای خود شد. شخص معروف با دیدن این صحنه دچار عصبانیت دوچندان شد. نزدیک میز آن فرد رفت و از او پرسید: آقای محترم شما همین پنج دقیقه پیش وارد رستوران شده‌اید و هم اکنون بشقابی پر از غذاهای رنگارنگ در مقابل شماست. اما من مدت زمان زیادی است که بر سر این میز نشستم و هیچ کس برای تحویل سفارش من نیامده. علت چیست؟ مرد مقابل اینگونه پاسخ داد که: اینجا رستوران سلف سرویس است و شما می‌توانید به انتهای سالن مراجعه کنید. از غذاهای روی میز هر کدام را که مایل بودید، بردارید و سپس هزینه آن را پرداخت نمایید و غذای تان را میل کنید. در واقع در این رستوران همه چیز در اختیار شخص شماست. فرد معروف با شنیدن این جمله کمی جا خورد و به فکر فرو رفت. نهایتاً به این نتیجه رسید که زندگی دقیقاً مانند یک رستوران سلف سرویس است و همه چیز برای لذت بردن مهیا است. اما متأسفانه اغلب افراد آنقدر محو تماشای خوشبختی دیگران و کمبودهای خود هستند که زندگی را به کام خودشان تلخ می‌کنند. بنابراین بهتر است در زندگی به جای یکجانشینی و عصبانیت، به فکر این باشیم که قدمی برداریم و سپس از بین شرایط هایی که برای ما مهیا می‌شود و هدایایی که زندگی در اختیار ما قرار می دهد، همه چیز های مورد علاقه خود را برداریم و از آنها لذت ببریم. 🌹 @hkaitb
🌹داستان آموزنده🌹 حضرت عیسی علیه‌السلام به حواریون خود فرمود: مرا به شما حاجتی است؟ گفتند: چه کار کنیم؟ حضرت عیسی از جای حرکت کرد و پاهای حواریین را شستشو داد! حواریون گفتند: یا روح الله ما سزاوارتریم که پای شما را بشوییم! فرمود: سزاوارترین مردم به خدمت کردن، عالم است، این کار را کردم که تواضع کرده باشم، شما هم تواضع را فرا گیرید و بعد از من در بین مردم فروتنی کنید آن طور که من کردم و بعد فرمود: حکمت، با تواضع رشد می‌کند نه با تکبر، چنانکه در زمین نرم گیاه می‌روید نه در زمین سخت کوهستانی. 🌹 @hkaitb
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹داستان آموزنده🌹 یکى از داستان‌هایى که در نبرد احزاب گزارش شده است، داستان سنگى است که مسلمانان هنگام کندن خندق با آن روبرو شدند و در پی آن، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) سخنانی فرمود که بعدها تحقق یافت‏. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «هنگامى که پیامبر اکرم خندق را می‌کَنْد، مسلمانان به مانعى برخوردند. حضرتشان کلنگ را از دست امیرمؤمنان یا سلمان گرفت و ضربه‌اى بر سنگ فرود آورد که سه تکّه شد! سپس فرمود: “خداوند، با این ضربه من، گنج‌هاى کسرا و قیصر را برایم گشود”. یکى از منافقان با تمسخر به فرد همراهش گفت: وعده گنج‌هاى کسرا و قیصر را به ما می‌دهد، در حالی‌که ما [از بیم دشمن‏] نمی‌توانیم براى قضاى حاجت، از جای خود تکان بخوریم!». (کافی،ج۸ص۲۱۶). 🌹 @hkaitb
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪای ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪای ﻛﺮﺩ ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎﺩ. ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ... ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ! ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪاوند ﺭﻭﺯی ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ... ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی ، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی، ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ " ❣ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ می فرماید: ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩای ﺑﺮ ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍست روزی آن. ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد و آنها صيد تور صيادان شدند. آشوبهای زندگی حكمت خداست. ازخدا، دل آرام بخواهيم، نه دريای آرام. 🌼دلتان همیشه آرام... @hkaitb
✨مردى نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و گفت: به من كارى بياموز كه خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد و مردم نيز دوستم بدارند، و خدا دارايى ام را فزون گرداند و تن درستم بدارد و عمرم را طولانى گرداند و مرا با تو محشور كند. حضرت فرمود: «اينها يى كه گفتى شش چيز است كه به شش چيز ، نياز دارد: ❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش. ❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ، به آنان نيكى كن و به آنچه دارند ، چشم مدوز. ❸ اگر مى خواهى خدا دارايى ات را فزونى بخشد ، زكات آن را بپرداز. ❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسيار بده. ❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خويشاوندانت رسيدگى كن ؛ ❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور كند ، در پيشگاه خداى يگانه قهّار ، سجده طولانى كن. 📚📚 منابع أعلام الدين ص 268 بحار الأنوار ج 85 ص 164 ح 12 @hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ما همانیم‌ کھ از عشق تُ غفلت کردیم - با همه‌ آدمیان غیر تو خلوت‌ کردیم - سالھا مۍگذرد،منتظرۍ برگردیم - ومشخص‌شده‌مـاییم‌کھ غیبت‌کردیم تعجیـل‌در‌ظهـور صلـوات ♥️|↫ ‌ 🖐🏻|↫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹 مرد عربى خدمت پيامبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) آمد و عرض كرد: «علِّمنى ممّا علّمك اللّه»؛ یعنی از آنچه خدا به تو آموخته به من بياموز. پيامبر او را به يكى از يارانش سپرد تا آيات قرآن را به او تعليم دهد، او سوره «زلزال» را تا به او تعليم داد، همین که به آیه آخر یعنی آیه: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَه...» یعنی:«هر کس ذره‌ای کار خیر کند نتیجه آن را می‌بیند» رسید، آن مرد از جا برخاست و گفت: «همين آیه مرا كافى است»! و خداحافظى كرد و رفت!!! . پيامبر اكرم فرمود: «او را به حال خود واگذاريد كه مرد فقيهى شد». . (منبع:تفسير روح البيان، جلد 10، صفحه 495 و نور الثقلين، جلد 5، صفحه 650 و سفينة البحار، ماده قرء، جلد 2، صفحه 414 و تفسير نمونه، جلد 27 صفحه 231 (ذيل آيات سوره زلزال)). 🌹 @hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹 مرحوم شیخ رجبعلی خیاط در دیداری که با حضرت آیة الله سید محمدهادی میلانی داشت؛ تحول معنوی خودرا چنین بازگو نموده است که: «در ایام جوانی «حدود ۲۳ سالگی» دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانه‌اي خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: «رجبعلی! خدا میتواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یکبار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذتبخش به خاطر خدا صرف نظر کن.» سپس به خداوند عرضه داشتم: خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.» آنگاه دلیرانه، هم چون حضرت یوسف «علیه السلام» در برابر گناه مقاومت میکند و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب می‌ورزد و به سرعت از دام خطر می‌گریزد. این کف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او می گردد. دیده برزخی او باز میشود و ان چه راکه دیگران نمیدیدند و نمی‌شنیدند، می بیند و می شنود. به طوری‌كه چون از خانه خود بیرون می آید، بعضی از افراد رابه ‌صورت واقعی خود میبیند و برخی اسرار برای او کشف میشود. 🌹 @hkaitb