eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
📚حکایـت مــوش و آهــــو آورده اند که در زمانهای دور در جنگلی که بسیار پر درخت و پر میوه و سبز بود، صیادی هر چند وقت یکبار برای گسترانیدن دام و گرفتن حیوانات مورد نظرش به آنجا می‌آمد. در یکی از همین روزها که صیاد برای گرفتن حیوانی دام پهن کرده بود آهویی در دام آن صیاد گرفتار شد و هر چه دست و پا می‌زد نمی‌توانست خودش را از آن دام آزاد کند. بعد از مدتی سعی و تقلاّ (تلاش) وقتی آهو دید دست و پا زدن فایده ای ندارد ناچار به این سو و آن سو نگاه کرد تا شاید کسی را ببیند و از او کمک بخواهد. پس آهو اطراف را خوب نگریست و چشمش بر موشی افتاد که از سوراخ بیرون می‌آمده بود، پس فریاد کشید و موش را صدا کرد و گفت: ای موش عزیز، میدانم که میان ما دوستی و الفتی(رفاقتی) نیست و من بر گردن تو حقی ندارم و مرا از تو طلبی نیست، اما من در تو نیکی و خوبی می‌بینم و از تو عاجزانه درخواست می‌کنم که برای رضای خدا بیایی و این دام را با دندانهای تیزت ببری و مرا از این دام بلا آزاد کنی تا هم تو ثوابی ببری و هم من از این اسارت آزاد شوم. من هم در عوض قول می‌دهم و قسم یاد می‌کنم که بعد از خلاصی از این دام تا آخر عمر برای تو خدمت کنم و تا ابد تو را اطاعت می‌نمایم، تو نیز مقام بلندی خواهی یافت و در آخرت هم جزو نیکوکاران خواهی بود. پس علاوه بر اجر و مزد دنیا، در آخرت هم از این کار خیرت، بهره مند می‌شوی. از قضا موش داستان که بسیار پست و نامرد بود و رفتار بسیار حقیری داشت گفت سر نشکسته را پیش پزشک نمی‌برند، من به کوچکی و حقارت خود و به جسارت و بی باکی صیاد کاملاً آگاهم و می‌دانم اگر صیاد بر این کار من که تو می‌گویی آگاهی یابد خانه مرا ویران می‌کند. و من بر طبق این حرف که می‌گویند: عده ای خانه‌های خود را به دست خویش خراب می‌کنند و آنها از زیانکارانند، نمی‌توانم این کار را برای تو انجام دهم. تو نیز به همین دلایل که گفتم، نباید از من انتظار داشته باشی که به تو کمک کنم. پس از آنجا گریخت و آهو را در دام تنها گذاشت و آهو هم چنان تنها و بی کس داخل آن دام دست و پا می‌زد و کسی او را کمک نمی‌کرد. موش از آنجا رفت و به سمت لانه اش در حرکت بود و هنوز چند قدمی نمانده بود تا به لانه اش برسد که عقابی از آسمان آمد و به طرف او حمله ور شد و موش را در پنجه های قوی خود گرفت و پرواز کنان به سمت آشیانه خود حرکت کرد. بعد از آن، صیاد به آنجا آمد و آهویی را در دام دید که بسیار زیبا و قشنگ بود پس صیاد با خود گفت: بهتر است این آهو را به بازار ببرم و بفروشم. بعد آهو را به دوش افکند و به سمت بازار رفت تا او را بفروشد در بازار یک فرد نیکوکار چشمش به آن آهو افتاد و او که از نیک مردان آن شهر بود با خود گفت: هر که بی گناهی را از کشتن رها کند، هرگز بی گناه کشته نمی‌شود. آن مرد با این فکر رفت و آن آهوی زیبا را با پرداخت چند دینار از آن صیاد خریداری کرد و سپس او را به جنگل برد و آزاد کرد. پس آن موش به سزای عمل خود که کمک نکردن به کسی که در بند، گرفتار است و به کمک او احتیاج دارد رسید، و آهوی بی گناه نیز نجات یافت. بدین ترتیب حق به حق دار رسید و به باید بدانید که هیچ شخصی از مکافات عمل و بی اعتنا بودن به همه چیز، در امان نیست. حکایت @hkaitb
🤩با چله گشایش الهی 3 واحد آپارتمان رو همزمان فروختم 😌از وقتی تکنیک های پاکسازی اسلامی رو انجام میدم همسرم خیلی حرف گوش کن شده،با تکنیک های رایگان تون سرطان سینه م خوب شده و همسرم اعتیادش😱 رو ترک کرده 😩چیا برکت رو از خونه میبره 💰تکنیک کاسه برکت 😱این خونه ها رو کرایه نکن 💔چرا محبت میکنم بدی میبینم 🥳با پاکسازی چاکراها، از دفتر آقای عرشیان فر تماس گرفتن و الان اونجا شاغلم با تکنیک‌های پولسازی💸 شما درآمدم از 5 میلیون به 16 میلیون رسید اینم لینکش👇 https://eitaa.com/joinchat/1469907251C58b4bffc2e .
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
۵ قدم تا افزایش برکت در خانه🏡💸 با این چندتا کار ساده واقعا رزق و برکت عجیبی اومده تو زندگیم 😍 👌خلاصه نگم دیگه چه تکنیکایی داره خودت بیا انجام بده حتما معجزه شو می بینی👇 https://eitaa.com/joinchat/1469907251C58b4bffc2e 👈 کاسه برکت رو دیگه نگم براتون..
روزی پاشاهی، دیوانه اي را در گورستان دید. از او پرسید: چرا به شهر نمی آیی؟ گفت: آنها که در شهر هستند. سرانجام به کجا می روند؟ پادشاه گفت: به اینجا می آیند. دیوانه گفت: پس اینجا شـهر است. پادشاه گفت: اي دیوانه! عاقلانه سـخن می گویی؟ دیوانه گفت: « اگر دیوانه بودم، مانند تو جهان باقی را به دنیاي فانی می فروختم.» حکایت @hkaitb
هدایت شده از تبلیغات خاتون
❌ حتی پیدا 😍✅ اعتراض هم صنفا😆 شروع قیمت از ت😱😳 💕کیفیت عالی ❌ارسال رایگان 🚛 ✅http://eitaa.com/joinchat/93782036C80cc3464f6 ❌ مرکز پخش و ✅😍
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
کلی های خوشگل 30 و 40 تومنی ست دست 😍😍 چادر بانازلترین قیمت خاص ترینا بیاین 💪👏👏 ❌گران نخــــــــــــرید❌ کیفیت عـالی👌😍 تولیدی👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 ✅ http://eitaa.com/joinchat/93782036C80cc3464f6 حضورییی و آنلاین😘
روزي مردي که موهايي مشکي و ريشي سفيد داشت وارد مجلسي شد که اتفاقا ملانصرالدين در آن حضور داشت. از ملانصرالدين درباره اختلاف رنگ ميان ريش و موهاي آن مرد سوال کردند. ملا جواب داد: سياهي موي سر و سفيدي ريش او نشان مي دهد که مغزش کمتر از چانه اش کار کرده است. حکایت @hkaitb
🛑این درآمد من از ایتا هست☝ 4 ماهه که کارمو شروع کردم💪🏻😮😍 با هر سنی و سوادی و جنسیتی که داری دو هفته وقت بزار کارو یاد بگیر با همین گوشی توو دستت بدون سرمایه🤌♨️ درآمدی که میخوای رو انتخاب کن👇🏻 5 الی 10 میلیون💵 10 الی 20 میلیون💵 20 الی 40 میلیون💵 ✅بیا اینجا تا راهنماییت کنم👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3075932399Cd92a2f257c
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🔴کار در منزل فقط با یک گوشی🔴 ✅درآمد روزانه بین 1 تا تا 20 میلیون تومانمناسب برای همه سنین از شهر هستی بزنن روی لینک پایین👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3075932399Cd92a2f257c سریع عضو شو تا پاکش نکردن❌
حکایت است که مردي از غلام خود خواست قـدري گندم بکارد. غلام جو کاشت. وقتی زمان درو رسـید، با اعتراض به غلام گفت: مگر نگفته بودم که گنـدم بکـاري؛ چرا خلاف امر من را انجام دادي و جو کاشتی؟ غلام در پاسـخ گفت: گمان می کردم از جـو هم گنـدم می رویـد. گفت: اي نـادان! آیـا دیـده اي که کسـی جو بکـارد و گنـدم بردارد؟ غلام گفت: «پس چگونه است که تو گناه می کنی و انتظار ثواب داري؟» حکایت @hkaitb
هدایت شده از گسترده تبلیغاتی راز
📣خبر فوری برای دیابتی ها‼️ ❌خسته شدی از درمان نشدن دیابت ؟ ❌هر روز داری انسولین میزنی ؟ ❌تا کی میخوای درگیر عوارض این بیماری باشی ؟ یه راه برای درمان ریشه‌ای که برای همیشه با دیابت خداحافظی بکنی‼️ 🔻برای رزرو وقت مشاوره رایگان و درمان ریشه‌ای و قطعی دیابت عضو کانال شو و به آیدی زیر پیام بده یا فرم مشاوره رو پر کن👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/539230713C5faa11444b @Karshenase_salamat فرم مشاوره: https://digiform.ir/wffefc03e کلینیک نبض سلامتی ، تنها راه درمان ✅
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
همش 18سال سنم بود که مجبور شدم از دست نامادریم فرار کنم و ازدواج کنم. عروس یه شبه ای شدم که شوهرم به طرز عجیبی صبح عروسی مُرد... چند ماهی گذشته بود متوجه شدم ... برای اینکه کسی از ازدواج من خبر نداشت مجبور شدم زن صاحب کارم بشم اونم زن به شرط اینکه بچه مو‌ قبول کنه و براش پدری کنه... یه روز وقتی داشتم خونه رو جمع و جور میکردم در خونه رو زدن و با بیحالی در و باز کردم اما با دیدن کسی که روبه روم بود از حال رفتم...😱👇🔥 https://eitaa.com/joinchat/539230713C5faa11444b و فقط اینجا تونستم درمان بشم☝️😢
این خرچنگها تا ابد در سطل میمانند.mp3
756.7K
این خرچنگها تا ابد در سطل می‌مانند... حکایتِ «چهار هندو» حکایت @hkaitb
واجبِ شرعیِ عشق است، سلامِ سرِ صبح... السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج)♥️ .
😱🪴 گیاهان ثروت ساز 💸💸 🌿 واقعا گیاه ثروت میاره؟💰 🔮جای آینه کجا باشه برای افزایش رزق و روزی تکنیک های ماه نو 🌙 ۸ تا اشتباه خطرناک اتاق خواب⚠️🏡 اتاق خواب ثروت ساز🤑 دو تا ذکر برای افزایش رزق و روزی و برکت✨ 😢 دو ماهه آشنا شدم با این کانال زندگیم از این رو به اون رو شده،شوهرم بیکار خودم بیکار ماشین نداشتیم، الان هم ماشین داریم هم دوتامون سرکار میریم لینک و برات میذارم کلی آموزش رایگان گذاشتن😍 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6 منم کاسه برکت و گذاشتم، اصلا باورمون نمیشه توی کل استان بوشهر فقط اسم شوهرم واسه وام ۱۰۰ میلیونی دراومده 😱
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
😱از وقتی پاکسازی ها و تکنیک کاسه برکت و انجام دادم خوابم خیلی راحت شده 🔴 و برکت مالی زیادی داشتم، همسایه مون اومد گفت دو تا ماشین دارم یکی شو نمیخوام دو ماهه چکی داد به پدرم خاله خودمم انجام داد، در کمال ناباوری ۷۰۰ میلیون اومد به حسابش، وظیفه ی خودم میدونم این کانال و به دیگران معرفی کنم😌💸 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6 😭و از همه مهمتر بعد از سه سال اقدام به بارداری امروز که دقیقا سی روز از انجام پاکسازی میگذره فهمیدم باردارم😍
روزی سقراط حکیم گفت: دنیـا به آتش افروخته مانـد که چون زیـاده طلب کنی، سوخته شوي و چون به قـدر حـاجت برگیري، با فروغ آن، راه را از چاه بازشناسد حکایت @hkaitb
بی‌پولی زندگی مارو تیره و تار کرد 🚨😭 دخترم خیلی استرس کشید برای پول عملش، بچش تو بغل من فوت کرد!!! دکترا گفتن خودشم تا صبح زنده نمیمونه...😫 آسمون و زمین رو سرم خراب شد، رفتم تو نمازخونه بیمارستان اونجا داشتم گریه میکردم تا یه خانمی اومد کنارم👇🏻 بهم گفت یه کانال میشناسه که تمام مشکلاتی که من دارمو درست میکنه منم معطل نکردم و رفتم تو همون کانال خدا شاهده این کانال معجز‌ست 😱 تو این کانال پُر از ذکر و کدهای کیهانی و تکنیک برای حل مشکلات من بود، با کد سلامتی پایدار من زندگی دخترمو از خدا گرفتم 😭✋🏻 https://eitaa.com/joinchat/356581800C196e9d5730 با ذکر حسبی‌‌الله و کد جذب ثروتشون من دیگه بی‌پولی رو تو زندگیم ندیدممم هر روز واریزی های میلیونی داریم، امیدوارم فرصت تغییر زندگیتونو از دست ندید 😍☝️🏻
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
326.8K
. نتیجه ذکرهای معجزآسا گوش‌کن😱 پسرشون راهی کربلا شده📣 اختلاف با همسرشون حل شده🔥 دخترشون تو آزمون قبول شده😳 مشتری‌های مغازه‌شون زیاد شدن... فقط کافیه روزی ۱۰ دقیقه وقت بزاری و ذکرهایی که برات تو این کانال گذاشتم رو بـخـونی خیلی زود به تک‌تک خواسته‌هات میرسی 😉👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/356581800C196e9d5730 .
🌸🍃🌸🍃 روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت ولی چیزی نگفت! سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است در آخرین لحظات هم راهی وجود دارد که ما باید آنرا ببینیم... @hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 اگر حتی اصلا آدم مذهبی نیستید وقت بذارید این کلیپ رو ببینید. اگر فکر میکنی بین تو و خداوند فاصله افتاده، حتما بهت پیشنهاد میکنم مطالب این کانالو بخونی و ببینی. من به و اعتقاد زیادی نداشتم ولی کاری که توی این کلیپ میگه رو انجام دادم و زندگیم زیرو رو شده 📌 این کلیپ در چند پست آخر کانال زیر است و اگر آماده تغییر هستی یک " یا علی " جانانه بگیم و عشق را آغاز کنیم🌹👇 https://eitaa.com/joinchat/2672164875Cf611755acc
🌸🍃🌸🍃 آورده اند که خواجه نظام الملک وزیر ملکشاه سلجوقی به علتی به زندان افتاد . بعد از مدتی نظام حکومت دچار آشفتگی شد و مجددا از او خواستند به شغل سابق خود برگردد خواجه فرمان را قبول نکرد و زندان و گوشه گیری را به وزارت ترجیح داد! دربار ملکشاه دنبال چاره ای بودند تا خواجه را راضی به قبول شغل سابقش کنند . در این بین شخصی گفت خواجه دانشمند است و هیچ چیز برای او بدتر از همنشینی با انسان نادان نیست . پس فکری کردند و چوپانی که گله ای را به سبب سهل انگاری و نادانی به باد داده بود و در زندان به سر میبرد به نزد خواجه فرستادند ... خواجه مشغول خواندن قرآن بود ، چوپان وارد شد و جلو خواجه نشست ، ساعتی به او نگریست و بعد حالش منقلب شد و شروع به گریه کرد . خواجه گمان کرد تازه وارد عارفی است آشنا به معارف قران ، رو به چوپان کرد و پرسید : چرا گریه میکنی؟ چوپان آهی کشید و گفت : داغ مرا تازه کردی خواجه گفت : چرا؟ چوپان گفت: من بزی داشتم که پیشاهنگ گله من بود و ریشش هم رنگ و اندازه ریش شما بود و هروقت علف میخورد مثل ریش شما که موقع خواندن تکان میخورد ، تکان تکان میخورد ، برای همین یاد بزم افتادم و دلم سوخت خواجه با شنیدن این سخن حساب کار دستش آمد و از شدت ناراحتی کاغذ و قلم طلبید و به حاکم نوشت : صد سال به کُند و بند زندان بودن در روم و فرنگ با اسیران بودن صد قافله قاف را به پا فرسودن بهتر که دمی همدم نادان بودن و مجددا قبول وزارت کرد و به سر شغل سابق برگشت @hkaitb
ببینید😂 بخندید😂 هرشب روده بر شوید 😂 اینجا نَمیری سکته ات حتمیه😁😂 خنده در حد انقراض نسل🤣 🙈 زود باش بپر تو کانال 🔥👏👇 https://eitaa.com/joinchat/229638200Cef5e3b3b95 https://eitaa.com/joinchat/229638200Cef5e3b3b95 خفن ترین کانال 😜🙈👆
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🔴اعلام وام 300 میلیونی بانک قرض الحسنه رسالت 😍👇 ✅ سود وام ۴ درصد ✅مدت پازپرداخت ۶۰ ماهه ✅ کارمزد بسیار کم 🔻شرایط دریافت وام در لینک زیر👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1414332685C41ad42dbef
خیلی زیباست👏🏻👏🏻 "یخی که عاشق خورشید شد" زمستان تمام شده و بهار آمده بود؛ تکه یخی کنار سنگی بزرگ جای خوبی برای خواب داشت؛ از میان شاخه های درخت، نوری را دید با خوشحالی به خورشید نگاه کرد و با صدای بلند گفت: سلام خورشید...من تابحال دوستی نداشته ام با من دوست می شوی؟ خورشید گفت: سلام، اما… یخ با نگرانی گفت: اما چه؟ خورشید گفت: تو نباید به من نگاه کنی، باور کن من دوست خوبی برای تو نیستم اگر من باشم، تو نیستی! می میری، میفهمی؟ یخ گفت: چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی؟! چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی؟! روزها یخ به آفتاب نگاه کرد و کوچک و کوچک تر شد؛ یک روز خورشید بیدار شد و تکه یخ را ندید؛ از جای یخ، جوی کوچکی جاری شده بود چند روز بعد از همان جا گلی زیبا به شکل خورشید رویید... هر جا که خورشید می رفت گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد، گل آفتابگردان هنوز عاشق خورشید است @hkaitb
هدایت شده از گسترده | برند🎖
13.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجری که در برنامه زنده اعلام میکنه سفیدی موهاش با استفاده این روش مشکی شد 😍 موی سفید رو توی آیینه دیدم ... آهی بلند از ته دل کشیدم .. داستان موهای سفید مجری ✅ این روش رو از دست نده👇🔻 https://1ta100.ir/tlg-ads/538 https://1ta100.ir/tlg-ads/538
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️با این راهکار دیگه استفاده از مداد و ریمل بی معنیه‼️ بدون تتو و کاشت ابرو ها و مژه هاتو قبل از عید پرپشت کن 🧏‍♂️ این روش روی ۳ هزار نفر تست بالینی شد👇 جهت اطلاعات بیشتر لینک زیر را لمس کنید👇🔻 https://1ta100.ir/qu-ads/1025 https://1ta100.ir/qu-ads/1025
🍃🍃🍃🍃 🔆رفتار شهید بروجردی با یک سرباز... خودش را برای رفتن به ماموریت آماده می‌کرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم. ‌محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت می‌کنی و او هم به تو می‌گوید که نمی‌شود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید. این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت می‌کنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد. محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد می‌خواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسه‌ای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم. ‌اما سرباز که هنوز نمی‌دانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کاره‌ای که دخالت می‌کنی؟! من با بروجردی کار دارم. ‌محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم. سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر می‌خواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس. ‌اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم می‌شود این عصبانیتت را فرو نشاند. از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد. ‌خبر برخورد فلان نماینده مجلس با سرباز ناجا را که شنیدم، یاد روایتی که در بالا خواندید افتادم. حضور امثال عنابستانی در مجلس و رده‌های مدیریتی کشور، خیانت است به آنهمه خونی که پای حفاظت از این نظام و انقلاب ریخته شد؛ از جمله خون بروجردی. و سوال این است که چه شد که از بروجردی به عنابستانی رسیدیم؟ ‌کاش می‌شد برگردیم به قبل‌تر ها؛ به روزگار بزرگانی چون بروجردی ها و کاظمی ها.. حکایت @hkaitb
دیده شدن پری دریایی زنده درحال استراحت بر روی صخره ها این ویدئو کاملا واقعی هستش😍😍 اگر تمایل به دیدن فیلم پری دریایی زیبا رو دارید کافیه بزنید رو لینک‌ فیلم سنجاق شده رو در کانال زیر مشاهده کنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/706347434C798e5b44de
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
کاملا واقعی⛔️ این مرد بزرگی رو چونش داشت بالاخره بعد بیست سال تصمیم گرفت عمل کنه اما چیزی که بیرون میاد قابل باوره موهای تنتون سیخ میشه ⬇️😭 کلیپش برای اخرین بار تو لینک زیر گذاشتم👇 از نظرتون چه چیزی بیرون میزنه؟😳⭕️ https://eitaa.com/joinchat/706347434C798e5b44de افرادی که دچار هستند وارد نشوند 😰🔞