✳️عهد با خدا
🔸🔹شیخناالاستاذالطهراني(حفظهاللهتعالی و أدام الله بقائه) :
مرحوم آقای حاج سيد مرتضى مقدسی(قدس سره) ميفرمودند: وقتی خدمت مرحوم آقای حاج سيد محمد حسين(قدس سره) رسيدم به خدا عرض كردم منكه نميدانم ايشان به فنا رسيده يا نه، ولی خدايا طرف حساب من تویی هرچه كه برای من صلاح است از زبان ايشان جاری كن...
درصورت طلب حقيقی سالک باطنا نسبت به وصول توحيد حضرت حق(تبارک و تعالی) شخص مناسبی را كه ظهور همان طلب باطنی وی است، در خارج برای او مسخر ميكند... إن علينا للهدى...
والحمدلله🌸🌺
🆔https://t.me/tohfehmortazaviyh110
💢 این حرف نزد آدمهای بسیط، صورت خوبی دارد
شهید علامه #مطهری:
به مردی از اهل علم گفته بودند که به فلسفه اشتغال داشته باش، گفته بود به جای این کار حدیث مطالعه میکنم. این جمله در نزد بسطاء [افراد ساده]صورت خوبی دارد ولی مثل این است که به یک نفر بگویند بیا این کلید را بگیر، بگوید به جای این کار در را باز میکنم و به در فشار میآورم.
به کسانی میگوییم از کتب اخلاقی و تربیتی جدید مطالعه کنید میگویند به جای این کار حدیث مطالعه میکنیم.
اینها نمیدانند که علم کلید وحی است. تا از راه علم به رموز فلسفی و روانشناسی و اجتماعی پی نبریم لطافت قرآن و حدیث را نمیتوانیم بفهمیم.
علم از یک نظر به منزله عینک است برای مطالعه؛ نباید در جواب کسی که میگوید چشمت ضعیف است بگوییم من عوض [استفاده از عینک] مطالعه میکنم.
در حکمت ۳۳۸ نهج البلاغه است که «العلم علمان: مطبوع و مسموع، و لاینفع المسموع اذا لمیکن المطبوع». کسانی که میگویند ما با حدیث از علم مستغنی هستیم مثل این است که میگویند ما با مسموع از مطبوع مستغنی هستیم.
✨
تمام غصه ها به وجود نقص ها بر می گردد.
نقص در غیر حق تعالی وجود دارد.
پس داشتن هرچه غیر از او غصه ها را تمام نمی کند.
@eshghnirooyebidariii
✨
هر رنجی، حاصل درک امری است ناملایم با چیزی درون ما۔
اگر درونی ما تهی از هر چیز بود نه ناملایمی معنا داشت نه رنجی۔
@eshghnirooyebidariii
✨
سلوک، گذر از خود است
و بهترین جا برای آن وقتی است که در یک جمعی زندگی کنیم.
در جمع است که تقابل خود و دیگری ظهور پیدا کرده و موجب طرفداری از خود می شود.
در جمع است که می توان با جانبداری نکردن از خود، آرام آرام از آن عبور کرد.
@eshghnirooyebidariii
🔹 او -صلّی الله علیه و سلّم- سیّد و سرور عالم - بدون استثناء- و نخستین ظاهر و هویدای در وجود می باشد، پس وجودش از آن نور الهی، و از «هباء» و از حقیقت کلّی می باشد. عین (شریفش) در «هباء» پدید آمد و عین عالم، از تجلّی او، و نزدیکترین فرد به او (یعنی) علی بن ابی طالب رضی الله عنه، و اسرار انبیاء (پدید آمد).
(شیخ محیی الدین ابن عربی)
📚 #فتوحات_مکیه
باب 6: معرفتِ آغاز خلقت روحانی
🔸هباء: حقیقتی است که (خداوند) به منزلۀ طرح و نقشه (قرار داده) است تا در آن، آنچه از شکلها و صور که خواسته شده باشد، گشوده و نقش گردد.
@IbnAarabi
بنازم مُلک درویشی که آنجا
بُود قارون گدای خوشه چینی
مگو این کافر است و آن مسلمان
که در وحدت نباشد کفر و دینی
عجب نَبوَد اگر با دشمن و دوست
نباشد عاشقان را مهر و کینی
#وحدت_کرمانشاهی
@shryyt
به سِرِّ جامِ جم آنگه نظر توانی کرد
که خاکِ میکده کُحلِ بَصَر توانی کرد
مباش بی می و مُطرب که زیرِ طاقِ سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد
گُلِ مرادِ تو آنگه نقاب بُگْشاید
که خدمتش چو نسیمِ سحر توانی کرد
گدایی درِ میخانه طُرفه اِکسیریست
گر این عمل بِکُنی خاک زر توانی کرد
به عزمِ مرحلهٔ عشق پیش نِه قدمی
که سودها کنی ار این سفر توانی کرد
تو کز سرایِ طبیعت نمیروی بیرون
کجا به کویِ طریقت گذر توانی کرد
جمالِ یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبارِ رَه بِنِشان تا نظر توانی کرد
بیا که چارهٔ ذوقِ حضور و نظم امور
به فیض بخشی اهلِ نظر توانی کرد
ولی تو تا لبِ معشوق و جامِ مِی خواهی
طمع مدار که کارِ دگر توانی کرد
دلا ز نورِ هدایت گر آگهی یابی
چو شمع، خنده زنان تَرکِ سر توانی کرد
گر این نصیحتِ شاهانه بشنوی حافظ
به شاهراهِ حقیقت گذر توانی کرد
خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم
زاد راه حرم وصل نداریم مگر
به گدایی ز در میکده زادی طلبیم
اشک آلوده ما گر چه روان است ولی
به رسالت سوی او پاک نهادی طلبیم
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم
نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد
مگر از مردمک دیده مدادی طلبیم
عشوهای از لب شیرین تو دل خواست به جان
به شکرخنده لبت گفت مزادی طلبیم
تا بود نسخه عطری دل سودازده را
از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم
چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد
ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم
بر در مدرسه تا چند نشینی حافظ
خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
در ابتدا از ذکر گفتن چاره نبود ، باید که متوجه قلب صنوبری گردی که آن مضغه همچو حجره ای است مر قلب حقیقی را. و اسم مبارک الله را بر آن قلب بگذرانی ، و در این وقت به قصد هیچ عضوی را حرکت ندهی ، و به کلیّت متوجه قلب نشینی ، و در متخیله صورت قلب را جا ندهی ، و به آن ملتفت نباشی ، چه مقصود توجه به قلب است ، نه تصویر صورت آن. و معنی لفظ مبارک الله را بی چونی و بی چگونگی ملاحظه نمایی ، و هیچ صفت را با آن منضم نسازی ، و به حاضر و ناظر نیز ملحوظ نکنی ، تا از ذروه حضرت ذات تعالی و تقدس ، به حضیض صفات فرود نیایی ، و از آن جا به شهود وحدت در کثرت نیفتی ، و از گرفتاری بی چون به شهود چون آرام نگیری ، چه هر چه در مرآت چون ظاهر شود ، بی چون نبود ، و هر چه در کثرت نمودار گردد ، واحد حقیقی نباشد. بی چون را ورای دایره چون باید جست. بسیط حقیقی را بیرون محاوطه کثرت باید طلبید.
مکتوبات ربانی ، دفتر اول ، مکتوب ۱۹۰
@hou786