هو
ما تصوف از قیل و قال نگرفتیم
از گرسنگی یافتیم
و دست بداشتن "آرزو"
و "بریدن"
از آن چه "دوست" داشتیم
و اندر چشم آراسته بود....
🕊💫
جنید بغدادی
🔸
#چهل_قاعده_شمس
📜 قاعدهٔ هفتم
در این زندگانی اگر تک و تنها در گوشهی انزوا بمانی و فقط پژواک صدای خود را بشنوی، نمیتوانی حقیقت را کشف کنی، فقط در آینهی انسانی دیگر است که میتوانی خودت را کامل ببینی.
شاید این بیت از مثنوی مولانا بتواند تا حدودی بیانِ منظور قاعدهی مذکور باشد.
میگوید:
گفتم ای دل آینهی کلی بجو
رو به دریا، کار بر ناید به جو
یعنی:
مؤمن آینه مؤمن است و همچون آینه پاک است اما برای مشاهده و شناخت جهان معنا، جوی آب محدود است.
پس به جستجوی ولیّ خداوند و آینهی کلی برو که چون دریا وسیع است.
به دیگر سخن انسان هرچند هم که مؤمن و دانا و اندیشمند و صاحب کمالات باشد، برای محاسبهی نفس خود و دریافت ارزش واقعی خود و در واقع شناخت حقیقی خود، احتیاج به الگویی بلندمرتبه دارد که واجد همهی کمالات است، تا بتواند خود را در آینهی صیقل یافتهی انسان کامل، ملاحظه کند و با پیروی از او در جهت رفع نواقص خود جهد و تلاش نماید.
و این همان اتفاقِ افتادهی مابین مولانا و شمس تبریزی بوده است.
پس آدمی به تنهایی خود و صرفا با تکیه بر دانش حصولی، نمیتواند مسیرِ معنوی خویش را طی نموده و به کمال عالیه برسد.
چنانکه که عطار هم میگوید:
تا نیفتد بر تو مردی را نظر
از وجود خویش کِی یابی خبر؟
گر تو بنشینی به تنهایی بسی
ره بنتوانی بریدن بی کسی
@sarire_kelk
هدایت شده از ندای سعادت
🔻اهمیت انجام مستحبات🔻
حضرت #آیة_الله_سعادت_پرور(ره)
🔹... با اتیان مستحبات، نوری در انسان پیدا می شود و انسان را در اتیان واجبات و ترک محرمات روشن و موفق می سازد.
🔹اسلام همان روش فطرت است... اگر کسی در واجبات و محرمات طبق فطرت قدم بردارد، اما در مستحبات ناقص باشد، این خروج از فطرت است.
منبع: دفتر حفظ و نشر آثار
@Nedayesaadat
@Aftabefetrat
Ketabrah24.ir
هو
پیدایش دودمان صفوی از هسته سلسله تصوف شیخ صفی الدین اردبیلی چنان مشهور است که حاجت به تکرار آن نیست. ولی کافی است بگوییم که این نهضت سیاسی که حکومت ایرانی نوینی را پیریزی کرد از حیث اصل و منشأ صوفی و از حیث مذهب و اعتقاد شیعی بود. و درنتیجه تشیع را مذهب رسمی ایران قرار داد و در عین حال از هر جهت به گسترش و اشاعه عقاید صوفیه کمک کرد. بنابراین شگفت آور نیست که در این دوره تجدید حیاتی در فرهنگ و معارف شیعه که عرفان شیعی سهم مهمی در آن داشت، به وجود آمد. اسامی میرداماد، میرفندرسکی، صدرالدین شیرازی مشهور به ملاصدرا، ملامحسن فیض کاشانی، عبدالرزاق لاهیجی، قاضی سعید قمی و بسیاری از عرفای دیگر این دوره، شاید بیش از عرفان، به فصل حکمت و فلسفه دوران صفوی ارتباط داشته باشد. ولی از آنجا که تمام این افراد شیعه بودند و در عین حال کاملاً از افکار عرفانی بهرهور شده بودند، آنها نمودار جنبه دیگری از ارتباط و همبستگی بین تشیع و تصوف میباشند. برخی از علمای برجسته شیعه در این عصر، چون بهاءالدین عاملی معروف به شیخ بهائی و محمد تقی مجلسی و همچنین مشایخ سلسلههای متشکل تصوف مانند سلسلههای ذهبی، نعمت اللهی و صفوی، صوفیان پرهیزکار بودند. ولی عجیب آنکه در طی سلطنت همین دودمان که دارای اصل و ریشه صوفی بود واکنش و عکس العمل شدیدی برعلیه سلسلههای تصوف آغاز شد. یکی از عوامل این واکنش آن بود که بسیاری از عناصر بیگانه برای وصول به اغراض و مقاصد دنیوی خود به تصوف پیوسته بودند و همچنین بدین علت که بعضی از سلسلهها در بجا آوردن فرایض شرعی سستی و اهمال ورزیدند. در نتیجه بعضی از علمای دین، رسائلی مانند رساله الفوائد فی الدینیه علی الحکماء و الصوفیه تألیف محمد طاهر قمی در رد بر صوفیه نوشتند. حتی ملامحمدباقر مجلسی عالم معروف و محدث معروف شیعه که همان طور که کتاب زادالعماد او گواهی میدهد کاملاً مخالف تصوف نبود، در این شرایط مجبور شد تا تصوف پدر خویش را انکار کند و علناً به مخالفت با صوفیه برخیزد. در چنین محیطی تصوف در اواخر دوران سلطنت صفویه با مشکلات بسیار مواجه شد و حتی حکمای حوزه ملاصدرا در این دوره با مخالفت شدید بعضی از علما روبرو شدند. در نتیجه این وضع بود که مراکز دینی تصوف، از این پس نام خود را به «عرفان» عوض کرد تا امروز هم در حوزههای علمی و رسمی شیعه و مدارس دینی انسان میتواند علناً به تعلیم و تعلم عرفان بپردازد، ولی تعلیم و تعلم تصوف هرگز میسر نیست چون نام تصوف غالباً با نام درویش های سست و بیبند و باری که اوامر و نواهی شریعت را فراموش کردهاند و آنها را قلندر مآب مینامند، توأم است.
🖌 سید حسین نصر .
#تصوف
@sukr_ir
هو
ترا یک سخن بگویم:این مردمان به نفاق خوشدل می شوند ، و به راستی غمگین می شوند .او را گفتم تو مرد بزرگی هستی و در عصر یگانه ای؛ خوشدل شد و دست من گرفت و گفت مشتاق بودم و مقصر بودم .
و پارسال با او راستی گفتم؛ خصم من شد و دشمن شد عجب نیست این!؟ با مردمان به نفاق می باید زیست ،تا در میان ایشان به خوشی باشی
#شمس_تبريزى
هو
إننا نعتقد ان الله يرانا من فوق , لكن الحقيقة أنهُ يرانا من الداخل .
― شمس التبريزي.
هو
طىّ مسیر کمال و حصول فناء فى اللـه و رفع حجاب، بدون تمسّک به ولایت اهلبیت(ع) و قدم نهادن در منهاج قویم آنان امکانپذیر نمىباشد؛ چرا که حقیقت توحید از ولایت به هیچ وجه قابل انفکاک نیست؛ بلکه ولایت روح و جان توحید است و محال است کسى این مسیر را بپیماید و ولایت ائمّه(ع) در عالم معنى براى او منکشف نشود، یا پس از انکشاف در مقابل آن تسلیم نشده و بدان معترف نگردد.» [شرح رساله لب اللباب/ نیکنام عربشاهی/ص223] http://telegram.me/Niknam_Arabshahi
هدایت شده از هوالحکیم🌷محمّدحسین صالحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از کانال شاخه طوبی
16.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عده ای با خدای متعال صحبت میکنند ما هنوز اندر خم اثبات حق تعالی هستیم ...
🍃چه خبرهاست خدایا که ندارم خبری
🍃کو مرا خضر رهی تا که نمایم سفری
#استاد_امامی
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
هو
﷽
"یافتن پیر"
در آنزمان مرشدی نداشتم
و بدنبال راهنمایی میگشتم
تا آنکه خداوند مرا به شیخ جمال فسایی راهبری کرد؛
هرچند او از سالکان مبتدی بود ولی حقتعالی در مصاحبت این مرد درهای ملکوت را بر قلب من گشود و کشفهای متواتر برای من حاصل شد و سیل علوم غیبی و اسرار دینی بر من جاری گشت
📚کشفالاسرار و مکاشفاتالانوار،
شماره۱۳، ص۱۰۶
👤شیخروزبهان بقلی علیهالرحمه
هو
و گفت: سیزده حج کردم بتوکل چون نگه کردم همه بر هوای نفس بود گفتند چون دانستی گفت: از آنکه مادرم گفت: سبوئی آب آر بر من گران آمد دانستم که آن حج بر شره شهوت بود و هواء نفس.
#تذکرة_الاولیاء
#عطار
هدایت شده از پلاک
عملیات عاشورای دو، سال ۱۳۶۴، منطقهی چنگولهی مهران، دعوا و درگیری شد قرار شد دم صبح بیایم عقب؛ من همین جوری که از بالای تپه داشتم میدویدم پایین، این بعثیها اومدن و با رگبار بستن زیر پای ما و من برای اولین بار و آخرین بار، لحظهای که داشتیم از نقطهی خط جدا میشدیم، میدیدم که تیر داره میخوره زیر پای ما و این خاکها لوله میشد. همین جوری که توی این شیار داشتم میومدم، یهو دیدم یکی از بچهها، نشسته بود رو زمین، چشمشو گرفته و جایی رو نمیبینه، نیمدونه کدوم وری بره و الآنه که تیر بخوره. من یهو نگاه کردم دیدم عه علی آقای مهدویه - از بچههای قدیمی جنگ و جبههمون، بچهی قم - که یه چشمش خورده بود و ده پونزده درصد میدید. این چشم سالمه [هم، ترکش] خورده بود و خلاصه نابینا شده بود. حالا من وسط اون درگیری، وسط اون بزن بزن، که تیر داشت زیر پامون میخورد و اون داشت شلیک میکرد بالای تپه که به ما تیر بزنه، من یه لحظه گفتم علی چی شدی؟ گفت کور شدم؛ جایی رو نمیبینم. منم یهو شوخی کردم گفتم خب چشمت کور جبهه نمیومدی!
زیر بغلشو گرفتم با سرعت بلندش کردم یه ترکش هم تو شکمش رفته بود اونم زد بیرون یهو پقی صدا داد و افتاد بیرون و... حالا زخم شکمش بمانه، این قصه گذشت، چند ماه بعد عملیات والفجر هشت، بعد از این که چشم ما [ترکش] خورد، اومد روی تخت بیمارستان اومد بالای سر من گفت چی شدی حسین؟ گفتم انگار کور شدم. گفت چشمت کور جبهه نمیرفتی!
اون روز فهمیدم اثر وضعی حرفها، اون روز فهمیدم عمل و عکس العمل، اون روز فهمیدم از هر دست بدی، از همون دست میگیری، اون روز فهمیدم شوخیها هم حساب و کتاب داره. جوونها شوخیها حساب کتاب داره. حرفا حساب کتاب داره. نمیدونی وقتی بابا مامان یه چیز میگه تو گپش بکنی چقدر اثر وضعی داره. نمیدونی وقتی دلی به دست بیاری و غم یه محروم و مستضعف رو رفع کنی، چقدر اثر وضعی داره. یه شوخیمون توی جبهه، یهو تبدیل میشد به یه قصه. قصهای که اون روز علی آقای مهدوی توی بیمارستان وقتی منو دید، برام یه دوزاری مهمی رو انداخت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 حاج حسین یکتا
🌐 https://eitaa.com/joinchat/3797614592C4c785700cb