_حُـبـّ🌱
این نماز کج من آه ، به منزل نرسد قبلهی خانهی ما سمت تو مایل شده است .
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سر زا رفت
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت
_محمد سلمانی
_حُـبـّ🌱
_
ما هیچ تر از هیچ پی هیچ دویدیم
جز هیچ در این هیچ دگر هیچ ندیدیم
بر هیچ نشستیم و بر این هیچ براندیم
در هیچ بمانیم و از این هیچ بریدیم !
_حُـبـّ🌱
ما هیچ تر از هیچ پی هیچ دویدیم جز هیچ در این هیچ دگر هیچ ندیدیم بر هیچ نشستیم و بر این هیچ براندیم
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای (ز بهر) هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از مرگ چه ماند باقی
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
دلا تا چند در آزارم از تو
گهی نالان، گهی بیمارم از تو
تو فایز در جهان بدنام کردی
برو ای دل که من بیزارم از تو
_حُـبـّ🌱
آی کفترِ کاکل به سر؛
به شکوفهها، به باران . .
به آبِ زلالِ سقاخونه ، به کنجِ صحن
انقلاب، به فرشهای لاکی، به اسمال
طلا، به گنبد فیروزهایِ هزارقلبی ، به
گلوگلدونای صحن جامع، به شیخ
بهایی، به راهروی آینهکاری شدهی
مسیر،به حوضِ بزرگ، به پلهبرقیها
به دفتر گمشدهها، به آبخوریهای
صحن جامع، به عطر حرم، به کاشی
های هزار رنگ آبی مسلک، به نقاره
خونه، به نقارهزنها، به اون ساعت،
به صحنِ قدس، به رواقِ حضرتزهرا،
به کنجِ دنجِ گوهرشاد،به خادما ،
به مکبر خوشصدا ، به بقیه کفترا
و به خودِ خودِ حضرتباران،
برسان سلام مارا . . !