📔#داستان_کوتاه_پندآموز
معروف است که روزی شخصی به خیام خردمند، که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت گفت : شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من ، چه زمانی درگذشت ؟! خیام پرسید : این پرسش برای چیست ؟
آن جوان گفت : من شاید خیری برای اقوام و دوستان خودم نداشته باشم اما تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آورده ام و می خواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا کنم و خیرات دهم و...
خیام خندید و گفت : آدم بدبختی هستی ! خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان را بگیری تا در سختی و مشقت نمیرند حال تو فقط به دنبال مردگانت هستی ؟!..
بعد پشتش را به او کرد و گفت مرا با مرده پرستان کاری نیست و از او دور شد .
ارد بزرگ میگوید : "کاویدن در غم ها ما را به خوشبختی نمی رساند"
در جایی دیگر نیز میگوید : "آنکه ترانه زاری کشت میکند ، تباهیدن زندگی اش را برداشت میکند"
🕊امیدوارم همه ما ارزش زندگی را بدانیم و برای شادی هم بکوشیم نه اسیر در غم و گریه و عزا...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#داستان_کوتاه_پندآموز
معروف است که روزی شخصی به خیام خردمند، که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت گفت : شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من ، چه زمانی درگذشت ؟! خیام پرسید : این پرسش برای چیست ؟
آن جوان گفت : من شاید خیری برای اقوام و دوستان خودم نداشته باشم اما تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آورده ام و می خواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا کنم و خیرات دهم و...
خیام خندید و گفت : آدم بدبختی هستی ! خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان را بگیری تا در سختی و مشقت نمیرند حال تو فقط به دنبال مردگانت هستی ؟!..
بعد پشتش را به او کرد و گفت مرا با مرده پرستان کاری نیست و از او دور شد .
ارد بزرگ میگوید : "کاویدن در غم ها ما را به خوشبختی نمی رساند"
در جایی دیگر نیز میگوید : "آنکه ترانه زاری کشت میکند ، تباهیدن زندگی اش را برداشت میکند"
🕊امیدوارم همه ما ارزش زندگی را بدانیم و برای شادی هم بکوشیم نه اسیر در غم و گریه و عزا...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🔹 میدانید حکایت ضربالمثل «همین آش است و همین کاسه» از کجا اومده؟ 🤔
در زمان "نادرشاه" یکی از استانداران او به مردم خیلی ظلم میکرد و مالیاتهای فراوان از آنها میگرفت، مردم به تنگ آمده و شکایت او را نزد نادرشاه بردند.
نادرشاه پیغامی برای استاندار فاسد فرستاد ولی او همچنان به ظلم خود ادامه میداد...
وقتی خبر به نادرشاه رسید، چون دوست نداشت کسی از فرمانش سرپیچی کند، همهی استانداران را به مرکز خواند، دستور داد استاندار ظالم را قطعه قطعه کنند و از او آشی تهیه کنند، بعد آش را در کاسه ریختند و به هر استاندار یک کاسه دادند و نادرشاه به آنها گفت:
"هر کس به مردم ظلم و تعدی کند، همین آش است و همین کاسه"
📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
روز مرد پیشاپیش مبارک 😍
(کسی نبوده این متنو 2 مرتبه نخونده باشه)
♥️سلامتی مرد زندگیم♥️
♥️آقامونو میگم♥️
❣️وقتی من صداش میکنم نمیگه هاااان یا بله، داد میزنه میگه بگو خانووومم جووونم عشقم....
❣️وقتی باهاش قهر میکنم اون قهر نمیکنه، میاد لپمو میکشه و میگه حق با توئه گلم، آشتی نفسمم عمررمم...
❣️وقتی میگم نسبت بهم بی محلی میکنی، نمیگه آره تو اینجوری فکر میکنی!!!!
❣️وقتو بی وقت بهم مسیج میزنه، میگه ببین من به فکرتم عروسک قشنگم... من اگه تو را نداشتم، دنیا جای زندگی نبود...
❣️وقتی میبینه ناراحتم بیخیال از ناراحتیم نمیگذره، میاد اونقدر قلقلکم میده تا بخندم؛ چون نمیتونه ناراحتیمو ببینه، میگه نبینم خانوم من غمگین باشه...
❣️وقتی بهش میگم دلم خیلی گرفته، نمیگه پاشو برو بیرون یه دور بزن، ميگه زود پاشو بپوش ببرمت جایی که دلت وا شه... مگه من مُردممم؟
❣️وقتى ميگم نه عزيزم، حوصله ندارم، نميگه باشه هرجور ميدونى. ميشينه تاصبح قربون صدقم ميره و از نقشه هامون ميگه...جورى که بی حوصلگیم و کل غمام و خستگیام یادم بره.
❣️وقتی میبینه خسته ام، بچه رو میگیره و میگه قربون شکلت بشم یه ذره هم تو استراحت کن... میگه مگه تو رباتی گلم خودتو اینهمههه خسته میکنی؟
❣️وقتی بچه نمیخوابه، میگه عزیزم تو از صبح تا حالا 100کیلومتر راه رفتی، غذا پختی، ظرف شستی... نوبت منه، یه ذره به خودت سخت نگیر عزیزم...
🔴یه صلوات ختم کنید تا بقیه خوابم رو واستون بگم. چه خواب خوبی بوددد! تازه تو خواب کنترل تلویزیونم داد دست من باشه😁😁
پیشاپیش روز همچین مردی، که هنوز از مادرش زاییده نشده مبارک 🤣🤣👌👌📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📕#حکایتی_خواندنی_از_بهلول_دانا
📔این داستان
✍شرط هارونالرشید برای خواستگار دخترش و تدبیر بهلول دانا
روزی هارون رشید تصمیم میگیرد تا در بین مردم شهر خود مسابقه ای به نام هرکس بزرگترین دروغ را برای من بگوید دخترم را به او خواهم داد .
روز اول چند نفر پیش او می آیند وهرکس دروغی میگوید :
یکی میگوید :من کره زمین را روی دست هایم چرخانده ام
نفر دیگر میگوید :من در یک راه که راهزن داشت همه را کشتم و بقیه رو نجات دادم
هارون رشید گفت همه راست است روز پنجم به پادشاه خبر آوردند و گفتند بهلول میگوید بزرگترین دروغ را برای پادشاه آوردهام اما دروغ نمیتواند از در ورودی شهر داخل شود باید به بیرون شهر بیایید
هارون گفت باشد قبول است
وقتی به بیرون رسیدند بهلول گفت این سبد بزرگ دروغ من است
هارون گفت دروغت را برایمان بگو :
بهلول گفت :پدر شما در زمانی که این قصر را ساخت از پدر من به اندازه این سبد ( صد هزار سکه) طلا گرفت و گفت بعدا از پسرم سکه ها را بگیرید
هارون گفت این دروغ است بهلول گفت پس من باید با دختر شما ازدواج کنم هارون گفت این سخن راست است بهلول گفت پس باید سکههای من را بدهید
✓
📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#حتما_ببینید
😱پیشگویی های یک کارتون آمریکایی که به واقعیت تبدیل شده اند...
از #کرونا گرفته تا ترور و مرگ #ترامپ و هنگام به وقوع پیوستن آخرالزمان
بازیچههای سیاست ما را به کجا میبرد ...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
👌#حرف_حساب
از ترس کرونا با مردم دست نمیدن!!! باشه، قبول
⚡ولی کاش از ترس "خدا" هم :👇
👈 با نامحرم دست نمیدادند!
👈 به مال حرام دست نمی زدند!
👈 به بیت المال دست درازی نمی کردند!
👈 از کم کاری و کم فروشی دست می کشیدند!
👈 از یتیمان دستگیری می کردند!
👈 و ...
💥 وقتی برای اون "احتمالی" اِنقـدر اهمیت قائلند؛
چرا اهمیتی برای این "قطعی" ها قائل نیستند!!!؟؟؟
✓
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚#حکایت
میگویند در روزگار قدیم مرد فقیری در دهی زندگی میکرد. یک روز مرد فقیر به همسرش گفت:می خواهم هدیه ای برای پادشاه ببرم.شاید شاه در عوض چیزی شایسته شان ومقام خودش به من ببخشد و من آن را بفروشم و با پول آن زندگیمان عوض شود
همسرش که چغندر دوست داشت،گفت:برای پادشاه چغندر ببر! اما مرد که پیاز دوست داشت،مخالفت کرد وگفت:نه!پیاز بهتر است خاصیتش هم بیشتر است.بااین انگیزه کیسه ای پیاز دستچین کرد و برای پادشاه برد.
از بد حادثه،آن روز از روز های بد اخلاقی پادشاه بود و اصلا حوصله چیزی رانداشت. وقتی به او گفتند که مرد فقیری برایش یک کیسه پیاز هدیه آورده، عصبانی شد ودستور داد پیاز ها را یکی یکی بر سر مرد بیچاره بکوبند. مرد فقیر در زیر ضربات پی در پی پیازهایی که بر سرش می خورد، با صدای بلند میگفت:«چغندر تا پیاز، شکر خدا!!»
پادشاه که صدای مرد فقیر را می شنید ، تعجب کرد و جلو آمد و پرسید: این حرف چیست که مرتب فریاد می کنی؟ مرد فقیر با ناله گفت:شکر می کنم که به حرف همسرم اعتنا نکردم وچغندر با خود نیاوردم وگرنه الان دیگر زنده نبودم!
شاه از این حرف مرد خندید وکیسهای زر به او بخشید تا زندگیش را سرو سامان دهد! واز آن پس عبارت پیاز تا چغندر شکر خدا در هنگامی که فردی به گرفتاری دچار شود که ممکن بود بدتر از آن هم باشد به کار میرود.
📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
❣یک شب پر از آرامش
یک دل شاد و بی غصه
یک زندگی آروم و عاشقانه
و یک دعای خیر از ته دل
نصیب لحظههاتون
شبتون آروم و در پناه خدا🌟
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚این متن تلنگری است برای کسانی که در هنوز هم در جهالت و تفرقه اندازی بین مذهب بسر می برند
✍دکترخلیل رفاهی
در کتاب گردش ایام میگوید:
زمانی درقم طلبه بودم
بعلت خامی و بی ارتباطی با جامعه
معتقد بودم، فقط کسی که در قم باشد وروحانی،بافضیلت است
اما وقتی در دوره ای که دانشگاه تهران بودم بااشخاص با فضیلت روبه روشدم فهمیدم که درخارج ازقم ودرافراد غیر روحانی افراد ارزشمندوجود دارد،
اما.... !
باز شیعه بودن را شرط اصلی میدانستم
بعد باسفر به کشورهای عربی فهمیدم که بین سایر فرقه اسلامی هم انسان ارزشمند یافت میشود
پس ازسفربه اروپابه این نکته واقف شدم که دربین سایرادیان نیز انسان ارزشمند هست
ولی در ژاپن حادثه ای برایم رخ داد
که فهمیدم فضیلت وانسانیت
به زبان و مکان و نژاد و
مذهب و رنگ نیست
برای غذا به رستورانی بزرگ وشلوغ
در توكيو رفتم وبه جاهای دیگر سری زدم چند ساعت بعد ناگهان یادم آمد که ساکم راکه تمام زندگیم داخل آن بود درآن رستوران جا گذاشته ام
با عجله رفتم وبا کمال ناباوری
دیدم ساکم همانجاست و
پیرمردی کنار آن نشسته او گفت:
وقتی دیدم ساکت را فراموش کردی
با اینکه وقت دندانپزشکی داشتم
ماندم تا برگردی
از او تشکر کردم ولی او
به دین اعتقادی نداشت.
👌او فقط یک انسان بود .
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#راز_مثلها🤔🤔🤔
✍داستان ضربالمثل
📕#نانش_بده_اما_ایمانش_مپرس
بعضی ها هنگام احسان و نیکوکاری هم دست از تعصب و تقید برنمی دارند و از کیش و آیین و سایر معتقدات مذهبی سائل مستمند پرسش می کنند به قسمی که آن بیچاره به جان می آید تا پشیزی در کف دستش گذارند در حالی که نوع پروری و بشر دوستی از آن نوع احساسات و عواطف عالیه است که ایمان و بی ایمانی را در حریم حرمتش راهی نیست به راه خود ادامه می دهد و هر افتاده ای را که بر سر راه بیند دستگیری می کند.
احسان و نیکوکاری با دین و مسلک تلازمی ندارد و بیچاره در هر لباس بیچاره است و گرسنه به هر شکلی قابل ترحم می باشد.
وقتی که آدمی را قادر حکیم علی الاطلاق به جان مضایقت نفرمود افراد متمکن و مستطیع مجاز نیستند به نان دریغ ورزند.
اگر چنین موردی احیاناً پیش آید جواب این زمره از مردم را با استفاده از عبارت مثلی بالا می دهند و می گویند: نانش بده، ایمانش مپرس.
✓
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin