هو
" این عجب نبود که کور افتد به چاه
بوالعجب افتادنِ بینای راه "
#مثنویمولانا
#دفترششم
📘زمین خوردن و در چاه افتادن و به
مقصد نرسیدنِ آنان که نمی دانند و
نمی بینند, عجیب نیست. عجیب آن
است که آگاهان و دانایان غفلت کنند
و خود را به چاه بیندازند...
هو
عاشقان غرقند در دریای عشق
اوفتاده مست در غوغای عشق
دامن معشوق بگرفته به دست
سر نهاده دائما در پای عشق
عاشق و معشوق و عشق آمد یکی
در سر ما نیست جز سودای عشق
نور چشم عاشقان عشق وی است
عقل کی داریم ما بر جای عشق
#حضرت_شاه_نعمت_الله_ولی
هو
أدينُ بدين الحبّ أنّى توجّهت
ركائبهُ فالحبُّ ديني و إيمانی
من به دین عشق مشرف گشتهام، مرکب عشق هر جا رو کند مرا نیز با خود خواهد برد، عشق دین و ایمان من است.
• شیخ الأکبر محییالدین إبن عربی
• ترجمان الأشواق - قصیده ١١
° تربت مبارک شیخ اکبر، دمشق، صالحیه، دامنهیِ کوهِ مقدس قاسیون
@zonnoun
هو
✨﷽✨
مراقب کلامتان باشید
یک سالک مراقبِ کلامش هست زیرا نیک میداند چه بسا آسمان از همان کلمات بر او حکم کند .
یوسف(ع) به آن ساقی که آزاد شد ، گفت ؛
" مرا نزد ربّات یاد کن " !
و به خاطر گفتن همین جمله ، چند سال دیگر در زندان بماند ! زیرا کسی چون یوسف ، باید فقط "ربِّ خویش" را یاد کند و هر چیز را از او بخواهد ، نه ربِّ دیگری !
زیرا همانطور که در مقالات عدیده گفتهام ، با آنکه خداوند " اَحد واحد " است اما جریان رُبُوبی هر کس با دیگری متفاوت است .
ای دوست ، به کلماتت هشیار باش که بسیاری با کلماتِ خویش ، سرنوشتهای سخت تر و پیچیدهتری برای خود رقم زدهاند !
در " قُوتُ القُلُوب " ، خبری قدسی و شگفت نقل شده بدین مضمون ، که آن کلمهای که از یعقوب(ع) صادر شد ؛
" میترسم گرگ او را بخورد " !
به واقع دردسرساز هم خودش و هم یوسف شد ! چه او میتوانست کلماتِ بهتری بکار گیرد و به جای کلماتِ" گرگ " و " خوردن " ، یوسف را به ظلّ حفاظت خداوند بسپارد !
#مسعود_ریاعی
https://t.me/donyaye_darvishi
هو
ای عشق تو در جان کسی و آن کس من
ای درد تو درمان کسی و آن کس من
گوئی بینم لب ترا چون لب خویش
مجروح به دندان کسی و آن کس من
#مولانا
@shahnematollahvali
هو
اگر آنچه به همه انبیا داده است
تو را دهد بگو:
تو را خواهم و جز تو را نخواهم
بایزید بسطامی
https://t.me/+PCiDNjyB3MUERaOQ
هو
در هوایت بیقرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
#مولانای_جان
هو
یکى گفت به او چرا شب نماز نمى کنى؟ گفت مرا فراغت نماز نیست،
من گرد ملکوت مى گردم
هرجا افتاده اى است
دست او را مى گیرم
#عطار_نیشابوری
#تذكرة_الاولياء
#ذکر_بایزید_بسطامی
#سلطان_العارفین