هو با شیخ از شراب حکایت مکن که شیخ تا خون خــــلق هست ننوشد شراب را #شهریار

هو بد مردی هستی بایزید خود می گفت چه خوب است بدانی که تو بد مردی هستی باید چون با تو مصافحه کنند. و پرسندت خود را متهم سازی یعنی هنگامی که ترا احترام قائل شوند و پرسند، خود را متهم داری و نفس خود را زشت توصیف کنی بایزید بسطامی بخش هفتم

هو سه طلاقه کردن دنیا بایزید گفت دنیا را سه طلاق دادم و یگانه را یگانه شدم و پیش حضرت بایستادم و گفتم بار خدایا جز از تو کس ندارم و چون تو دارم همه دارم چون صدق من بدانست، نخست فضل که کرد آن بود که خاشاک نفس را از پیش من برداشت. بایزید بسطامی بخش هفتم

هو عبارت پس معده را فرا گذاشتن اصل همه معصیت هاست و زیر دست داشتن شکم و گرسنگی عادت کردن اصل همه خیرهاست. کیمیای سعادت هزار حکایت و هزار عبارت عرفانی

هو عبارت حسن بصری (رض) گوید که هیچ ستور سرکش به لگام سخت، اولی تر از نفس نیست. کیمیای سعادت هزار حکایت و هزار عبارت عرفانی

هو بایزید بسطامی در مناجات خویش گفت:" از محبت خویش نسبت به تو در شگفت نیستم حال آنکه من بنده ای تهیدستم. شگفتیِ من از محبت توست نسبت به من،حال آنکه تو پادشاهی توانایی..."

هو ابوسلیمان دارانی (ره) میگوید که یک لقمه از طعام شبانگاه کمتر خورم، دوست تر دارم از آن که همه شب تا روز نماز کنم. کیمیای سعادت هزار حکایت و هزار عبارت عرفانی

هو علم مکاشفت به تعلم و مطالعه حاصل نشود ، حصول آن به اعمال صالح و صفای آیینه دل به زهد و گرسنگی و بیداری و خاموشی و اعتزال از مردم باشد ؛ مثلا بیداری در شب ، دل را روشن کند و صافی سازد و نور بخشد و چون این صفا به صفایی که از گرسنگی حاصل شده افزوده شود ، دل چونان ستاره ای فروزان شود چون آیینه ای درخشان و آن گاه جمال حق در آن نمودار گردد. کیمیای سعادت محمد غزالی

هو درويشی به نزديک من آمد و مي­گريست، و گفت: ده روز است گرسنه ­ام ، با بعضی ياران از گرسنگی شکايت کردم. پس به بازار شدم. دِرَمی  يافتم در راه، که بر آن نوشته بود که: خدای به گرسنگی تو عالم نيست که شکايت مي­کنی؟ "تذکره الاولیا ذکر ابوبکر کتانی

هو یوسف (ع) را گفتند که خزانه روی زمین تو داری، گرسنه چرا باشی؟ گفت: ترسم که اگر سیر شوم درویشان گرسنه را فراموش کنم کیمیای سعادت هزار حکایت و هزار عبارت عرفانی

هو دنیاوتنعم آن چنان است که کسی درخواب چیزی خورَد و يا حاجت دنیوی بخواهد و همه را به او دهند. چون عاقبت بیداری است، ازآنچه درخواب گرفته و يا خورده هیچ نفعی نبرده باشد مولانای جان

هو سلطان بایزید بسطامی قدس الله سره العزیز گفت:الله را به الله شناختم و جز الله را به نور الله عزوجل . .