هدایت شده از محبین آیت الله العظمی حاج شیخ حسنعلی نجابت
یکی از دوستان نقل می کند:
💢زمانی که حوزه در منزل حضرت آیت الله العظمی نجابت (قدس سره) بود و ما چند سال شبانه روز در آنجا بودیم و کلاً یادمان رفته بود که خودمان هم خانه داریم، پدر و مادر داریم، همه چیزمان مرحوم آقا شده بود.
چون ایشان از پدر، مادر، برادر و همه کس برای ما بهتر بودند.
💠روزی حدود ساعت ده یازده بود بعد از درس، آقای گل سنبل با حبیب روز یطلب آمدند در کوچه ایستاده بودند و ما نزد حضرت آقا بودیم، صحبت از ایشان شد.
✨آقا فرمودند:
🔸حبیب از این جهت به مقام آقای قاضی رسیده است اما خودش نمی فهمد، فقط فرقی که او با آقای قاضی دارد این است که حبیب صد در صد از خودش بدش می آید و این اشتباه است.
باید حدود ده درصد انسان از خودش بدش نیاید تا بتواند در این نشئه زندگی کند، آقای قاضی چند درصدی برای خودشان گذاشته بودند که میتوانستند زنده بمانند.
اگر کسی صد درصد از خودش بدش بیاید دیگر نمیتواند در این عالم بماند.🔹
📚صاحبدلان-جلد اول📄صفحه: ۴۶
@Ayatollahnejabat
هدایت شده از محبین آیت الله العظمی حاج شیخ حسنعلی نجابت
✨مرحوم آیت الله نجابت(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب بصائر، جلد سوم، تفسیر سوره نساء ذيل آيه ۱۰۳ {فَإذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا الله قياماً وقعوداً وعَلى جُنُوبِكُمْ}
می فرمایند:
💠یاد خدا باش ولو در حال دراز کشیدن، که اصلاً کاری به جوارح ندارد یاد است.
▪️موقعی که می نشینی فراموش نکن،
▪️موقعی که می ایستی فراموش نکن خدا را،
▪️موقعی که روی دنده افتادی فراموش نکن خدا را،
این جور «اذْكُرُوا الله».
💢«ذُکر» در مقابل نسیان است از نسیان برگردید.
ذُکر ضدّش چیست؟ نسیان.
نسیان نکنید خدا را یعنی؛
یاد باشید خدا را،
خدا را فراموش نکنید،
نه اینکه كلمه طيبه الله را بر زبان جاری بکنید، بکنید خوب است نه اینکه بد است لكن؛
آیه اختصاص به کلمۀ مبارکه الله ندارد، ذکر در مقابل نسیان است.
▪️یادش باش خدا را فراموش نکن،
▪️در موقعی که چای می خوری خدا را فراموش نکن،
▪️موقع حرف زدن خدا را فراموش نکن،
▪️موقع نشستن خدا را فراموش نکن،
▪️موقع خوابیدن خدا را فراموش نکن.
یاد خدا از واجبات قطعی است وجوبش هم وجوب عقلی است این آیه هم که امر دارد و امرش هم واجب است همان امر ارشادی است نه امر مولوی است یک چیزی که موجب رفعت آدم است.
عقل آدم می گوید این را ول نکن.
یاد خدا والله قسم که موجب رفعت آدم است، عقل آدم می گوید این را ولش نکن.
♦️آقا حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«إِعْرَابُ الْقُلُوبِ عَلَى أَرْبَعَةِ أَنْوَاعِ»
رفع القلب بذكر الله "جلّ جلاله"
این روایت در سفینه است در همه جا هست.
🔸رفعُ القلب بذكر الله "جلّ جلاله"
ذكر الله نه معنایش این است که فقط کلمۀ طیّبه الله بر زبان جاری شود، بشود چه بهتر، ولی؛
یاد آدم نرود، فراموش نکند آدم خدا را.
رفع قلب به یاد خداست، رفعت قلب به یاد
خداست.🔹
📚ذکر الحق📄صفحه: ۲۹
@Ayatollahnejabat
هو
عینالقضات همدانی در مکاتیب میگه:
در عشق جفا بباید و وفا بباید تا عاشق پختهی قهر و لطف معشوق گردد، و اگر نه خام بود از او چیزی نخیزد:
القصه که در عشق جفا هست اما باید وفادار موند تا اینکه به کمال برسی از عشق در غیر این صورت عاشق خامی میشی که از دستت کاری بر نمیاد.
دوباره میگه:
اگر دشنام دوست بِه از آفرین دیگران ندانی، هنوز از راه عشق بیخبری:
اگر دشنام معشوق رو از مدح و ستایش دیگران بهتر نمیدونی عاشق نیستی.
هو
ای درویش!
مرید باید گوش جان به کلام پیر دهد تا از گزند راه مصون گشته و به قلزم هدایت ملحق گردد،
چرا که مبنای سلوک، پیر است و بس...
#عین_القضات_همدانی
هو
ده شرط سلوک:
شرط الاوّل: دوام الّطهارة
شرط الثّانی : الخلوة
شرط الثّالث : دوام السّکوت الا عن ذکرالله
شرط الرّابع: دوام الصّوم
شرط الخامس : دوام ذکر الله -تعالی- باللسان
شرط السّادس: التّسلیم
شرط السّابع: نفی الخواطر و هو اشدّ شیء علی ارباب المجاهدات
شرط الثّامن: ربط القلب بالشیّخ
شرط التّاسع : النوم عن غلبه
شرط العاشر: المحافظة علی الامر الوسط
(اعتدال داشتن در همه چیز)
ده شرط سلوک، پیشگفتار ص۳۲
رسالة الی الهائم الخائف من لومة اللائم
نجم الدین کبری (رحمة الله علیه)
هو
سخن شاگرد و مرید، در حضور استاد و شیخ_در امری از امور_بی ادبی است، مگر آنکه او را(شیخ) دستور دهد، در آن صورت امتثال اَمر، ادب است.
فتوحات مکیه،باب5:معرفت اسرار بسم الله الرحمن الرحیم، بخش9از فتح مکی
هو
عیسی علیهالسلام بگذشت بر مرد خفتهای،
گفت: ای بندة خدا، چرا برنخیزی و خدای را نپرستی؟
گفت: یا رسولالله من خدای را پرستیدهام به دوستترین عبادتها به نزد او.
عیسی گفت: چون؟
گفت: چنانکه دنیا را بگذاشتم با اهل او.
عیسی گفت: بخسب که از همه عابدان و زاهدان گذشتی و مردی.
#شمس_تبریزی
هو
گیتا بیشترین ستایش و تمجید را برای آن یوگی که به طور کامل از درد و رنج و توهمات این جهان رها و جدا شده نمی داند ، بلکه برای آن کسی قایل است که درد و رنج و شادمانی دیگران را متعلق به خودش می داند.
هو
اگر به اعماق زمین روم تو باز آنجا حضور داری ، یا بهتر بگویم که تنها و تنها در تو می توانستم وجود یابم ، زیرا جملگی کائنات از تو ، در تو و به سوی تو اند.
-قدیس آگوستین
هو
انسان به اشراق و رهایی رسیده را دیگر نمی توان وجود مشخصی تعریف کرد و گفت مثلا مادهٔ جسمانی ، احساسات ، افکار ، اراده ، دانش یا معرفت است ؛ او از این القاب و صفات رها شده ؛ عمیق است و لایتناهی و اسرار آمیز ، مانند اقیانوس بزرگ. کسی نمی تواند بگوید او هست یا او نیست یا او هست و نیست. او نه هست و نه نیست.