💢تصور کودک
ﺩﺭ ﯾﮏ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯾﮑﻪ
ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﻨﺪ.
ﺍﻭﺑﺎﺧﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺘﻤﺎ
ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺑﻮﻗﻠﻤﻮﻥ ﻭ ﻣﯿﺰ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﺸﻨﺪ . ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ
ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺩ , ﻣﻌﻠﻢ ﺷﻮﮐﻪ ﺷﺪ.
ﺍﻭ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ
ﺩﺳﺖ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ؟ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻤﺎ ﻏﺬﺍ
ﻣﯿﺮﺳﺎﻧﺪ . ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺪﻡ ﻣﯿﮑﺎﺭﺩ . ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﺁﻥ
ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ؟ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ گفت:خانم این دست شماست.
ﻣﻌﻠﻢ ﺑﯿﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺩﮎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ
ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﯿﺶ ﺍﻭ ﻣﯿﺎﻣﺪ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﺳﺖ ﻧﻮﺍﺯﺷﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺑﮑﺸﺪ ...
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
🔴 با این لیست دمنوش خودتو بدون
هزینه و خیلی آسون لاغر کن 😱👇🏻
🍵 دمنوش چربیسوز: آبلیمو+ زنجبیل+ عسل
🍵 دمنوش برای جلوگیری از پرخوری عصبی:
دمنوش رازیانه + دمنوش گل گاو زبان
🍵 دمنوش کاهش اشتها:
چای سبز+ زنجبیل + دارچین
🔴دمنوش انرژی زا برای قبل ورزش
🔴دمنوش برای کاهش استرس
🔴دمنوش برای جلوگیری از ریزهخواری
🚨 مهمم تر از همه دمنوش تخت شدن شکم 🔥
کلی از دمنوشهای خوشمزه لاغری و طریقه استفادهشونو تو این کانال گذاشتن من خودم استفاده کردم در عرض ۷ روز ۴ کیلو کم کردم، باورم نمیشد😱👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/339870120C345bdc3a28
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
385.3K
.
اینجا پُر از تکنیک برای لاغریه😱
سالها درگیر لاغری بودم اما نشد‼️
۲ سال پیش به دکتر تغذیه
مراجعه کردم اما بازهم نشد… ‼️
اما فققققط بعد از ۴روز استفاده از
رژیم و چالش های سیارهی سلامتی
۲ کیلو کم کردن 🤯
https://eitaa.com/joinchat/339870120C345bdc3a28
بجنب عضو شو تا جا نموندی👆🏻
.
🔴 مثل مداد باش
حکیمی مشغـول نوشتن با مـداد بود. کودکی از او پرسيد: چه مینويسی؟ حکیم لبخنـدی زد و گفت : مهم تر از نوشتـه هايم ، مـدادی است کـه با آن مینويسم ، وقتی بزرگ شدی مـثل اين مـداد شو! پسر تعجب کرد! چون چيز خاصی در مداد نديد!
حکیـم گفت پنج خصلت در اين مداد هست. سعی کن آنها را بدست آوری
اول: می تـوانی کارهـای بـزرگی کنی، اما فـراموش نکنی دستی وجود دارد که حرکت تو را هدايت میکند و آن دسـت خـداست!
دوم : گاهی بـايد از مداد تـراش استفاده کنی ، اين باعث رنج مداد میشود، ولی نوک آن را تيز می کند. پس بدان رنجی که می بری از تو انسان بهتری می سازد!
سـوم: مداد هميشه اجازه میدهد که برای پاک کـردن و تصحیح اشتباه از پاکن استفـاده کنیم ، پس بـدان که تصحيح يک کار خطا، اشتباه نيست!
چهارم : چـوب مداد در نـوشتن مـهم نيست، مهم مغز مداد است که درون این چوب است ، پس هميشه مراقب درونت باش که چـه از آن بيرون می آيد!
پنجم: این که مداد هميشه از خـود اثـری باقی می گـذارد ، پس بدان هر کاری در زنـدگی ات می کنی ، ردی از آن بجا میماند، پس در انتخاب اعمال و رفتارت دقت کن!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
کلاسخصوصی برای پیشدبستانی رایگان شد😱
مهر ماه سال ۱۴۰۲ نزدیکه و فکر میکنی فرزندت توانایی ورود به کلاس اولو نداره؟😢
فرزندت به یادگیری هیچمهارتی علاقه نشوننمیده‼️
یه راهنما و مشاور همیشگی برای تحصیل فرزندت میخوای؟😇
دیگـه نگران نباش من معلـم رسمـی آمـوزش و پرورش با ۱۹ سال سابقه کاری برای کلاس اول دبستان اینجا هستم تا شما دیگه هزینه ای برای مربی های خصوصی و مهد کودک ها پرداخت نکنی✋🏻❌
تمام مطالب کانالم رایگانه و با بازی فرزندتونو علاقهمند به درس میکنم، فقط کافیه تو کانال زیر عضو شی 🤩👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2832662770Cfed862f5cc
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🔴این داستان بر اساس واقعیت است ‼️
دختر همسایهمون ۶ سالشه و الان مثل یک کلاس اولی مهارتهای پیشنیاز ورود به پایه اول رو بلده😱
پسر منم تقریباً همسن اونه اما نمیدونستم
چطور باید این مهارتها رو بهش یاد بدم...😢
خجالتو گذاشتم کنار و از همسایهمون پرسیدم چطوری بـچـهشو برای کلاس اول آمـاده کرده؟🤔
گفت کاری ندارم فقط کافیه تو کانال خانم
خسروی عضـو بشید تا نکـات و آمـوزش هارو در اختیارتون بزاره😍👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2832662770Cfed862f5cc
#یک_فنجان_تفکر ☕️
یازده ساله بودم و عاشق کتاب. همهی کتابهای توی خانه را خوانده بودم، شریعتیها را چند بار، مطهریها را از اول تا آخر، دیوان شعر انوری (چرا باید به جای حافظ و شاهنامه توی خانه انوری میداشتیم، نمیدانم!)، یک کتاب شعر که نویسندهاش دوست پدرم بود و قرآن.
مامان بیمارستان بود، یک پای بابا محل کارش بود و یک پایش دنبال دوا و داروی مامان. مرفین گیر نمیآمد و داروهای شیمیدرمانی قیمت خون پدرِ همهی صنف دارو بود.
توی این هیروویر آنچه به چشم نمیآمد کرمِ کتاب بودن من بود. کسی حواسش به من نبود. به اینکه دلم کتاب جدید میخواهد و قدیمیها را آنقدر خواندهام که گوشههای کتابها ساب رفته. بین اینهمه گرفتاری کتابخواستن من اَتِینا بود.
تا اینکه اسبابکشی کردیم و توی کمددیواری خانهی جدید یک کتاب پیدا کردم.
انگار دنیا را به من داده بودند، کتابِ توی کمددیواری، نور فانوس دریایی بود توی تاریکی، صدای دنگدنگِ رسیدن دستهی کولیها بود به یک روستای دورافتادهی خوابزده.
اگر بگویم تا سالها بعد به داستایوفسکی به چشم معشوق نگاه میکردم، بیراه نگفتهام!
جنایت و مکافاتش همان پیام "بپوش میام دنبالت" بود در یک غروب جمعهی دلگیر و حوصلهلبریزشده.
بعد از آن، بعدها که کتاب توی دستم زیاد بود، گاهی کتابی جا میگذاشتم، بهعمد تا شاید دخترکی یازدهساله از عشقبازی با کتابِ من صفا کند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
خبر خوش برای افرادیکه دیسک کمر و سیاتیک دارند❗
با شروعِ فصلِ سرما تعدادِ مراجعین برای دردهای استخوان و ستون فقرات چندین برابر میشود 😭؛
درمان دردهای شبانه ی استخوانی ، کمر درد ، زانو درد ، گردن درد و ... بدونِ نیاز بخوردنِ گاه و بیگاه مسکن و عمل های جراحی ‼️
اگر شماهم جزو افرادی هستید که شبها با دردِ استخوان می خوابید حتما وارد شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/3498508525Cc3548bddf5
➕ کانال رضایت قبل و بعد از استفاده✔️
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🔥اگر #کمردرد شما طوری است که بعد از کمی راه رفتن پا درد و کمر درد میگیرید اینجا راهکار بگیرید👇
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
💧اگر هم #پا_دردی دارید که در هنگام عصبانیت ، سرما یا کار زیاد بیشتر میشود اینجا راهکار بگیرید👇
🦶🦶🦶🦵🦶🦵🦶🦶🦶🦶
🦶🦶🦶🦵🦶🦵🦶🦶🦶🦶
✨﷽✨
🌼داستان آموزنده
✍پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و به سختی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد.
از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد :
«ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.»
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت. او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین کره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود.
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@hkaitb
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
🇮🇷 این #پزشک_زیبایی در ایران 🇮🇷
با تزریق #بوتاکس و #ژل به سبک نچرال اختصاصی هر چهره غوغا کرده ! خودت ببین چکیار می کنه 💪👇
https://eitaa.com/joinchat/2873426145C246141b6fa
❤️ یادت نره دکمه پیوستن از پایین کانال رو حتما بزنی تا گم نکنی ❤️
💥 تخفیف دو برابری و دو برابر زیباتر فقط برای اعضای کانال این خانم دکتر در ایتا😉
❤️ یادت نره دکمه پیوستن از پایین کانال رو حتما بزنی تا گم نکنی 👇❤️
https://eitaa.com/joinchat/2873426145C246141b6fa
دیگه فقط #ژل و #بوتاکس اصل بزن به سبک نچرال اما ارزان تر
👈 ورود به کانال خانم دکتر 👉
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
با لمس قلب ۸۰٪ تخفیف #ژل و #بوتاکس بگیر ( مدت محدود ) 👇
♥️ ♥️
♥️♥️♥️ ♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️
♥️
👆🙄 ❤️ یادت نره دکمه پیوستن از پایین کانال رو حتما بزنی تا گم نکنی ❤️ 💪
🍃🍃🍃🍃
#شهیدانه
🔆رفتار شهید بروجردی با یک سرباز...
خودش را برای رفتن به ماموریت آماده میکرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم.
محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت میکنی و او هم به تو میگوید که نمیشود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید.
این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت میکنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد.
محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد میخواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسهای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم.
اما سرباز که هنوز نمیدانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کارهای که دخالت میکنی؟! من با بروجردی کار دارم.
محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم.
سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر میخواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس.
اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم میشود این عصبانیتت را فرو نشاند.
از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد.
خبر برخورد فلان نماینده مجلس با سرباز ناجا را که شنیدم، یاد روایتی که در بالا خواندید افتادم. حضور امثال عنابستانی در مجلس و ردههای مدیریتی کشور، خیانت است به آنهمه خونی که پای حفاظت از این نظام و انقلاب ریخته شد؛ از جمله خون بروجردی.
و سوال این است که چه شد که از بروجردی به عنابستانی رسیدیم؟
کاش میشد برگردیم به قبلتر ها؛ به روزگار بزرگانی چون بروجردی ها و کاظمی ها..
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
تازه عقد کرده بودم که گفتند مادرشوهرم افتاده و پاش شکسته...شوهرم بهم گفت باید بیای خونه ما و به مادر مریضم کمک کنی...شوهرم اکثر وقتها میرفت ماموریت کاری...توی خونه من و مادرشوهرم تنها بودیم...
اونروزم صبح همسرم برای مأموریت رفته بود شمال کشور...
از مادرشوهرم اجازه گرفتم یکساعتی به مادرم سربزنم و برگردم...چندتا خیابون اونطرفتر یادم اومد گوشیمو با خودم نبردم برای همین فورا برگشتم خونه مادرشوهرم..کلید رو انداختم ودر رو باز کردم... ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
♦️پند یک پدر پیر روی تخت بیمارستان
درحال مرگ به فرزندش
منتظر هیچ دستی در هیچ جای
این دنیا نباش و اشکهایت را
با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند)
زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر
قوی هست که بتواند به راحتی
قلبی را بشکند (مراقب حرفهایت باش)
به کسانی که پشت سرت حرف میزنند
بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست
دقیقا پشت سرت (گذشت داشته باش)
گاهی خداوند برای حفاظت از تو
کسی یا چیزی را از تو میگیرد
اصرار به برگشتنش نکن
پشیمان خواهی شد
خداوند وجود دارد
پس حکمتش را قبول کن
عمر من 80 ساله ولی مثل 8 دقیقه گذشت
و داره به پایان میرسه
تو این دقیقه های کم
کسی را از دست خودت ناراحت نکن
قبل از اینکه سرت را بالا ببری
و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی
نظری به پایین بینداز
و داشته هات را شاکر باش...
انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فكرش
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
از درد قرض زیاد روی آوردم به وام😢‼️
با اینکه ضامن نداشتم ولی رفتم ببینم میتونم کاری انجام بدم برای بدهیهام، رفتم پیش مدیر بانک ولی قبول نکرد🥺
همون موقع یه خانمی برنده ۵۰ میلیونی بانک شده بود تو دلم گفتم خدا شانس بده کاش منم برنده میشدم بدهی هامو میدادم 🚶♂
رفتم بهش گفتم خانم شما سپرده گذاشتید که برنده شدید؟؟ گفت نه من عضو کانالیم که اعداد قدرتمند کیهانی دارن و با خوندن اون اعداد برنده جایزه بانک شدم 😱
با اینکه ته نا امیدی ناباوری بودم ولی ازش اون اعداد جذب پول رو گرفتم و اومدم خونه خوندم، خداشاهده فرداش ۲۰ میلیون به حسابم واریز شده بود😳
https://eitaa.com/joinchat/356581800C196e9d5730
منبع تمامی اعداد قدرتمند کیهانی اینجاست، لینک کانالشونو برای شماهم گذاشتم زود عضو شو تا پاک نشده 🚨
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
1.3M
.
با این داستان بغضم گرفت🥺
ببین بـا کـد و ذکـرها میتونی
چه غوغایی تو زندگیت به پا
کنی 🔥
الله اکبر از عظمت خدا 😳
حقوقشون از ۱۲ میلیون شده
۳۰ میلووووون تومان 😱
https://eitaa.com/joinchat/356581800C196e9d5730
کافیه ۱ بار بخونی و معجزه ببینی🫀
.
📚عدالت دقیق خداوند
روزی حضرت موسی (علیهالسّلام) از کنار کوهی عبور میکرد، چشمهای در آنجا دید، از آب آن وضوگرفت، به بالای کوه رفت، و مشغول نماز شد. در این هنگام دید اسبسواری کنار چشمه آمد و از آب آن نوشید، و کیسهاش را که پر از درهم بود از روی فراموشی در آنجا گذاشت و رفت. پس از رفتن او، چوپانی کنار چشمه آمد (تا از آب چشمه بنوشد) چشمش به کیسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت. سپس پیرمردی خسته، که بار هیزمی برسر نهاده بود کنار چشمه آمد، بار هیزمش را بر زمین گذاشت و به استراحت پرداخت.
در این هنگام، اسبسوار در جستجوی کیسه پول خود به کنار چشمه بازگشت و چون کیسهاش را نیافت به سراغ پیرمرد که خوابیده بود رفته و گفت: کیسه مرا تو برداشتهای، چون غیر از تو کسی اینجا نیست.
پیرمرد گفت: من از کیسه تو خبر ندارم. گفتگو بین اسبسوار و پیرمرد شدید شد و منجر به درگیری گردید. اسبسوار، پیرمرد را کشت و از آنجا دور شد. موسی (علیهالسّلام) (که ظاهر حادثه را عجیب و برخلاف عدالت میدید) عرض کرد: «یا ربّ کیف العدل فی هذه الامور؛ پروردگارا! عدالت در این امور چگونه است.»
خداوند به موسی (علیهالسّلام) وحی کرد: آن پیرمرد هیزمشکن، پدر اسبسوار را کشته بود. (امروز توسط پسر مقتول قصاص شد) و پدر اسبسوار به هماناندازه پولی که در کیسه بود به پدرچوپان بدهکار بود، امروز چوپان به حقّ خود رسید. به این ترتیب قصاص و ادای دین انجام شد، «و انا حکمٌ عدلٌ؛ و من داور عادل هستم»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
#آموزش_آشپزی_و_شیرین_پزی
💕 آشپزی از صفر تا صد
💕 خوشمزه ترین دونات دنیا
❤️ #خوشمزه_ترین کیک ها
❤️ #خوشمزه_ترین خوراکی ها
❤️ غذاهای فوری و آسان
❤️ انواع #کیک_و_شیرینی
❤️ انواع #بستنی ، انواع دسر
برای شما کلی آموزش آشپزی و شیرین پزی و کیک به صورت رایگان در کانال زیر گذاشتم کافیه بر روی لینک زیر کلیک کنید و گزینه تایید بزنید
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3400466562C0ca0042bdf
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
💞💞 فال حافظ 💞💞
💞 ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی! تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم میدهم که هر چه صلاح و مصلحت میبینی برایم آشکار و آرزوی مرا براورده سازی 💞
💞 لطفا نیت کنید و سپس یکی از قلبهای زیر را لمس کنید 💞
💗💗 💗💗
💗💗💗 💗💗💗
💗💗💗💗💗💗💗
💗💗💗💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗
💗
خدایا به مـن در زندگے آرامـش عطا فرما💕💕👆
🔴 داستانهای پیامبر اکرم (ص): اویس قرنی و اطاعت مادر
گويند اويس شتربانى مى كرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را مى داد. يك روز از مادر اجازه خواست كه براى زيارت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه رود.
مادرش گفت اجازه مى دهم به شرط آنكه بيش از نصف روز در مدينه توقف نكنى. اويس حركت كرد وقتى به خانه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد اتفاقا ايشان هم تشريف نداشتند.
ناچار اويس بعد از يكى دو ساعت توقف پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را نديده به يمن مراجعت كرد. چون حضرت به خانه برگشت پرسيد اين نور كيست كه در اين خانه تابيده؟
گفت شتربانى كه اويس نام داشت به اينجا رسيد و بازگشت. فرمود آرى اويس در خانه ما اين نور را به هديه گذاشت و رفت .
درباره چنين شخصى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد يفوح روائح الجنة من قبل القرن و اشوقاه اليك يا اويس القرن،
نسيم بهشت از جانب يمن و قرن مى وزد چه بسيار مشتاقم به ديدارت اى اويس قرنى .
📚منتهى الامال ، ج 1، ص 142.
📚آگاه شویم، حسن امیدوار،جلد دوم.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
هدایت شده از 👇🏻 تبلیغات گسترده ونوس 👇🏻
💥یکی از#طلاب_قمی زده تو کارفروش دوربین اونم #قسطی😍#با_سابقه ۵ ساله درایتا💥
🚛ارسال رایگان به سراسر کشور
❤️تنوع بالابرای تمامی سلیقه ها
✅فقط جنس اصلی وسالم
🚚بیمه رایگان جهت ارسال
💥#خرید_اقساطی رو از دست نده💥
😍 فروش #اقساطی وتخفیفات ویژه ی شب یلدا رو ازدست نده 😍
✅ اولین وبزرگترین کانال تخصصی دوربین در ایتارو ازدست نده حتمابه کارت میاد👇
https://eitaa.com/joinchat/2631401497C35f61b5dde
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
⚠️دختر قلاده به گردن در مترو تهران
🚫ببین چه وضع افتضاحی داره 🤦♂ 👇
دیدنش به آدمای حساس توصیه نمیشه 👇❌❌
http://eitaa.com/joinchat/244711455C8f3480a26a
باورش یکم سخته 🤦♂👆
🔴 داستانک (رویا)
در وسط کشتزاری نزدیک جویباری بلورین قفسی را دیدم که توسط دستان ماهری ساخته شده بود. در یکی از گوشههای قفس گنجشکی مرده و در گوشهی دیگر کاسهای که آب آن خشک شده بود. ایستادم و گویی صدای جریان آب پند میداد.
اندیشیدم و دانستم که آن گنجشک کوچک از شدّت تشنگی با مرگ مبارزه کرده در حالی که چندان فاصلهای با رودخانه نداشته است. گرسنگی بر او غلبه کرد در حالی که در وسط کشتزار که گهوارهی زندگی است قرار داشته است. گویی ثروتمندی است که درِ گنجینهاش بر او قفل شده و در طمع طلا جان داده است.
ناگهان قفس تکانی خورد و به صورت انسانی شفاف درامد و پرندهی مرده به شکل یک قلب آدمی و زخمی در آمد در حالی که از زخم عمیق آن خون میچکید و صدای زنی اندوهگین از آن به گوش رسید:
-من قلب آدمی و اسیر ماده و کُشتهی قانون انسان خاکی هستم. در وسط کشتزار زیباییها و کنار جویبارهای زندگی اسیر قفس قوانین احساسات آدمی شدم. در میان دستهای محبّتآمیز با بیاعتنایی جان دادم زیرا زیباییها و میوههای آن عشق از من دریغ شد. آنچه بدان مشتاق بودم نزد انسان بود. من قلب بشر هستم.
در سنّتهای تاریک جامعه زندانی شدم و لاغر گشتم و گرفتار قید و بندهای اوهام شدم و در گوشه و کنار تمدّن تنها ماندم و جان دادم در حالی که انسانیت بر من لبخند میزد!
من این کلمات را شنیدم در حالی که قطرات خون بیرون میآمد و پس از آن دیگر چیزی ندیدم و صدایی نشنیدم و به سوی حقیقتم بازگشتم!
نویسنده: جبران خلیل جبران
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
هدایت شده از گسترده تبلیغاتی برکت
.
انجام #نماز_قضا رایگان در طرح باقیات الصالحات موسسه سفینة النجاة
اگر میخواید بعد از وفاتتون موسسه سفینة النجاة نماز قضاتون رو به صورت رایگان براتون بخونن حتما این طرح رو مطالعه کنید و عضوش بشید. واقعا فوق العاده است. مطمئنم تا آخر عمرتون دعام میکنید👇
https://eitaa.com/joinchat/3325166173Cf4bed3c4a6
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
در ایام فاطمیه رایگان مجلس روضه بگیر
در طرح روضه تلفنی سخنران باهات تماس میگیره و از پشت تلفن به صورت زنده برات سخنرانی و روضه خوانی میکنه👇
https://eitaa.com/joinchat/984612866C1a7cb0a9e9
📚چه کنم که اسفناج نبود
يکى بود يکى نبود. يک دخترى بود کچل که هيچکس حاضر نمىشد بگيردش. يک بابائى هم بود قُر که هيچکس حاضر نبود زنش بشود. اين دو تا همديگر را ديدند و با هم عروسى کردند به اين شرط که هيچوقت خدا عيبى را که دارند به روى هم نياورند.
آنها خوب و خوش با هم زندگى مىکردند تا اينکه يک روز کس و کار شوهر ريسه شدند و همين جورى سرزده نزديکىهاى ظهر راه افتادند و آمدند خانه عروس و دامادِ تازه، ديدني.
زن که از ديدن آن همه قوم و خويشاى مردش دستپاچه شده بود، شوهر را کشيد کنار و بهاش گفت: ”مىدونى چيه؟ اينا اينجورى بىخبر پا شدهاند آمدهاند که کدبانوئى منو ببينن... نون و تخممرغ داريم تو خونه، دُو بزن صنار اسفناج بخر بيار براشون نرگسىاى درست کنم که از خوشمزگى انگشتهاشونو باهاش بخورن.“
شوهر رفت و زنه هرچى نشست ديد نيامد. ناچار نيمروئي. خاگينهاى درست کرد، گذاشت جلو ميهمانها و ... خلاصه ... دو سه ساعتى از ناهار خوردن مهمانها گذشته بود که صداى دقِّ در بلند شد. زنه رفت در را باز کرد ديد که بعله، شوهره است و بعد از آن همه معطلى از بازار برگشته، آن هم دست خالي! ديگر از بس اوقاتش تلخ بود نتوانست جلو خودش را بگيرد.
دستهايش را مثل اينکه هندوانهٔ گندهاى را نگه داشته باشد آورد جلو و گفت:”اى همچين و همچون! (يعنى اى مردکهٔ قُر) صنار اسفناج اين همه کار داشت؟“ شوهره هم که اين را ديد يک دسته از زلفهاى خودش را گرفت لاى انگشتهايش و بنا کرد تکان دادن که: ”چه کنم که اسفناج نبود! چه کنم که اسفناج نبود!“و با اين کار، او هم کچلى زنکه را به رُخش کشيد!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️هشدار ❌
📛عوارض ناگواری که عمل لاغری میتواند به سر افراد بیاورد😱
🔰این کلیپ به اونایی که میخوان بصورت طبیعی وزن کم کنند خیلی کمک میکنه
📣برای دریافت اطلاعات بیشتر روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻👇🏻
https://landing.getz.ir/xpoSK
https://landing.getz.ir/xpoSK
🔴 بهلول و ثروتمند
شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به سُخره بگیرد.
به بهلول گفت: هیچ شباهتی بین من و تو هست؟
بهلول گفت: البته که هست.
مرد ثروتمند گفت: چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟
بهلول جواب داد: دو چیز ما شبیه یکدیگر است، یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است.
🔴 بهلول و دیدن شیطان
روزی مردی زشت و بداخلاق از بهلول سوال نمود که خیلی میل دارم که شیطان را ببینم.
بهلول گفت: اگر آئینه در خانه نداری در آب زلال نگاه کن، شیطان را خواهی دید.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡همه رویاها دست یافتنیان فقط باید بلد باشی چکار کنی 💪 چطوری ؟
https://eitaa.com/joinchat/989528433C38029004bf
🎯 کافه دخترای هدفمند و مستقل
🎬منبع کلیپای پینترستی #انگیزشی 😎و #موزیک_ویدیوهای_ترند خارجی ⚡
https://eitaa.com/joinchat/989528433C38029004bf
🔹برای رسیدن به هدف هات فول انرژی شو با #شکلات_تلخ ☝️💪