هو
درین خلوتسرای دل نشسته دلبری با ما
هزاران جان فدای او که خوش میخانه ای داریم
تو گر گنجی همی جوئی در آ در کنج دل با ما
که گنج ما بود معمور و در ویرانه ای داریم
#شاه_نعمت_الله_ولی
هو
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
من به جان آمدم، اینک تو چرا مینایی؟
بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی
همه عالم به تو میبینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی
پیش ازین گر دگری در دل من میگنجید
جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی
جز تو اندر نظرم هیچ کسی میناید
وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی
گفتی: «از لب بدهم کام عراقی روزی»
وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی
#عراقی
هو
بگذر زِ نقش و صـورت،
جانش خوش است، جانش
مولانا
بسمل شدیم
بر سرِ میدانِ آرزو
همراه ما
هزار تمنا شهید شد
شفایی_اصفهانی
هو
💠 #سخن_بزرگان
🔻 فیلسوف شهیر میرزا ابوالحسن جلوه اصفهانی (رحمه الله تعالی) :
🔸هر چه بر معرفت انسان به خداوند متعال
افزوده شود ، آتش محبت او در دل روشنتر
مىگردد .
📚 گلشن حکمت .
@jawaher_kalam
هو
رقص آنجا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریشِ شهوت بَرکَنی
رقص و جولان بر سرِ میدان کنند
رقص اندر خونِ خود مردان کنند
#مولانای_جان
هو
فرازهایی از کتاب "التحصین فی صفات العارفین" از ابن فهد حلی ترجمه عارف ربانی علامه محمد باقر ساعدی قدس الله سره
▪️عزلت آن است که بطور کلی انسان سالک، از غیر خدا روگردان شده، تنها به جناب الهی او توجه داشته و در غار ، کوه یا شبستان مسجد یا گوشه خانه ای به سر برد .
▪️برخی در تعریف عزلت گفته اند انزوا آن است که انسان سالک از مردم فرار کند ، از خلق بیمناک بوده و تنها با حق مانوس باشد .
هو
▪️کسی از ذالنون مصری پرسید:
چه زمانی شایسته است گوشه انزوا اختیار کنم و از خلق کناره بگیرم ؟ پاسخ داد هنگامی که نفس تو هر چه بیشتر برای این کار آمادگی از خود نشان داده و ابراز علاقه نماید .
هو
روضهٔ خُلدِ برین خلوت درویشان است
مایهٔ محتشمی خدمتِ درویشان است
( گَنج عُزلت ) که طلسماتِ عجایب دارد
فتحِ آن در نظرِ رحمتِ درویشان است
حافظ شیرازی رحمهالله علیه
هو
هر که را توفیق حق آمد دلیل
عزلتی بگزید و رست از قال و قیل
عزت اندر عزلت آمد ، ای فلان
تو چه خواهی ز اختلاط این و آن؟
پا مکش از دامن عزلت به در
چند گردی چون گدایان در به در؟
گر ز دیو نفس میجویی امان
رو نهان شو! چون پری از مردمان
از حقیقت بر تو نگشاید دری
زین مجازی مردمان تا نگذری
گر تو خواهی عزت دنیا و دین
عزلتی از مردم دنیا گزین
چون شب قدر از همه مستور شد
لاجرم از پای تا سَر نور شد
اسم اعظم چون که کَس نشناسدش
سروری بر کل اسماء باشدش
تا تو نیز از خلق پنهانی همی
ليلة القدری و اسم اعظمی
حضرت شیخ بهائی ره
🆔 @safialishahi