eitaa logo
|مجموعه‌خورشیدمهر|
185 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
17 فایل
به نام خدا کانالی در راستای رشدفکری و تربیت و عدم تمرکزو.. کودکان،کانالی متفاوت از نکات تربیتی،قرآنی.. کپی:برای شادی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان ایرادی ندارد(اللهم‌صل‌علی‌محمد واله محمد و عجل فرجهم)🌱🌸 جهت تبادل: @Miss_bf @miss_Techer👈🏻مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
هشدار به والدین 🎈 نشانه های زیر می تواند کننده در آینده در کودک باشد: 🔥 تاخیر در کسب مراحل رشد و مانند گردن گرفتن، سینه خیز رفتن، چهار دست و پا رفتن، راه رفتن، صحبت کردن و … 🔥 کودکانی که به نظر دست و پا چلفتی می رسند! و برای مثال زیاد به وسایل می کنند یا در انجام بازی ها و فعالیت ها کم مهارت به نظر می رسند. 🔥 کودکانی که کم توجه به نظر می رسند. 🔥 کودکانی که بعد از ۴ سالگی کارهای خود را با دو دست انجام می دهند و هنوز معلوم نیست راست دست یا چپ دست هستند. 🔥 کودکانی که هستند و بخصوص در محیط های شلوغ و جمعی این کندی بیشتر می شود. 🔥 کودکانی که نمي توانند از ابزارها مانند قیچی، قاشق و … بصورت و متناسب با سن خود استفاده کنند. https://eitaa.com/hkorshidmehr
امروز فقط بازی و سرگرمی یه کم بچه ها را رها کنیم خسته شدند 👇👇 https://eitaa.com/hkorshidmehr
برای بچه هایی که تلاش می‌کنند و بی خوابی می‌کشند... 🌱💚 گفتم: خدا آخه این همه سختی چرا؟ گفت: « انَّ مع العسر یسرا » قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است! گفتم: واقعا؟! گفت: « فإنَّ مع العسر یسرا » حتما به دنبال هر سختی، آسانی است. گفتم: خب خسته شدم دیگه.. گفت: « لاتقنطوا من رحمة الله » از رحمت من ناامید نشو.. گفتم: انگار منو فراموش کردی! گفت: « اذکرونی اذکرکم » منو یاد کن تا یادت باشم.. گفتم: تا کی باید صبر کرد؟! گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا » تو چه می دونی، شاید موعدش نزدیک باشه! « انّی اعلم ما لاتعلمون » من چیزایی میدونم که شما نمی دونید. گفتم: تا کی باید صبر کرد؟! گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِ کوچک خیلی دوره تا اون موقع چی کار کنم؟ گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله » حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم. ناخواسته گفتم: « الهی و ربّی من لی غیرک » خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟! گفت: « الیس الله بکاف عبده » آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟::) @hkorshidmehr
کر و لال بود، خیلی جدی نمیگرفتنش. یه روزکنار قبر پسر عموی شهیدش با انگشت یه قبر کشید، نوشت[شهید عبدالمطلب اکبری] خندیدیم؛ هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و نوشته‌‌ اش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و رفت. فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش... ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن. ‏دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و ما مسخره بازی درآورده بودیم! ‏وصیت نامه‌ش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم ‏یک عمرهر چی گفتم؛به من می‌خندیدن! ‏یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم،فکر کردن من آدم نیستم و مسخره‌‌م کردن! ‏یک عمرکسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم ‏اما مردم! ما که رفتیم ‏بدونید هر روز با آقام امام زمان(عج)حرف می‌زدم. ‏آقاخودش گفت:تو شهید میشی... و جای قبرم رو نشونم داد...!