eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
📕#حکایت_ملانصرالدین روزی ملانصرالدین داشت کشمش میخورد که یکی از دوستاش اومد گفت ملا چه میخوری؟ ملا گفت نه طرف گفت نه دیگه چیه این چه جوابیه ملا؟ ملانصرالدین گفت مختصر جواب دادم طرف گفت یعنی چی مختصر جواب دادی؟ ملا گفت اگر بگویم کشمش،خواهی گفت به منم بده و من هم خواهم گفت نه پس همان اول گفتم نه😂 ✓ 📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
یک نفس یاد خدا یک سبد خاطر آسوده و شاد یک بغل شبنم آرامش صبح یک هزار آینه از جنس دعا همه تقدیم شما سلام روزتون به زیبایی گلها🌷❤️ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده 📚 @Bohlol_Molanosradin
📕 حافظه‌ی مردی داشت به تدریج از کار می‌افتاد. پزشکی پس از معاینه‌ی دقیق گفت: که می‌تواند با عمل جراحی حافظه‌ی مرد را برگرداند اما این کار یک خطر بزرگ دارد و آن این که ممکن است، مرد بینایی هر دو چشم‌اش را از دست بدهد. پزشک گفت: کدام‌یک را انتخاب می‌کنید؟ بینایی یا حافظه‌تان را؟ بیمار کمی فکر کرد و گفت: بینایی‌ای را ترجیح می‌دهم که ببینم به کجا خواهم رفت تا این که به خاطر بیاورم به کجا رفته‌ام... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده 📚 @Bohlol_Molanosradin
✍📕 در سريال معلم دهكده؛ نامزد معلم ازش ميپرسه شما كه قاضی بوديد چرا رها كرديد و معلم شديد؟ ايشون جواب ميدن: چون وقتی به مراجعينم و مجرمينی كه پيش من می آمدند دقيق می شدم می ديدم كه اونها كسانی هستند كه یا آموزش نديده اند و يا آموزشی که دیده اند درست نبوده و به خودم گفتم: به جای پرداختن به شاخ و برگ بايد به اصلاح ریشه بپردازیم. و ما چقدر به معلم دانا بیش از قاضی عادل نیازمندیم برای فرزندانمان قصه هایی بگوییم که بیدار شوند نه قصه هایی که به خواب فرو روند بیداری وجدان و خرد دلنشین تر از خواب است ... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده 📚 @Bohlol_Molanosradin
📕 گویند شیخی در مسجدی پیش نماز بود. روزی در حال سجده شیخ را دستشویی بگرفت و نتوانست کاری بکند پس شلوار خیس شد و سجده آخر طولانی شد. جماعت پشت سر هم در حالت سجده ماندند. بعد از مدتی شیخ از سجده بلند شد و سلام داد و نماز به اتمام برد جماعت پشت سر علت این سجده طولانی را جویا شدند. شیخ که نمیتوانست حال قضیه را باز گوید دست به دامان دروغ شد و گفت: در حال سجده دیدم زن و شوهر جوانی در دریای سرخ در حال غرق شدن هستند پس به کمک آنها رفتم و علت طولانی شدن این بود که آنجا رفته بودم. جماعت جاهل و ساده لوح حرف شیخ را باور کرده و با خود گفتند: عجب شیخی نصیبمان شده!! در بین آنها یکی خوش باورتر از همه بود به منزل رفت و قضیه نجات آن زن و مرد جوان توسط شیخ در حال سجده را به همسرش گفت زن که بسیار با هوش و عاقل بود و گفت: باید چنین شیخی را برای صرف غذا به خانه دعوت کنیم تا خیر و برکت به خانه بیاید. مرد را این فکر خوش آمد و زن گفت تنی چند از یاران شیخ را نیز دعوت کن. القصه زن غذایی درست کرد شیخ و یاران از در درآمدند زن غذا را در آشپزخانه منزل کشید و مرغهای پخته شده را بر روی برنجها گذاشت و مرغ شیخ را زیر برنج پنهان کرد. غذای هر یک از میهمانان را دادند شیخ نگاهی به غذای خود انداخت به مرد ساده لوح گفت غذای من مرغ ندارد مرد شرمنده شده بانوی خانه را خواست و گفت چرا غذای شیخ مرغ ندارد زن گفت دارد ولی شیخ گفت که ندارد. زن گفت: یا شیخ چطور از اینجا توانستی در دریای سرخ زن و مردی را در حال غرق شدن ببینی ولی مرغی که زیر برنج هست را نمیتوانی ببینی...!! ‼️امروزه نیز کم نیستند افرادی که پشت منبرها مردم را چیز فرض میکنند و بسیارند مردمان جاهلی که با جان و دل باور و ستایششان میکنند ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده 📚 @Bohlol_Molanosradin
✍📕 در جامعه‌ای که هنوز، به تعبیر آبراهام مزلو -روانشناس آمریکایی- نیازهای اولیه شهروندانش یعنی نیازهای جسمانی یا فیزیولوژیک آنان، مانند خوراک، پوشاک، مسکن، آب و هوای سالم، خواب، استراحت و غریزه جنسی، برآورده نشده‌اند، سخن از اخلاقی‌زیستن، آب در هاون کوبیدن است. در جامعه‌ای که همه نمی‌توانند با هشت ساعت کار شرافتمندانه زندگی آبرومندانه داشته باشند ودر نتیجه، باید یا کمیت کارشان را افزایش دهند و چهارده ساعت، در شبانه‌روز کار کنند و یا کیفیت کارشان را کاهش دهند و شرافتمندانه‌بودن کارشان را فدا کنند و به کم‌فروشی و گران‌فروشی و احتکار و دزدی و اختلاس و رشوه و کم‌کاری و تقلب و فریب‌کاری و زد و بند و... روی آورند، در چنین جامعه‌ای، اخلاقی‌زیستن به حدی دشوار می‌شود که غالب مردم آن را رها میکنند و بنابراین، نظام‌های سیاسی که دغدغه اخلاقی‌زیستن مردم را دارند، اگر در این دعوی صادق‌اند، به جای هر کار دیگری باید اوضاع و احوالی فراهم آورند که هر شهروندی بتواند با هشت ساعت کار شرافتمندانه زندگی آبرومندانه و درخور داشته باشد و الا ادعاهایشان یا کاذب است یا به شوخی شبیه است. ✍ ‌‌‎‌‌❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📕 از كله پاچه خورى تا پاچه خوارى... سال ٥٣ حقوق يك افسر جزء در بدو استخدام ماهيانه ١٣٠٠ تومان بود. در آن زمان قيمت يك دست كله پاچه ٦٥ ريال بود. يعنى فردى با آن حقوق ميتوانست ٢٠٠ دست كله پاچه بخرد! حالا يك دست كله پاچه ٥٠ هزار تومن است! همان كارمند بايد ماهيانه ١٠ ميليون تومان دريافت كند تا پا به پاى تورم پيش رفته باشد و همان قدرت خريد را داشته باشد! حالا ميفهمم كه اون زمان مردم چقدر "كله خر" بودن! ينى چقد زياد ميتونستن كله بخرن و توانايى كله خريشان بيشتر از الان بود. اما اين روزها به دليل فقر مالى و نبود قدرت خريد " كله پاچه"، ملت دست از "كله خرى" و "كله خورى" كشيده اند و فقط "پاچه خوارى" ميكنند ‌‌‎‌‌❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📕✍ فقیر کسی نیست که تو خیابون دستش رو به طرف شما دراز می کنه فقیر کسیه که پول داره اما هیچ احترامی نداره . فقیر کسیه که یه خونه ی 300 متری داره اما یه کتابخونه 1متری تو خونه اش نداره. فقیر کسیه که همه جا پارتی بازی می کنه اما عاشق قوانین اروپاست. فقیر کسیه که تمام معلم ها و اساتید رو می شناسه اما بابای مدرسه رو نمی شناسه. فقیر کسیه که غذای مهمون اش از غذایی که بچه اش می خوره بهتره. فقیر کسیه که کلی آرایش می کنه اما مسواک نمی زنه. فقیر کسیه که سالی چهار بار خونه تکونی می کنه اما توی.خیابون آشغال می ریزه. فقیر کسیه که 10 تا النگو تو دستشه اما 4 تا دندونش هم خرابه. فقیر کسیه که ماشین 200میلیونی سوار میشه اما قوانین رانندگی رو رعایت نمی کنه. فقیر کسیه که ماشین 60 میلیونی سوار می شه اما قوطی نوشابه رو از شیشه پرت می کنه تو خیابون . فقیر کسیه که تلویزیون سه بعدی 4 میلیونی می خره اما کتاب و موسیقی رو از اینترنت رایگان دانلود می کنه. فقیر کسیه که ماشین اش رو ماهی یک بار سرویس می کنه اما تا مجبور نشه بدن خودشو چک آپ نمی کنه. فقیر کسیه که همیشه درپی رضایت خداست اما از رضایت بند گان خدا غافله. فقیر کسیه که 5 ثانیه بیشتر نمی تونه پشت چراغ قرمز وایسه اما ارباب رجوع رو روزها و هفته ها پشت در نگه می داره . فقیر کسیه که پسرشو برای تحصیل تا اون ور دنیا.می فرسته اما دخترشو تا دانشگاه شهر مجاور نمی فرسته. فقیر کسیه که تمام عمرشو پول جمع می کنه اما فرصتی برای استفاده از پولاش پیدا نمی کنه . فقیر کسیه که خیلی خوب حرف می زنه اما خودش به هیچ کدوم از حرف هاش عمل نمی کنه. فقیر کسیه که نذر می کنه اگه مشکل اش حل بشه به تمام اقوام پولدارش یه شام مفصل بده. فقیر کسیه که وقتی از عروسی یا مهمونی بر می گرده چند تا ظرف یک بار مصرف پر از غذا با خودش می آره ‌‌‎‌‌❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📕 سگی از کنار شیری رد می شد چون او را خفته دید، طنابی آورد و شیر را محکم به درختی بست. شیر بیدار که شد سعی کرد طناب را باز کند اما نتوانست. در همان هنگام خری در حال گذر بود، شیر به خر گفت: اگر مرا از این بند برهانی نیمی از جنگل را به تو میدهم. خر ابتدا تردید کرد و بعد طناب را از دور دستان شیر باز کرد. شیر چون رها شد، خود را از خاک و غبار خوب تکاند، به خر گفت: من به تو نیمی از جنگل را نمیدهم. خر با تعجب گفت: ولی تو قول دادی. شیر گفت : من به تو تمام جنگل را می دهم زیرا در جنگلی که شیران را سگان به بند کشند و خران برهانند، دیگر ارزش زندگی کردن ندارد. 📗 برگرفته از: ✓ 📚مجموعه‌حکایتها و داستانهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه حس خوب❤️ یه صبح عالی یه روز خوب یه شادی از ته دل🌸 همه اینها آرزوی من برای شما دوستان مهربانم صبح دوشنبه تون قشنگ و سرشار از عشق آرامش❤️🍃 ‌‌‎‌‌❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
✍اينجا ديگر كجاست...⁉️ هزاران هزار متر پارچه سياه ميخرند و شهر را سياه پوش ميكنند برای نزديكی به خدا!!! آنگه هزاران هزاااار كودك در سطح شهرشان با لباس های پاره!!! دست فروشی ميكنند در ١٠ روز ميليون ها ظرف از غذا برای رضاي خدا!!!به يكديگر هديه ميدهند، آنگاه هزاران نفر در چند شب بعد شب را با شكم گرسنه صبح ميكنند!! لباس نو و زيبا ميخرند!!! براي اينكه بگويند ناراحت اند!!! و لباس رنگی نمي پوشند..،. ميليون ها تومان تجهيزات ميخرند براي اينكه در آن حرف از عدالت و خدا و بهشت و جهنم صحبت كنند!!! زمانی كه بعضی از كودكان شهرشان پول خريد تجهيزات اوليه تحصيلشان را ندارند!!! ساعت ها با زنجير بر گردن و سر و كله و سينه خود ميزنند!!! هنگام كار كردنشان كمترین ميزان كار مفيد راه دارند... تا شهری در كشوري ديگر پياده ميروند!!! اما از پل عابر هوايی خيابان هايشان بالا نميروند ساعت ها برای با غيرت بودن كسی گريه ميكنند.... فردايش به دختر ١٥ ساله هم رحم نميكنند واعضشان حرف از مال حلال و انسانيت ميزنند، بيشترين آمار اختلاس و خوردن مال مردم مربوط به خودشان است يك تكه پارچه را به يك تكه آهن ميكشند و برايشان مقدس مي شود... اما زندگيشان و قدرت تفكرشان هيچ وقت قداستی پيدا نميكند... زير يك تكه آهن ميروند خيابان را بند مي آورند براي رضای خدا!!! شب بعد با ضربات چاقو هم ديگر را تيكه تيكه ميكنند برای نشان دادن قدرت خود هزاران ليتر شير را به بهانه نخوردن شير كودكي در هزاران سال قبل در دو روز بين هم ديگر تقسيم ميكنند!!!! چندي بعد كودكان شهرشان به دليل تغذيه نا مناسب دچار هزاران نوع مريضي ميشوند و.... اعتقادشان به اين است كه بايد زمين از فساد پر شود تا منجي شان ظهور كند.... اما همواره حرف هايشان راجع به رشد و و نزديك تر شدن جامعه به خداست... ولي خوب ميگويند ظهور نزديك است!!! اينجا ايران است ،نماد يك كشور جهان سوم!!! كشوری زير سلطه استعمار فرهنگي و فكری!! ظهور در جمجمه هاست نه در جمعه ها ❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📕 مردی نزدفقیهی شد گفت ای عابد مراپرسشیست، عابد گفت بگو گفت:نمازبشکستم، عابد گفت چگونه وچرا؟ مردگفت:هنگام اقامه نماز دیدم دزدی کفش هایم را ربود و گریخت برآن شدم که نماز بشکنم و کفش ازدزد بستانم و حال میخواستم بدانم که کارم نکوست یا نکوهیده عابد گفت:کفش تو چند درهم بهاداشت؟ مردگفت: ۵درهم عابد گفت:اى مرد کار بجا و پسندیده ای کرده ای زیرا نمازی که تومیخواندی ۲ درهم هم نمیارزید.! ❖ 📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin