eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🎥 کلیپی جدید از تولد یک نوزاد در شکم یک گوسفند! 👈 نشانه اخرالزمانه ادم شاخ درمیاره!🤯 ✅باعث توبه چندهزارنفرشده😱 🛑اتفاقی که همه جهانیان حیرت کردن دیدنش ضررندارد 🔴 کلیپ جدید در لینک زیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1938423856C71dff1701b دیدنش برهرمردو زن واجب است 👆
ما فقط یک‌بار در کودکی جهان را نظاره می‌کنیم، باقی، خاطره است... 👤لوییز گلوک حکایت @hkaitb
✨﴾﷽﴿✨ اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً .
پسر تاجر و آسیاب مادرش پسرکی از حمص به بغداد شد و صنعت را پرسود یافت مادرش او را برای مرمت آسیاب به حمص خواند پسر بدو نوشت که گردش سرین در عراق به از چرخش دستاس به حمص باشد. عبید زاکانی حکایت @hkaitb
زندگی سگی، همان سگ دو زدن برای گرگ هاست. علیرضا جمشیدی حکایت @hkaitb
صداّم اگر چه یارِ اهریمن شد هرچند بلای جانِ مرد و زن شد امّا تَهِ ماجرا پُر از شیرینی‌ست: آماده‌ی توی گور خود خفتن شد ✍ جواد قره محمدی حکایت @hkaitb
خوب بودن زیاد سخت نیست! کافی‌ست مهربانی کنی، زبانت که نیش نداشته باشد و کسی را نرنجاند و وقتی برای همه خیر بخواهی همین‌ها خوبیست. حکایت @hkaitb
مردی در ماه رمضان به کناری سفره نان و بریانی را پهن کرده و مشغول خوردن بود که ناگهان دید دستی دراز شده و بی اجازه در غذا شریک شد. نگاه کرد دید کلیمی است. گفت: من به خوردن تو در این غذا اعتراضی ندارم، اما تعجب می کنم تو چطور یهودی هستی که به ذبیحه مسلمانان رغبت می کنی؟؟؟ یهودی گفت: تعجب نکن، یهودی بودن من هم، دست کمی از مسلمان بودن تو ندارد. حکایت @hkaitb
طوری زندگی کن که دشمنانت از افتادنت هم بترسند! کاری کن بدانند بعد از هر برخاستن قدم هایت محکم تر از قبل می شود. دکتر علی شریعتی حکایت @hkaitb
مرد در حال جان دادن بود که به همسرش گفت : باید چیزی را به تو بگویم زن: لازم نیست مرد: اما اگر نگویم نمیتوانم آسوده بمیرم و عذاب وجدان رهایم نخواهد کرد زن: باشه بگو مرد:من زن دوم دارم زن با خونسردی گفت : میدونم همین امروز فهمیدم ... حالا آروم باش تا مرگ موش کارشو بكنه😂 حکایت @hkaitb