هو
✅ذكر ذهني
ذكر يكي از بهترين روش هاي عرفاني براي تزكيه و پاكسازي و آرام كردن ذهن و دستيابي به روح است. ذكر مي تواند به صورت هاي گوناگوني گفته شود.
برخي آن را به صورت زباني و لساني بكار مي برند برخي آن را با ضربان قلب هماهنگ كرده و مي گويند و برخي ديگر ان را با دم و بازدم انجام مي دهند. در همه اين موارد ذكر تاثير مفيد خود را بر جاي مي گذارد اما يكي از بهترين روش ها براي گفتن ذكر به صورت ذهني مي باشد.
مزيت گفتن ذكر به صورت ذهني اين است كه در اين روش ذهن نيز به همراه ذكر ذهني در مركز متمركز مي شود و آشوب كمتري در ذهن در اين روش وجود دارد. توجه بين دو ابرو قرار گرفته و ذكر يا نام هاي مقدس خداوند به صورت ذهني گفته مي شود. در اين حالت ذهن با سرعت بيشتري متمركز مي شود و زمان كمتري لازم است تا ذهن آرام شود. همچنين زبان در دهان نمي چرخد و انرژي كمتري براي هماهنگي ساير ارگان ها لازم است.
يكي ديگر از محاسن ذكر ذهني اين است كه مي تواند در هر مكاني و در هر شرايطي گفته شود در حين انجام كار فيزيكي، يا ديدن تلويزيون يا پياده روي و ...
محل تمركز براي ذكر ذهني در مركز بين دو ابرو مي باشد. ذهن به واسطه ي ذكر ذهني در اين نقطه جمع مي شود. روح به تدريج از كالبد فيزيكي عقب نشيني مي كند و به تدريج آماده مي شود تا از بدن خارج شود.
وقتی دست از نفس و خواسته های آن بردارید، به چیز بهتری اجازه می دهید که شما را هدایت کند:
الوهیت!
https://t.me/Analhaghhoo
بسیاری از مطالب برای محققین ارسال میشود نه عمل
عمل حتما باید تحت نظر استاد باشد.
هو
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی سَیِّدنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ وَ سَلِّم
🔅صلوات بر جمالت🔅
ای سیّدِ وُلدِ آدم، ای نورِ کلّ عالم
بنگر دمی به حالم، صلوات بر جمالت
مقبولِ ذوالجلالی با لطف و با کمالی
واقف مرا ز حالی، صلوات بر جمالت
بالایِ عرش کامت، دادست حق سلامت
جانم فدای نامت، صلوات بر جمالت
جز تو کسی ندارم، بنگر به حالِ زارم
کز درد ناقرارم، صلوات بر جمالت
یا سیّدی خدا را طاقت نمانده ما را
کن فکرِ این گدا را، صلوات بر جمالت
هر چند که آزمودم دار و ندار سودم
در چنگِ درد عودم، صلوات بر جمالت
گر ننگری به حالم افزون شود ملالم
زین درد و غم بنالم، صلوات بر جمالت
دانم تو مهربانی، مشفق بر امّتانی
ما را ز غم رهانی، صلوات بر جمالت
در جمعِ خاص خاصی، مدحت بکرد عاصی
دِه از غمش خلاصی، صلوات بر جمالت
ای دادرس به هر کس هرگز نرفته یک کس
نومید از درت پس، صلوات بر جمالت
ای شاهِ مستفیدم من نیز با امیدم
خواهی ز حق سعیدم، صلوات بر جمالت
از حقّ هزار رحمت بر تو آل و صَحبت
ای پیشوای امّت، صلوات بر جمالت
عاصی «حسن» گدایت تا هست در ثنایت
خواهد ز تو عنایت، صلوات بر جمالت
📕 کلیات دیوان ملا حسن هروی
@salvatia
هو
چه بسیار اتفاق میافتد شیطان در آغاز کار مریدی به سراغش میآید و به او میگوید: چگونه اموال دنیا را که در اختیار داشتی، رها کردی و در این زاویه نشستهای؟ از کجا روزی میخوری و خورد و نوشت از کجا تأمین میشود؟ چه کسی پوشاکت را میدهد؟ و خود را به گدایی و دریوزگی از مردم عادت میدهی؟ در پاسخ به او باید گفت: خدایت نفرین کند، در حالی که خداوند زندگی مرا تدبیر میکند باز باید اندیشناک باشم و من که به او روی آوردهام، چگونه ممکن است مرا تباه کند! آنگاه است که ابلیس از او جدا میشود. البته خدا بهتر میداند.
📗 الانوار القدسیه فی معرفة قواعد الصوفیه
امام عبدالوهاب شعرانی - قدس سره-
@salvatia
هو
لو صحَّ مِنک الهَوَی أُرْشِدتَ لِلْحِیَل
اگر در عشق صادق باشی، خود عشق گوید که چه کنی تا به معشوق برسی.
📘 فتوحات مکیّه، باب ۱۷۸
@IbnAarabi
هو
جنید گوید اندر مسجد شونیزیه نشسته بودم منتظر جنازه و اهل بغداد جمله منتظر این جنازه ، تا نماز کنیم .
درویشی دیدم اثر عبادت بر وی چیزی میخواست از مردمان ،
با خویشتن گفتم اگر این درویش کار بکردی تا خویشتن را صیانت کردی بهتر بودی ، چون بازگشتم ، ورد شب بر من مانده بود از نماز و گریستن و چیز های دیگر ، آن همه ورد ها بر من گران آمد و بیدار می بودم نشسته ، خوابم گرفت آن درویش را بخواب دیدم که او را بیاوردند بر خوانی نهاده ، پیش من گفتند بخور از گوشت او که تو او را غیبت کردی و حال مرا پیدا کردند گفتم من او را غیبت نکردم ، با خویشتن چیزی گفتم ، گفتند تو از آن جمله نباشی که مثل آن از تو رضا دهند ، از وی حلالی خواه ، چون بامداد بود او را طلب بسیار کردم ، باز نیافتم ، بعد از گردیدن بسیار ، او را دیدم بر کنار جوئی که تره شسته بودند آن برگ ترها میچید که از آن بیفتاده بود میخورد، سلام کردم بر وی گفت باز سر آن خاطر شوی یا نه یا ابا القاسم گفتم نه گفت غفر الله لنا ولک .
از ابو جعفر بلخی می آید که وی گوید بنزدیک ما جوانی بود از اهل بلخ ، مجاهده و عبادت بسیار کردی ولیکن غیبت کردی از هر گونه ، روزی دیدم او را بنزدیک مخنثان گفتم او را که یا فلان این چه حالست گفت آن موقعیت من در مردمان مرا اینجا فکندست ، بمخنثی ازینان مبتلا شده ام اکنون خدمت ایشان میکنم و آن حالها که تو دیدی همه شد .
📚رساله قشیریه ، ص ۲۳۸
@salvatia
هو
قبلۀ روی صوفیان بارگه صفای او
سرمۀ چشم قدسیان خاکِ درِ سرای او
گوهرِ بحرِ اجتبا، مهرِ سپهرِ اصطفا
یافته نورِ انبیا روشنی از ضیای او
تافته حُسنِ ایزدی از رُخِ خوبِ احمدی
خضر بقای سرمدی یافته از لقایِ او
بُرده ز مرسلان سبق خاتم انبیا به حق
طینتِ او ز نورِ حق، طلعتش از بهای او
🔹حضرت شیخ فخرالدین عراقی -
قدس سره العزیز.
@salvatia