eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
727 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو در ابتدا عاشق به گفت وگوی درآید پس در جست وجوی آید،  پس دل از خود به کلی برگیرد و پروانه وار خواهد که در پیش او میرد . یعنی اول ذاکر بود ، پس طالب شود ، پس عشق بر او غالب شود .
هو ‍ اکنون می بین که درون تو حبّ دنیا غالب است یا عشق بهشت یا عشق خدای تعالی!؟ می دان که تورا باکدام قوم حشرکنند، اگر بر راه عاشقانی و محبّ عاشقانی، تو را با ایشان حشر کنند، و اگر بر راه صالحانی و محبّ صادقانی تو را با ایشان در بهشت برند، و اگر بر راه دنیا و اهل عادتی، تو را با ایشان حشر کنند. و این هم یقین گردد ان شاءالله
هو دریغا آن روز که سرورِ عاشقان و پیشوای عارفان حسین منصور را بر دار کردند، شبلی گفت: آن شب مرا با خدا مناجات افتاد، گفتم: بار خدایا! محبّانِ خود را تا چند کُشی؟ گفت: چندان که دِیَت(دیه) یابم. گفتم: دِیَتِ ایشان چه می باشد؟ گفت: جمالِ لقایِ من دِیَتِ ایشان باشد. ما کلیدِ سرِّ اسرار بدو دادیم، او سرِّ ما آشکار کرد، ما بلا در راه او نهادیم تا دیگران سرِّ ما نگاه دارند. @bayazidbastami
هو اکنون محبوب کیست؟ درجات ایشان بسیار است: «إن الله يُحبّ الصّابرين. إن الله يُحبّ التّوابين. و یُحبّ المطهّرين. و یُحبّ المتّقين. و یُحبّ كلّ قلب حَزين.» و به هیچ‌ حال، ظالم محبوب نیست. «إن الله لایُحبّ الظالمين» 📕 به اهتمام علینقی منزوی _ عفیف عُسیران ج۱، ص۱۵۴ @sarire_kelk
هو تفاضلِ فضایل آدمیان هیچ چیز از مانند خود به هزار قیمت افزونی ندارد مگر آدمی. که مرد باشد که فضیلت دارد بر دیگری به هزار درجه، و باشد که به هفتادهزار درجه قیمت دارد، و باشد که به دو جهان قیمت دارد، و باشد که به نجاستِ خود، دارد. چنانکه همّت باشد، قیمت باشد؛ و هر که همّت او خوردن باشد، قیمت او فارغ شدن از نجاست باشد! 📕 تصحیح: عفیف عسیران ص۲۵۴ @sarire_kelk
هو بدایتِ نهایتِ عشق آن بُوَد که عاشق معشوق را فراموش کند. عاشق را با معشوق چه حساب؟ عاشق را کار با عشق است، وا درد و وا حسرت! نشنیده‌ای: چون از تو به جز عشق نجویم به جهان هجران و وصال تو مرا شد یکسان بی عشقِ تو، بودنم ندارد سامان خواهی تو وصال جوی و خواهی هجران این بدایتِ منتهیان است در عشق که می‌رود. نهایتش که گوید و که تواند شنید؟!
هو دریغا هفتاد و دو مَذهب که اصحاب با یکدیگر خصومت می‌کنند و هر یکی خود را ضدّی می‌داند، و یکدیگر را می‌کشند، اگر همه جمع آمدندی، و این کلمات را از این بیچاره بشنیدندی ایشان را مُصوَّر شدی که همه بر یک دین و یک ملّت‌اند. تشبیه و غلط، خلق را از حقیقت دور کرده است.
هو «ای عزیز، حکمت آن باشد که هرچه هست و بود و شاید بود، شاید و شایستی که به خلاف آن، بودی. سفیدی، هرگز بی‌ سیاهی نشایستی، آسمان، بی‌ زمین لایق نبودی، جوهر، بی‌ عَرَض متصور نشدی، محمد، بی ابلیس، نشایستی، طاعت، بی عصیان، و کفر، بی ایمان صورت نبستی. و همچنین جمله‌ی «و بضدّها تتبيَّن الاشياء»، این بُوَد. ایمانِ محمد، بی کفرِ ابلیس نتوانست بودن. اگر ممکن باشد که خدا خالقِ باری نباشد، ممکن باشد که محمد و ایمان محمد(ص) نباشد و اگر جبار و متکبر و قهار نبندد، ممکن است ابلیس و کفر او نباشد. پس پدید آمد که سعادت محمد بی شقاوت ابلیس نبُوَد؛ و معنای «ما مَن نَبیّ الا وَ لَه نَظير فی امّته» این باشد. هیچ ولیّ نباشد الّا که فاسقی ملازم روزگارِ او بُوَد. و نبیّ، هرگز بی غافل نباشد و صادق، هرگز بی فاسق نباشد.» 📕 ص۲۲۹ @sarire_kelk
هو اعتبار نه به عمل است که به دل است بسیار کس انواع طاعات و خیرات می کنند و از آنجا که حقیقت است نمی کنند. و بسیار کس بوَد که هیچ عمل نکند از آنجا که به طریق است، اما او یک نفس خالی ننشیند از ذکر و فکر "یحشرالنّاس علی نیّاتهُم" اعتبار نه به عمل است که به دل است. بس کس در خانه خفته است و او را ثواب مجاهدین می نویسند و بس کس که در قتّال کفّار کشته شود و او را هیچ نصیب نبوَد. محمد معشوق مردی بودی که هرگز نماز نکردی. از خواجه احمد غزالی شنیدم که روز قیامت صدیقان را این تمنّا بود که کاشکی از خاک بودندی که محمد معشوق روزی قدم بر آن نهاده بودی.
هو ای درویش! مرید باید گوش جان به کلام پیر دهد تا از گزند راه مصون گشته و به قلزم هدایت ملحق گردد، چرا که مبنای سلوک، پیر است و بس...
هو خدا را بر صورتِ مادر خود دیدم
هو کفر و اسلام دو حال است که از آن لابُدّ است ، مادام که با خود باشی. اما چون از خود خلاص یافتی ، کفر و ایمان، اگر نیز تو را جویند، در نیابند. @sufianehh