هو
جبران خلیل جبران میگه:
«ما هو لك سوف يجدك»
«چیزی که از آن توست، تو را پیدا خواهد کرد.»
همینقدر کوتاه و آرامش بخش...
هو
طریقت ترک آمال است
و تصحیح خیال
و تبدیل نقص به کمال
مولانا صفیعلیشاه قدس سره
هو
کعبه چو از سنگ پرستان پرست
روی به ما آر که قبله خداست
#مولانا
@shahnematollahvali
هو
از سوز غم تو آتشی میطلبم
وز خاک در تو مفرشی میطلبم
از ناخوشی خویش به جان آمدهام
از حضرت تو وقت خوشی میطلبم
#مولانای_جان
هو
بودا گفت آگاهانه نفس بکشید
بودا هیچ گاه نمی گوید؛
" اندیشه ی خود را باز ایستان "
او می گوید؛
" آگاهانه نفس بکش "
اندیشه خود به خود باز خواهد ایستاد.
تمرین کنید و تمرین کنید،
هر چه بیشتر در این راه تلاش کنید و بکوشید چنین مراقبه ای را انجام دهید،
آگاه تر خواهید شد.
بعد از مدتها تمرین می توانید به این آگاهی دست پیدا کنید،
و همین که توانستید آن را انجام دهید،
فرد دیگری خواهید شد،
فردی دیگر، در جهانی دیگر.
#درس_تنفس
#مراقبه_آناپانا
#از_آموزه_های_بودا
https://t.me/Analhaghhoo
هو
"یافتاح
بار دگر آن قاضی حاجات ندا کرد
خیزید که آن فاتح ابواب درآمد
🍃🌸https://t.me/Analhaghhoo
هو
و گفت:
دورترین ، از درگاه خداوند،
کسانی را دیدم که ایشان،
خویش را نزدیکتر دارند.
#بایزید_بسطامی
@sufianehh
به ذات خدا اگر هزار رساله بخواند کسی ، او را همان مشرب نباشد ، هیچ سود ندارد ، و چنان باشد که خری را بار کنی خرواری کتاب .
#شمس_تبريزى
@sufianehh
هو
از این تصورات که
باید دیگرے رو تغییر بدم،
یا من باعث تغییر دیگرے شوم،
یا براے تغییر دیگرے چه کار کنم؟!
رها شو !
این خیال باطلے ست که تو باعث تغییر دیگرے باشی!
تمام زندگے براے بیدارے توست! بیدارے خودت و فقط خودت!
https://t.me/Analhaghhoo
عارف ترین به خدای آن بود که متحیرتر بود به خدا
(تذکرةالاولیاء)
برای معرفت چیزی باید به آن احاطه داشت و از آنجا که احاطه نسبت به خداوند غیرممکن است، پس معرفت او نیز دست یافتنی نیست. چاره ی معرفت حیرت است. حیرت عالی ترین مقام ادراک است. در تحیر است که دلیل خواهیم یافت چرا که او دلیل المتحیرین است.عطار در منطق الطیر میگوید: صوفیای مردی را دید که کلید خود را گم کرده بود؛ دنبال کلیدش میگشت و می گفت:
گر در من بسته ماند چون کنم
غصهی پیوسته ماند چون کنم
و صوفی که در مقام حیرت بود میگفت، خوش به حالت که دری داری و میدانی که اگر بر در بسته بنشینی، بی شک کسی در را خواهد گشود، من بیچاره چه کنم که حتی آن در را ندارم و نمیدانم کجا روم و کدام در را بکوبم:
کار تو سهل است و دشوار آن من
کز تحیر میبسوزد جان من
نیست کارم را نه پایی نه سری
نه کلیدم بود هرگز نه دری
دکتر علی حاجی بلند)
تحیر چون مرغی بود که از مأوای خود بشود به طلب چینه و چینه نیابد و دیگرباره راه مأوی نداند.(ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی)
خمش باش و در این حیرت فرو رو
بهل اسرار را کاسرار این است(مولانا)
عکس: حیرت اثر استاد محمود فرشچیان
https://t.me/Analhaghhoo