eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
725 ویدیو
47 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو بهانه مجوی. قدم در راه نِه و راه رو. گریزی از او نیست جز رفتن به سوی او. پیشِ رویت گردنه‌ای است، اگر بالا نرفتی _ بالا می‌برندت. اگر رفتی _ نجات یافتی، و اگر ببرندت _ هلاک شدی. و از آن چاره‌ای نیست. شیخ احمد_غزالی (مجالس/ترجمه احمد مجاهد/ص۷۴)
هو دریغا! اول حرفی که در لوح محفوظ پیدا آمد، لفظ «محبت» بود؛ پس نقطه‌ی «ب» با نقطه‌ی «نون» متصل شد، یعنی «محنت» شد. مگر آن بزرگ از اینجا گفت که در هر لطفی، هزار قهر تعبیه کرده‌اند؛ و در هر راحتی، هزار شربت به زهر آمیخته‌اند. عین‌القضات همدانی
هو چو عاشق می‌شدم گفتم که بُردم گوهرِ مقصود ندانستم که این دریا چه موجِ خون‌فشان دارد ز چشمت جان نشاید بُرد کز هر سو که می‌بینم کمین از گوشه‌ای کرده‌ست و تیر اندر کمان دارد
هو بدیدم حسن را سرمست می‌گفت بلایم من بلایم من بلایم جوابش آمد از هر سو ز صد جان ترایم من ترایم من ترایم
هو صنما ، ز چشمِ مستت ، که شرابدارِ عشق است ، بدهی مِی و ، قدح ، نی ، چه عظیم‌اُوستادی!؟ ،
هو صنما ، بیار باده ، بنشان خُمارِ مستان ، که بِبُرد عشقِ رویت ، همگی قرارِ مستان ،
هو حرف درویشان و نکته‌یْ عارفان بسته‌اند این بی‌حیایان بر زبان وز برون طعنه زند بر بایزید وز درونشان ننگ میدارد یزید احمقان سرور شدستند و ز بیم عاقلان سرها کشیده در گلیم - مثنویِ شریف @zonnoun
هو جماعتی گفتند همه سر بر زانو نهيد و زمانی مراقب باشيد. بعد از آن يکی سر برآورد که: تا اوج عرش و کرسی ديدم! و آن يکی گفت: نظرم از عرش و کرسی هم برگذشت و از فضا در عالم خلا می‌نگرم! اما من چندانکه نظر می‌ کنم جز عجز خود نمی‌ بينم! شمس تبريزی
هو صوفیانیم آمده در کوی تو شیء لله از جمال روی تو از عطش ابریق‌ها آورده‌ایم کب خوبی نیست جز در جوی تو ابریق به معنای ظرفی است که تنها لوله داشته باشد. و کلمه کأس همان کاسه فارسی است . خمر معین و مراد از معین خمر معین است، یعنی شرابی که پیش روی آدمی جریان داشته باشد.مقربین از نوشیدن آن کاسه ها دچار صداع و خماری که دنبال خمر هست نمی شوند، و شراب بهشت مانند شراب دنیا خمارآور نیست، و عقل آنان به خاطر سکری که از نوشیدن شراب حاصل می شود زایل نمی گردد، در عین این که مست می شوند عقلشان را هم از دست نمی دهند
هو شک نیست که چرک اندرون می‌باید که پاک شود، که ذره‌ای از چرک اندرون آن کند که صد هزار چرک بیرون نکند. آن چرک اندرون را کدام آب پاک کند؟ سه چهار مَشک از آب دیده، نه هر آب دیده ای، الّا آب دیده‌ای که از آن صدق خیزد.
هو چون ننالم تلخ از دستان او چون نیم در حلقهٔ مستان او چون نباشم همچو شب بی روز او بی وصال روی روز افروز او _دفتر_اول
هو موسی و فرعونْ در هستیِّ توست باید این دو خَصْم را در خویش جُست موسی و فرعون در وجود تو حضور دارند، این دو  را باید در وجود خودت پیدا کنی. درون همه ما موسی و فرعون وجود دارد. میل به خیر و میل به شَر در وجود ما تقابل دارند. اگر این دو را پیدا کنیم و بدانیم که با افکار و گفتار و رفتارمان به کدامیک یاری می رسانیم، برنده نهایی میدان مشخص خواهد شد. مثنوی معنوی