eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
727 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من لا اُبالیم نه از فراق مولانا مرا رنج نه از وصل مولانا مرا خوشی! خوشی من از نهاد من و رنج من؛ هم از نهاد من؛ اکنون با من مشکل باشد زیستن.
هو ‌ ترسیدنِ ماهم چو از بیمِ بلا بود اکنون ز چه ترسیم که در عینِ بلاییم ▪︎مولانا
هو روزی تو مرا بینی میخانه درافتاده دستار گرو کرده، بیزار ز سجاده من مست و حریفم مست زلـفِ خوش او در دست احسـنت زهی شاهد شاباش زهـی باده مولانا
هو اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آل إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِید هر چه گفتیم جز حکایت دوست   در همه عمر از آن پشیمانیم
هو خدای را آنجا دیدم که خود را ندیدم عافیت در تنهایی یافتم و سلامت در خاموشی....، ابوالحسن خرقانی
هو اساس جهان آفرینش بر عشق است از خلقت آدم حاکی تا ملکوتیان مجرد همه متحرک به عشق اند عشقِ حقیقی که عشق اكبر است شوق به لقای حق است و این است نیروی جاذبه‌ی جهان و این است مبدا شور و شرهای آفرینش و آنچه حافظ و نگهبان موجودات جهان است عشق عالی است، عشقی که ساری در تمام موجودات است. اگر عشق نمی‌بود موجودات مضمحل می‌شدند. همه‌ی موجوداتِ جهان در سیر بطرف معشوقِ خود رنجها می‌کشند و دشواری‌ها تحمل می‌کنند تا بوصال او برسند و از شرابِ  عشق ازلی سیراب شوند، غايت نهایت این عشق تشبه به خداست
هو گفتا هله مستانه بنما ره خمخانه گفتم که برو طفلی خمار چه می‌جویی گفتا ز چه بی‌هوشی بنمای چه می‌نوشی گفتم برو ای مسکین هشدار چه می‌جویی مولانا
هو ‌ می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند... ✍ ▪︎حافظ
هو أُريدك دائماً بِقُربي إن وقع حُزن الأرض على كَتفي أميلُ إليك... می‌خواهم همیشه کنارم باشی تا اگر اندوه زمین روی شانه‌هایم افتاد به سمت تو کج شوم... نزار_قبانی
هو ‌ می‌گوید: که تو داری افراد را می‌رنجانی و سرد می‌کنی. "رغبت ایجاد کن نه تنفر". گفتم: که اگر آنها را امتحان نکنم خودشان را نمی‌شناسند. دیدی اعتقاد عده‌ای که ادعای جانبازی و ارادت داشتند به محض اینکه امتحانشان کردم چه شد؟ دیدی چگونه نقاب آنها را کنار زدم و بدون حجاب آنها را دیدی؟
هو مـــن آزمـــــــودم مدتی بی‌ تــــــــو ندارم لذتی
هو روزی از سری سقطی پرسیدند: هیچ مرید را درجه بلندتر از پیر باشد؟ گفت: بلی ، برهان این ظاهرست ، جنید را درجه فوق درجه منست. و مشهورست اندر حال حیات سری سقطی ، مریدان مر جنید را گفتند که: شیخ مارا سخن گو تا دلهای مارا راحتی باشد ، وی اجابت نکرد و گفت: تا شیخ من بر جایست من سخن نگویم ، تا شبی خفته بود ، پیغامبر را (صلی الله علیه و آله و سلم) بخواب دید که گفت : یا جنید! خلق را سخن گوی که سخن تو سبب راحت دلهاء خلق است و خداوند تعالی کلام تورا سبب نجات عالمی گردانیده ست ، چون بیدار شد ، سری مریدی بفرستاد که چون جنید سلام نماز بدهد ، اورا بگوی به گفتار مریدان مر ایشان را سخنی نگفتی و شفاعت مشایخ بغداد رد کردی و من هم پیغام فرستادم ، سخن نگفتی ، اکنون پیغمبر فرمود ، فرمان وی را اجابت کن. کشف المحجوب