eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
739 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو درین خلوتسرای دل نشسته دلبری با ما هزاران جان فدای او که خوش میخانه ای داریم تو گر گنجی همی جوئی در آ در کنج دل با ما که گنج ما بود معمور و در ویرانه ای داریم
هو ‍ ‌ بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟ گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟ نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو من به جان آمدم، اینک تو چرا می‌نایی؟ بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی همه عالم به تو می‌بینم و این نیست عجب به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی پیش ازین گر دگری در دل من می‌گنجید جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی جز تو اندر نظرم هیچ کسی می‌ناید وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی گفتی: «از لب بدهم کام عراقی روزی» وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی
هو آتشی کردی و گویی صبر کن من ندانم صبر کردن در تنور غزل شمارهٔ ۱۱۰۵
هو بگذر زِ نقش و صـورت، جانش خوش است، جانش مولانا بسمل شدیم بر سرِ میدانِ آرزو همراه ما هزار تمنا شهید شد شفایی_اصفهانی
هو 💠 🔻 فیلسوف شهیر ‌میرزا ابوالحسن جلوه اصفهانی (رحمه الله تعالی) : 🔸هر چه بر معرفت انسان به خداوند متعال افزوده شود ، آتش محبت او در دل روشن‌تر مى‌گردد . 📚 گلشن حکمت . @jawaher_kalam
هو رقص آنجا کن که خود را بشکنی پنبه را از ریشِ شهوت بَرکَنی رقص و جولان بر سرِ میدان کنند رقص اندر خونِ خود مردان کنند
هو اندر طلب یار چو مردانه شدم اول قدم از وجود بیگانه شدم او علم نمی‌شنید لب بر بستم او عقل نمی‌خرید دیوانه شدم ابوسعید ابوالخیر
هو فرازهایی از کتاب "التحصین فی صفات العارفین" از ابن فهد حلی ترجمه عارف ربانی علامه محمد باقر ساعدی قدس الله سره ▪️عزلت آن است که بطور کلی انسان سالک، از غیر خدا روگردان شده، تنها به جناب الهی او توجه داشته و در غار ، کوه یا شبستان مسجد یا گوشه خانه ای به سر برد . ▪️برخی در تعریف عزلت گفته اند انزوا آن است که انسان سالک از مردم فرار کند ، از خلق بیمناک بوده و تنها با حق مانوس باشد .
هو ▪️کسی از ذالنون مصری پرسید: چه زمانی شایسته است گوشه انزوا اختیار کنم و از خلق کناره بگیرم ؟ پاسخ داد هنگامی که نفس تو هر چه بیشتر برای این کار آمادگی از خود نشان داده و ابراز علاقه نماید .
هو روضهٔ خُلدِ برین خلوت درویشان است مایهٔ محتشمی خدمتِ درویشان است ( گَنج عُزلت ) که طلسماتِ عجایب دارد فتحِ آن در نظرِ رحمتِ درویشان است حافظ شیرازی رحمه‌الله علیه
هو هر که را توفیق حق آمد دلیل عزلتی بگزید و رست از قال و قیل عزت اندر عزلت آمد ، ای فلان تو چه خواهی ز اختلاط این و آن؟ پا مکش از دامن عزلت به در چند گردی چون گدایان در به در؟ گر ز دیو نفس می‌جویی امان رو نهان شو! چون پری از مردمان از حقیقت بر تو نگشاید دری زین مجازی مردمان تا نگذری گر تو خواهی عزت دنیا و دین عزلتی از مردم دنیا گزین چون شب قدر از همه مستور شد لاجرم از پای تا سَر نور شد اسم اعظم چون که کَس نشناسدش سروری بر کل اسماء باشدش تا تو نیز از خلق پنهانی همی ليلة القدری و اسم اعظمی حضرت شیخ بهائی ره 🆔 @safialishahi
هو عاشق مستم به کوی می فروشان می روم ساقی رندم به سوی باده نوشان می روم کوزهٔ می دارم و رندانه می گردم روان عقل را بگذاشتم نزدیک مستان می روم شاه نعمت الله