eitaa logo
پیر طریقت
1.5هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
790 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو خراباتست و رندان لاابالی حریفان سر خوشان لاابالی در میخانه را خمّار بگشود صلای میخواران لا ابالی حضور شاهد غیب است اینجا ندیمان همدمان لاابالی بگو ای مطرب عشاق بنواز نوای بیدلان لا ابالی به دور چشم مست ساقی ما حیاتی یافت جان لاابالی ز سرمستان کوی عشق ما جو نشان عاشقان لاابالی درون خلوت سید شب و روز بود بزمی از آن لاابالی
هو اگر رندی و مینوشی بیا میخانه ای داریم وگر تو عشق می بازی، نکو جانانه ای داریم اگر از عقل می پرسی ندارد نزد ما قدری و گر مجنون همی جویی، دل دیوانه ای داریم در این خلوت سرای دل نشسته دلبری با ما هزاران جان فدای او، که خوش همخانه ای داریم تو گر گنجی همی جویی درا در کنج دل با ما که کنج ما بود معمور و در ویرانه ای داریم همه غرقیم و سر گردان در این دریای بی پایان ولیکن هر یکی از ما، نکو دردانه ای داریم چنین جایی که ما داریم به نزد او چه خواهد بود برای شمع عشق او پر پروانه ای داریم خرابات است و ما سر مست و سید جام می بر دست در این میخانه باقی، می مستانه ای داریم @mashgheeshghs ─┅═༅𖣔‎‌‌‌‌𖣔༅═┅─
هو به خرابات مغان بی سر و پا خواهم رفت دردمندانه به امید دوا خواهم رفت باز زنار سر زلف بتی خواهم بست من سودا زده در دام بلا خواهم رفت گنج در گوشهٔ میخانهٔ سرمستان است از چنین جای خوشی بنده کجا خواهم رفت چون سر دار فنا دار بقا می بخشد عاشقانه به سردار فنا خواهم رفت می روم تا به سراپردهٔ او مست و خراب بر در عاقل مخمور چرا خواهم رفت به امیدی که مگر خاک در او گردم میل دارم که چه بادی به هوا خواهم رفت ای که گوئی به کجا می رود این سید ما از خدا آمده بودم به خدا خواهم رفت - غزلیات - غزل شمارهٔ ۴۳۲
هو اگر رندی و مینوشی بیا میخانه ای داریم وگر تو عشق می بازی، نکو جانانه ای داریم اگر از عقل می پرسی ندارد نزد ما قدری و گر مجنون همی جویی، دل دیوانه ای داریم در این خلوت سرای دل نشسته دلبری با ما هزاران جان فدای او، که خوش همخانه ای داریم تو گر گنجی همی جویی درا در کنج دل با ما که کنج ما بود معمور و در ویرانه ای داریم همه غرقیم و سر گردان در این دریای بی پایان ولیکن هر یکی از ما، نکو دردانه ای داریم چنین جایی که ما داریم به نزد او چه خواهد بود برای شمع عشق او پر پروانه ای داریم خرابات است و ما سر مست و سید جام می بر دست در این میخانه باقی، می مستانه ای داریم @mashgheeshghs ─┅═༅𖣔‎‌‌‌‌𖣔༅═┅─
هو به خرابات مغان بی سر و پا خواهم رفت دردمندانه به امید دوا خواهم رفت باز زنار سر زلف بتی خواهم بست من سودا زده در دام بلا خواهم رفت گنج در گوشهٔ میخانهٔ سرمستان است از چنین جای خوشی بنده کجا خواهم رفت چون سر دار فنا دار بقا می بخشد عاشقانه به سردار فنا خواهم رفت می روم تا به سراپردهٔ او مست و خراب بر در عاقل مخمور چرا خواهم رفت به امیدی که مگر خاک در او گردم میل دارم که چه بادی به هوا خواهم رفت ای که گوئی به کجا می رود این سید ما از خدا آمده بودم به خدا خواهم رفت - غزلیات - غزل شمارهٔ ۴۳۲
هو تن رها کن در طریق عاشقے تا جان شوی جان فداے عشق جانان کن که تا جانان شوی در خرابات مغان مستانه خود را در فکن پند رندان بشنو و مے نوش مے تا آن شوے
هو گویند در اوایل حال و آغاز طلب ارادتی به سید محمد آفتابی که پیر و مرشد سید حسین اخلاطی بوده به هم رسانیده و آن سلسله اغلب سادات عظام و منتهی به حضرت امام موسی (ع) می‌شوند و در زمان ارادت سید محمد آفتابی دوازده سال سیاحت ایران کرده بر قله کوه دماوند که معدن گوگرد احمر است دو اربعین برآورده و قوت و افطار او برف بوده. الوان النعم، ص 29
هو مقام صالحان بر ده مقام است: یکی روزه داشتن در روز دوم شب به قیام گذرانیدن سیوم موت را یاد کردن چهارم تشییع جنازه کردن پنجم لازم گرفتن در گورستان رفتن ششم سودن سر یتیمان به دست شفقت هفتم پرسیدن بیمار هشتم بذل کردن صدقه یعنی سخاوت کردن نهم محبت اهل خیر یعنی نیکان را دوست داشتن و دهم به مداومت ذکر گفتن. حلیه الاولیاء، ج 8، ص 310 خلاصه الالفاظ، ص 561
هو در دو عالم جز یکی موجود نیست ور تو گوئی هست آن مقصود نیست با خیال دیگری گر سرخوشی خوش خوشی جام شرابی می کشی هر خیالی را که می بینی به خواب نقش او باشد چو بُرداری نقاب اصل جوهر دان و گوهر فرع او اصل و فرع ما بُود در وی نکو صورت و معنی عالم گفتمش دُر توحید است نیکو سُفتمش در صدف آبی است بر بسته نقاب می نماید در نظر دُر خوشاب هستی ما سایهٔ هستی اوست مستی ما عین سرمستی اوست قطره و دریا به نزد ما یکی است بشنو از ما قطره و دریا یکیست این دوئی پیدا شده ازما و تو شرک باشد گر یکی خوانی به دو از کتاب ذات و آیات صفات نسخهٔ خوش خوانده ای در کائنات
هو عاقلی بودم به عشق یاردیوانه شدم آشنائی یافتم ازخویش بیگانه شدم رشتهٔ شمع وجودم آتش عشقش بسوخت عارفانه با خبر از ذوق پروانه شدم َُ
هو ما و منی را بگذار ای عزیز کز من و ما یک سر مو هیچ نیست غیر خدا هیچ بود هیچ هیچ هیچ نه ای هیچ مجو هیچ نیست @sufianehh
هو کرامت ظاهری برای سرگرمی مردم است و کرامت واقعی، داشتن قلبی مهربان و دستی یاری‌رسان است. https://t.me/Analhaghhoo