هدایت شده از ذاکرین
📱 رمز هـَر موبایلی رو سه سوته باز کن حتی
اثرانگشت☝🏻 ‼️
⭕ مـوبـایـلش کـدومـه مـدلـه...؟ 😍👇🏻👇🏻👇🏻
۱.سامسونگ..........✅🤬
۲.شیائومی........⁉️❌
۳.هواوی..............🚫🌬
۴.سایر مدل ها.... ✋🏻🇮🇷
🌸🍃🌸🍃
قافلهای از مسلمانان که آهنگ مکه داشت ، همینکه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت کرد ، و بعد از مدینه به مقصد مکه به راه افتاد . در بین راه مکه و مدینه ، در یکی از منازل ، اهل قافله با مردی مصادف شدند که با آنها آشنا بود . آن مرد در ضمن صحبت با آنها ، متوجه شخصی درمیان آنها شد که سیمایصالحین داشت ، و با چابکی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوائج اهل قافله بود ، در لحظه اول او را شناخت . با کمال تعجب از اهل قافله پرسید : این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کارهای شماست میشناسید ؟ .
- نه ، او را نمیشناسیم ، این مرد در مدینه به قافله ما ملحق شد . مردی صالح و متقی و پرهیزگار است . ما از او تقاضا نکردهایم که برای ما کاری انجام دهد ، ولی او خودش مایل است که در کارهای دیگران شرکت کند و به آنها کمک بدهد .
- " معلوم است که نمیشناسید ، اگر میشناختید این طور گستاخ نبودید ، هرگز حاضر نمیشدید مانند یک خادم به کارهای شما رسیدگی کند " .
- " مگر این شخص کیست ؟ "
- " این ، علی بن الحسین زین العابدین است " .
جمعیت آشفته به پاخاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند . آنگاه به عنوان گله گفتند : " این چه کاری بود که شما با ما کردید ؟ ! ممکن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بکنیم ، و مرتکب گناهی بزرگ بشویم " .
امام : " من عمدا شمارا که مرا نمیشناختید برای همسفری انتخاب کردم ، زیرا گاهی با کسانی که مرا میشناسند مسافرت میکنم ، آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی میکنند ، نمیگذارند که من عهدهدار کار و خدمتی بشوم ، از اینرو مایلم همسفرانی انتخاب کنم که مرا نمیشناسند و از معرفی خودم هم خودداری میکنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم " .
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
دوستی با زن نامحرم چرا حرامه؟
ریشتراشی چرا خطرناکه؟
چرا حجاب اجباریه؟
دلیل #پزشکی_بیولوژی اینها را بخوان👇🏻
اینجا لمس شود _ اینجا
اینجا لمس شود _ اینجا
🌡واقعا جالبه
🔬🔞⚗
💉🌡JONTCHAT ISLAM
هدایت شده از ذاکرین
کم حافظهها🧠
کُندخوان ها 😰
کُند ذهن ها 😢
شدیدا توجه !
افزایش #چندبرابری سرعت مطالعه
یادگیری تندخوانی👇الان ورود کنید
https://eitaa.com/joinchat/4188274736Cc6e3f318a0
🧠 👑 🧠
🧠🧠🚀🧠🧠
🌸🍃🌸🍃
قافلهای از مسلمانان که آهنگ مکه داشت ، همینکه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت کرد ، و بعد از مدینه به مقصد مکه به راه افتاد . در بین راه مکه و مدینه ، در یکی از منازل ، اهل قافله با مردی مصادف شدند که با آنها آشنا بود . آن مرد در ضمن صحبت با آنها ، متوجه شخصی درمیان آنها شد که سیمایصالحین داشت ، و با چابکی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوائج اهل قافله بود ، در لحظه اول او را شناخت . با کمال تعجب از اهل قافله پرسید : این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کارهای شماست میشناسید ؟ .
- نه ، او را نمیشناسیم ، این مرد در مدینه به قافله ما ملحق شد . مردی صالح و متقی و پرهیزگار است . ما از او تقاضا نکردهایم که برای ما کاری انجام دهد ، ولی او خودش مایل است که در کارهای دیگران شرکت کند و به آنها کمک بدهد .
- " معلوم است که نمیشناسید ، اگر میشناختید این طور گستاخ نبودید ، هرگز حاضر نمیشدید مانند یک خادم به کارهای شما رسیدگی کند " .
- " مگر این شخص کیست ؟ "
- " این ، علی بن الحسین زین العابدین است " .
جمعیت آشفته به پاخاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند . آنگاه به عنوان گله گفتند : " این چه کاری بود که شما با ما کردید ؟ ! ممکن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بکنیم ، و مرتکب گناهی بزرگ بشویم " .
امام : " من عمدا شمارا که مرا نمیشناختید برای همسفری انتخاب کردم ، زیرا گاهی با کسانی که مرا میشناسند مسافرت میکنم ، آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی میکنند ، نمیگذارند که من عهدهدار کار و خدمتی بشوم ، از اینرو مایلم همسفرانی انتخاب کنم که مرا نمیشناسند و از معرفی خودم هم خودداری میکنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم " .
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از ذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پوست صاف و بدون چروک دیگه رویا نیست🤩
۱۰۰ ٪ گیاهی 😍
برای دریافت مشاوره رایگان روی لینک زیر کلیک کن👇👇👇
https://hamkadeh.com/landings/N5STm
https://hamkadeh.com/landings/N5STm
🌸🍃🌸🍃
قافلهای از مسلمانان که آهنگ مکه داشت ، همینکه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت کرد ، و بعد از مدینه به مقصد مکه به راه افتاد . در بین راه مکه و مدینه ، در یکی از منازل ، اهل قافله با مردی مصادف شدند که با آنها آشنا بود . آن مرد در ضمن صحبت با آنها ، متوجه شخصی درمیان آنها شد که سیمایصالحین داشت ، و با چابکی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوائج اهل قافله بود ، در لحظه اول او را شناخت . با کمال تعجب از اهل قافله پرسید : این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کارهای شماست میشناسید ؟ .
- نه ، او را نمیشناسیم ، این مرد در مدینه به قافله ما ملحق شد . مردی صالح و متقی و پرهیزگار است . ما از او تقاضا نکردهایم که برای ما کاری انجام دهد ، ولی او خودش مایل است که در کارهای دیگران شرکت کند و به آنها کمک بدهد .
- " معلوم است که نمیشناسید ، اگر میشناختید این طور گستاخ نبودید ، هرگز حاضر نمیشدید مانند یک خادم به کارهای شما رسیدگی کند " .
- " مگر این شخص کیست ؟ "
- " این ، علی بن الحسین زین العابدین است " .
جمعیت آشفته به پاخاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند . آنگاه به عنوان گله گفتند : " این چه کاری بود که شما با ما کردید ؟ ! ممکن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بکنیم ، و مرتکب گناهی بزرگ بشویم " .
امام : " من عمدا شمارا که مرا نمیشناختید برای همسفری انتخاب کردم ، زیرا گاهی با کسانی که مرا میشناسند مسافرت میکنم ، آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی میکنند ، نمیگذارند که من عهدهدار کار و خدمتی بشوم ، از اینرو مایلم همسفرانی انتخاب کنم که مرا نمیشناسند و از معرفی خودم هم خودداری میکنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم " .
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از ذاکرین
یکی از دوستان بهم گفت از وقتی که شروع کردم همسرم و بچه هام را جادوی سفید می کنم، اخلاقشون بطور کل با من عوض شده و دیگه جنگ و دعوا تو خونه نداریم، زندگی پر از عشق شده و منم بهش گفتم خواهر من این جادو جنبل ها خلاف دین اسلام و سفارش خدا هستند و بپرهیز و توبه کن😳 دوستم خنده ای کرد و گفت منظور از جادوی سفید، سِحر و جادو نیست و اگر یاد بگیری خودت با عقل و فهم خودت می فهمی که نه تنها گناه نیست بلکه خودش نوعی عبادت محسوب میشه و گفتم خوب حالا این تکنیک جادو سفیدت را بهم یاد بده و ایشون گفت این تکنیک را با کلی تکنیک معنوی و مذهبی دیگه در قالب یک دوره رایگان در ایتا بهت می دهم که بری یک عمر دعام کنی و به همه هم لینکش را بده تا حسابی خیر ببینی
این دوره عالی در کانال زیر پین شده و فعلا رایگان است:
👇
https://eitaa.com/joinchat/2672164875Cf611755acc
🌸🍃🌸🍃
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ...
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!!
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل...
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ:
ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ
ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ...
ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی،
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی!!
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ كنم.........
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از تبلیغات گسترده شهید پلارک
🤩وقتی عمل بینی شده ۴۰ میلیون 😵💫😵💫اونم با این همه عوارض
🔴چرا مثل بلاگرا از روشای کم خطر استفاده نکنیم ؟؟اونم فقط با یه دوره و تاثیر دائمی
دیگه عمل و تزریق ژل و پلنگ بودن از مد رفت ،طبیعی زیبا باش 🤔
https://eitaa.com/joinchat/3429892107C07f4356f33
اینجا بهت میگم دماغتو چطوری کوچولو کنی😍😁
❌دندوناتو سفید کنی …❌ریشه موی زائدو بخشکونی❌پوستتو دائمی سفید کنی
هدایت شده از ذاکرین
188.9K
آلبوم بهترین مداحی های اربعین 😍😍👌
🏴زنگخور محرم 1402 رسید
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
مداحی های شور درجه 1👇
https://eitaa.com/joinchat/1754595330C13e791586f
رایگان و با کیفیت دانلود کنید
🌸🍃🌸🍃
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ...
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!!
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل...
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ:
ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ
ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ...
ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی،
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی!!
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ كنم.........
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از ذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥خداحافظی با بوتاکس برای همیشه🤩
✅روش دائمی و مقرون به صرفه برای برطرف کردن چین و چروک و افتادگی پوست💁🏻♀️
✅مورد تایید متخصصین وزارت بهداشت🤗
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
💭برای خرید و دریافت مشاوره رایگان روی لینک کلیک کنید 👇
https://www.20landing.com/21/181
https://www.20landing.com/21/181
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
روزي دختري كه قصد ازدواج داشت، ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند.
عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
داروساز گفت : اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر كرده و او را بکشد و بعد توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند.
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر می ریخت و با مهربانی به او می داد.
هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت، به او گفت: آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.
داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است
دل چو به مهر تو مصفا شود،
دیگر از آن کینه سراغی مباد!
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از ذاکرین
سوگنگ رو میشناسی؟!🤓😍
این پسره اینستا و یوتیوبو با کلیپاش ترکوند
حالا اومده ایتا
تنها کانال فن سوگنگ در ایتا👇🏿😌🧘🏻♂
https://eitaa.com/joinchat/1816461617C3444bc6719
https://eitaa.com/joinchat/1816461617C3444bc6719
تو کلیپ جدیدش با ..... فیلم گرفته😳🤤📊✨
🔻زین العابدین مراغه ای
🌹🌾🌹🌾
🌾🌹
🌹
سیاحت نامـه ی ابراهیم بیك؛
نتیجـﮥ سیاحت من این است كه در تمام آن مملكت ها كه از ایران دیدم در هیچ بلادی آثار ترقیات و تمایل به تمدن به نظرم نیامد كه بدان خوشوقت شوم. در زراعت و تجارت بدانچه از نیاكان خودشان دیده اند قناعت دارند و جای بسی تعجب است كه بدان یكی مفتخرند كه شیوﮤ اسلاف هنوز تماماً در میان ما مرعی است.
اما از این طرف در تجملات بیهوده و فراهم آوردن اسباب تزیینات خانگی به درجه ای پیش افتاده اند كه ابداً اجدادشان آن وضع را در خواب خودشان هم ندیده بودند. به جای ظروف مسین كه از معمولات و مصنوعات وطن عزیز بود و یك صد سال به رفع احتیاجات یك خانوادﮤ بزرگی به قدر دویست تومان از آن كفایت می نمود و در آخر هم از قیمت آن چیزی نمی كاست امروز به دویست تومان یكپارچه چلچراغ خریده از سقف اطاق های خودشان می آویزند. كه به یك افتادن به جز از یك كلمـﮥ «واه» صاحبش چیزی از آن باقی نمی ماند.
واضح است كه از تصور نیاكانشان امثال این چیزها هیچ وقتی نگذشته بود.
یكی از این انبوه مردم كه علی الاكثر صاحبان املاك هستند هیچ گاهی بدین خیال نیافتاده اند كه از مملكت همسایه یك ماشین خرمن كوبی یا یك داس ماشین دار برای درودن غله، یا اینكه ماشین گندم پاكن كن برای نمونه خریده، بیاورند.
در مزارع خودشان به كار وادارند تا محسنّات آنها را به رای العین ملاحظه كنند. در تمامی این مملكت از شهرهای بزرگ گرفته تا قصبات و قریه ها دودكش یك ماشین فابریكی دیده نمی شود كه دودی از آن متصاعد گردد. و از هیچ طرف بانگ سوت و صفیر حركت و ورود راه آهن شنیده نمی شود.
در هیچ شهری به نام دوایر دولتی عمارت بلند و باشكوهی نیست. از مكاتب دولتی و مریضخانه در هیچ جا نشانی نمی توان یافت. در هیچ نقطه كمپانی و بانك كه نمونـﮥ ترقی و تمدن است مشهود نیست.
كسی را پروای وضع مساجد نیست. مقابر بزرگان پیشین مانند سلاطین صفویه و غیره همه خراب. از زحمات نایب السلطنه عباس میرزای مرحوم و خدمات امیركبیر میرزا تقی خان مغفور كه در راه ملك و ملت كرده و كشیدند سخنی كه دلیل قدردانیِ اخلاف باشد در میان نیست.
نه نیكان را به رحمت یاد می كنند، نه بدان را به بدی نام می برند.
ترك حقوق و قطع صلـﮥ رحم و بی مروّتی و عدم انصاف و بدخواهیِ همدیگر شغلشان است. ولی با این وضع چون پنج نفری یك جا گرد آمدند می گویند ای بابا، دنیا پنج روز است، باید فكر آخرت نمود.
اما همه دروغ می گویند و فعلاً منكرند. آنچه از خیالشان نمی گذرد همان پرسش روز حساب است. خیرات می كنند اما اطعام اغنیا می كنند نه فقرا. اعمالشان همه از روی ریاست. بی طمع و توقع به احدی سلام نمی دهند. اخلاق مردم چندان فاسد گشته كه اصلاح آن مشكل می آید مگر اینكه محض تسلی خودمان بگوییم «چنان نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند».
📚سیاحت نامـه ی ابراهیم بیك
#داستان
#سیاحت
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از گسترده چمران
بلد نیستی موهای خودت و یا دخترتو ببافی ؟😐🖐
بیا اینجا👇🤩
بهت یاد بدم توی کمترین تایم بهترین #بافت مو و #میکاپ داشته باشی ❥ 💄
ترفند های جذاب برای انواع بافت مو👱🏼♀👩🏻👧👩🏻🦳
#بافت_فرانسوی 💕#بافت_تیغ_ماهی💕 #بافت_زیرمقنعه💕 #بافت_تاجدار 💕 #بافت_تلی 💕
اینجا مخصوص دخترهای #خاص و #سخت پسند 🥰💜👇
🦄•https://eitaa.com/joinchat/2627141847Cc85f6b7bfc
🦄•https://eitaa.com/joinchat/2627141847Cc85f6b7bfc
بیا اینجا خودتو و دخترت #ملکه شو و تو مجالس حسابی بدرخش💜😇
هدایت شده از ذاکرین
(ࡅߺ߲ࡄܩܢߊࡋߺࡋߺܘߊࡋߺܝܟߺܩࡍ߭ߊࡋߺܝܟߺࡅ࡙ߺܩ)
اینجا فال #حافظ🏛️ میگیریم برات
تا بفهمی چه اتفاقی تو زندگیت میافته😰
اول نیت کن و ماه تولدتو انتخاب کن😉👇
🏛️ فروردین
🏛️ تیر 🏛️ اردیبهشت
🏛️ مهر 🏛️ مرداد 🏛️ خرداد
🏛️ دی 🏛️ آبان 🏛️ شهريور
🏛️ بهمن 🏛️ آذر
🏛️ اسفند
https://eitaa.com/joinchat/586350645C532be74653
🧿بعد تایید(ok) رو بزن تا هرروز فالتو ببینی😉🕊️
🔻مرگ زاهد
🎍🎍🎍🎍
🎍🎍
🎍
ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺯﺍﻫﺪﻯ ﺩﺭ ﺑﺼﺮﻩ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﮒ ﺭﺳﻴﺪ، ﺧﻮﻳﺸﺎﻧﺶ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﮔﺮﺩ ﻭﻯ ﺩﺭ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ.
ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺎﻧﻴﺪ(بلند کنید) ﻭﻯ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺎﻧﻴﺪﻧﺪ. ﺭﻭﻯ ﺳﻮﻯ ﭘﺪﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﭘﺪﺭ! ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻧﮕﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻯ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺑﺸﻜﻨﺪ.
ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﻴﺪ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﻯ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻦ ﻛﻨﻰ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﻟﻴﻦ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻰ.
ﺭﻭﻯ ﺳﻮﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﻳﺘﻴﻢ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺫﻟﻴﻞ ﮔﺸﺘﻴﻢ.
ﺭﻭ ﺳﻮﻯ ﻋﻴﺎﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻳﻦ ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ﺭﺍ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻩ! ﺁﻩ! ﺷﻤﺎ ﻫﻤﻪ، ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻴﺪ، ﻫﻴﭽﻜﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﻧﻤﻰ ﮔﺮﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭼﺸﻢ ﺗﻠﺨﻰ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﻭ ﭼﻪ ﮔﻮﻳﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻭ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ؟ ﺍﻳﻦ ﺑﮕﻔﺖ ﻭﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻛﺮﺩ.
🎍
🎍🎍
🎍🎍🎍🎍
📚ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺎﺭﻓﺎﻥ، ﺍﺑﻮﺳﻌﻴﺪ
#مرگ
#زاهد
#داستان
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از ذاکرین
گمشده عجیب ❗️❗️❗️
رفته بودیم مشهد داشتیم داخل حرم می شدیم که عکس یه دختر گمشده رو دیدیم، دختر حدود چهل ساله ، درشت هیکل و خوش قیافه ولی اختلال حواس داشت و حدود یک هفته بود داخل حرم گم شده بود، عکسشو با شماره موبایل گذاشته بودن..
من و خواهرام وقتی عکسشو دیدم با خودمون گفتیم از این داستان ها برای ما پیش نمیاد که گمشده کسی رو پیدا کنیم😜☺️
خلاصه رفتیم حرم و پسر خواهرم دستشویی داشت و مجبور شدیم بریم سرویس بهداشتی حرم قسمت زیر زمین ، ورودی سرویس یه خانمی نشسته بود تا دیدمش مثل این فیلم ها،یدفه اون عکس #گمشده از ذهنم گذشت...بازم نگاش کردم دیدم همون دخترس🤯🤯😳
الان که دارم می نویسم موهای تنم سیخ شد.😖😖 به خواهرام گفتم و مطمئن شدیم همونه دختر گمشده هست ...خلاصه خوهرام زنگ زدن به اون شماره تماس و تا گوشی و برداشت صدای ...👇😔😱😨
https://eitaa.com/joinchat/1073086497C706b877c24
ناراحتی قلبی ها نخونن لطفا❌😔😨👆
🔻عیسی (ع) و حریصان به دا
🪶حضرت عيسى (ع) به همراهى مردى سياحت مى كرد، پس از مدتى راه رفتن گرسنه شدند و به دهكده اى رسيدند. عيسى (ع) به آن مرد گفت : برو نانى تهيه كن و خود مشغول نماز شد.
🪶آن مرد رفت و سه عدد نان تهيه كرد و بازگشت ، اما مقدارى صبر كرد تا نماز عيسى (ع) پايان پذيرد. چون نماز طول كشيد يك دانه نان را خورد.
🪶حضرت عيسى (ع) سوال كرد نان سه عدد بوده ؟ گفت : نه همين دو عدد بوده است .
مقدارى بعد از غذا راه پيمودند و به دسته آهوئى برخوردند، عيسى (ع) يكى از آهوان را نزد خود خواند و آن را ذبح كرده و خوردند.
🪶بعد از خوردن عيسى (ع) فرمود: به اذن خدا اى آهو حركت كن ، آهو زنده شد و حركت كرد. آن مرد در شگفت شد و سبحان الله گفت .
🪶 عيسى (ع) فرمود: ترا سوگند مى دهم به حق آن كسى كه اين نشانه قدرت را براى تو آشكار كرد بگو نان سوم چه شد؟ گفت : دو عدد بيشتر نبوده است !
🪶دو مرتبه به راه افتادند و نزديك دهكده بزرگى رسيدند و به سه خشت طلا كه افتاده بود برخورد كردند. آن مرد گفت : اينجا ثروت زيادى است ! فرمود: آرى يك خشت از تو، يكى از من ، خشت سوم را اختصاص مى دهم به كسى كه نان سوم را برداشته ، آن مرد حريص گفت : من نان سومى را خوردم .
🪶عيسى (ع) از او جدا گرديد و فرمود: هر سه خشت طلا مال تو باشد.
🪶آن مرد كنار خشت طلا نشسته بود و به فكر استفاده و بردن آنها بود كه سه نفر از آنها عبور نمودند و او را با خشت طلا ديدند.
🪶همسفر عيسى را كشته و طلاها را برداشتند، چون گرسنه بودند قرار بر اين گذاشتند يكى از آن سه نفر از دهكده مجاور نانى تهيه كند تا بخورند. شخصى كه براى آن آوردن رفت با خود گفت : نان ها را مسموم كنم ، تا آن دو نفر رفيقش پس از خوردن بميرند و طلاها را تصاحب كند.
🪶آن دو نفر هم عهد شدند كه رفيق خود را پس از برگشتن بكشند و خشت طلا را بين خود تقسيم كنند. هنگامى كه نان را آورد آن دو نفر او را كشته و خود با خاطرى آسوده به خوردن نانها مشغول شدند.
🪶چيزى نگذشت كه آنها بر اثر مسموم بودن نان مردند. حضرت عيسى (ع) در مراجعت چهار نفر را بر سر همان سه خشت طلا مرده ديد و فرمود:(اين طور دنيا با اهلش رفتار مى كند.)
📚 پند تاريخ 2/124 - انوار نعمانيه ص 353.
#داستان
#حضرت_عیسی
#حرص
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از ذاکرین
21.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درمان قطعی سفیدی مو طی هشت روز
توسط محقق تبریزی در آنتن زنده
شبکه ســـه ســیــمــا!!😳😳
ویدیو داخل لینک را حتما مشاهده کنید
تا با تاثیرات عجیب این روش درمانی
آشنا شوید 👨⚕👨🏻✨🩺
بـیـش از ۳۰هـــزار #خـانم و #آقـا از
این روش #معجزه_آسا نتیجـه گرفتن 😍
روی لینک زیر کلیک کنید😃👇
https://www.20landing.com/17/179
https://www.20landing.com/17/179
🔻داستان کوتاه حضرت علی (ع)
از يمن جماعتى نزد پيغمبر آمدند و گفتند: ما بقاياى ملك مقدم هستيم از آل نوح، و از براى پيغمبر ما وصی ای بود كه اسم او سام بوده است. خبر داده در كتابش به اين كه از براى هر پيغمبرى معجزه ای است و نيز از براى او وصی ای هست كه قائم مقام او مى شود.
وصى تو چه كسى است؟ آن حضرت اشاره فرمود به طرف على (ع)، پس گفتند: يا محمد (ص) اگر از وصى شما بخواهيم كه سام بن نوح را زنده كند، مى تواند؟ فرمود: بلى، به اذن خدا.
سپس فرمود: يا على بلند شو با آنها به مسجد نزديك محراب برو و پاى خود را به زمين بزن.
پس على (ع) نزديك محراب رفت و در دست آن جماعت نوشته هايى بود. على (ع) دو ركعت نماز خواند و پاى خود را به زمين زد در آن هنگام زمين شكافته شد و لحد و تابوتى ظاهر شد، سپس پيرمردى از تابوت بلند شد و ايستاد كه صورت او مثل ماه شب چهارده مى درخشيد و خاك از سر خود مى افشاند.
سپس صلوات فرستاد بر على (ع) و گفت: شهادت مى دهم كه معبودى جز ذات پروردگار نيست. و اين كه محمد (ص) سيد پيغمبران است و به درستى كه تو وصى محمد و سيد اوصيا هستى. منم سام بن نوح، پس آن جماعت باز كردند صحيفه هاى خود را چنان كه وصف شده بود ديدند.
سپس آن قوم گفتند: مى خواهيم كه سوره اى از صحف را بخوانى. پس شروع كرد به خواندن، تا آن كه سوره را تمام كرد، سپس سلام كرد بر على (ع) و به همان حالت كه بود خوابيد و شكاف زمين به هم آمد و آن جماعت تماما گفتند: ان الدين عندالله الاسلام، و مسلمان شدند.
📚مناقب اهل بيت، ص 45 و 46.
#امام_علی
#داستان
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از تبلیغات گسترده شهید پلارک
❌❌بلغم از دیدگاه متخصص طب سنتی ایران دکتر خیراندیش چیست ؟🤔🤔
بلغم مایع سفید رنگی است که از غده لنفاوی ترشح میشه و اگر مقدارش در بدن زیاد بشه مشکلات زیادی تو بدن ایجاد میکنه از حمله : تئروئیدکم کار ؛یبوست؛کسلی و بیحالی ؛میل به شیرینی جات؛اضافه وزن به ویژه بالاته ؛درد مفاصل و ....😱😱
❌❌برای اینکه بدونید بلغمی هستید یا خیر
وارد لینک زیر بشید و تست بلغم شناسی را خیلی سریع و در کمتر از ۵ دقیقه انجام بدید .
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/350224726C648ea76326
هدایت شده از ذاکرین
اگه توهم دغدغه #اضافه_وزن_داری
بیا تو این کانال مشاوره بگیر و لاغر شو 💃
🌀کاهش وزن در چهار محله👇👇
✅کاهش سایز
✅کاهش حجم معده
✅اصلاح مزاج
✅سم زدایی
اصولی لاغر شو😍👇👇
https://eitaa.com/joinchat/350224726C648ea76326
ترفنداشــو یادبگیری که چه طور در کمترین زمان لاغر بشی❤️
🔻 حضرت سلیمان و دهقان
برگزیده حضرت سبحان ، جناب سلیمان با بساط شاهی و سلطنت و عظمت و مکنت بر دهقانی گذر کرد.🔅
دهقان چون شأن سلیمان را دید گفت : خدای مهربان به پسر داود پادشاهی عظیم و سلطنتی کبیر کرامت فرموده.🔅
باد این سخن را به گوش سلیمان رسانید . حضرت از بساط عظمت به زیر آمد و نزد او رفت و فرمود : چیزی را که توانایی آن را نداری و تحمل مسئولیتش را برایت قرار نداده اند آرزو مکن ؛ اگر یک تسبیح تو را خدا بپذیرد ، برای تو از آنچه حشمت دنیا به سلیمان عنایت شده بهتر است ، زیرا ثواب تسبیح باقی و ملک سلیمان فانی است !🔅
📚ربیع الآثار
#حضرت_سلیمان
#ثروت
#حکومت
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
😱چی آشپزخونه تو بی برکت و منفی میکنه❌
۳ تا وسیله که انرژی آشپزخونه تو منفی میکنه!😡✋🏻
آشپزخونه ی پربرکت و ثروتساز🤩💸
صداهای ممنوعه در خانه!❌
صداهای ثروتساز در خانه!👑
۴ تا نشونه که میتونی انرژی منفی دورتو تشخیص بدی!😳🔮
😭وقتی پاکسازی ها رو انجام دادم و کاسه برکت و گذاشتم، حساب های شوهرم رو دادگاه بعد از چند سال آزاد کرد تازه ماشینم خریدیم لینک کانال و برات میذارم هر روز آموزشای جدید میذارن😍❤️
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6
منم کاسه برکت و گذاشتم همسرم زنگ زد و گفت که ۱۰۰ میلیون فروش داشتم🤩
هدایت شده از ذاکرین
🔴 من فقط با تکنیک های رایگان کانال با پاکسازی با آب و نمک و سرکه و تکنیک گل رز🌹 تونستم رابطه مو با همسرم درست کنم 😍 رابطه مون باورنکردنی شده مثل روزای اول
🥣کاسه برکت و گذاشتم بعد از ۳ سال رفتیم سفر و خیلی آرامش گرفتم واریزی پول💸 دارم و دیگه ترس از خرج کردن ندارم کانال و برات میذارم اگه میخوای زندگیت تغییر کنه و اتفاقات باور نکردنی برات بیفته وارد کانال شو 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6
منم کاسه برکت و گذاشتم همسرم یه گوشی ۲۳ میلیونی بهم هدیه داد برای تولدم🥳
🔻 حضرت سلیمان و دهقان
برگزیده حضرت سبحان ، جناب سلیمان با بساط شاهی و سلطنت و عظمت و مکنت بر دهقانی گذر کرد.🔅
دهقان چون شأن سلیمان را دید گفت : خدای مهربان به پسر داود پادشاهی عظیم و سلطنتی کبیر کرامت فرموده.🔅
باد این سخن را به گوش سلیمان رسانید . حضرت از بساط عظمت به زیر آمد و نزد او رفت و فرمود : چیزی را که توانایی آن را نداری و تحمل مسئولیتش را برایت قرار نداده اند آرزو مکن ؛ اگر یک تسبیح تو را خدا بپذیرد ، برای تو از آنچه حشمت دنیا به سلیمان عنایت شده بهتر است ، زیرا ثواب تسبیح باقی و ملک سلیمان فانی است !🔅
📚ربیع الآثار
#حضرت_سلیمان
#ثروت
#حکومت
حکایت
@hkaitb