eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
727 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو اما در نظر جمعی از صوفیان ابلیس در کفر خود مؤمن است و در ایمان خود به خدای تعالی ثابت قدم عاشقی است پاکباز که جز معشوق چیزی نمی بیند و جز معبود لایزال، کسی و چیزی را در خور پرستش نمی شناسد. عین القضات همدانی هزار حکایت و هزار عبارت عرفانی
هو ابودجانه گوید: از ذالنون شنیدم گفت که حکمت اندر معده ای قرار نگیرد که از طعام پر برآمده باشد. ( ترجمه رساله قشیریه،) هزار حکایت و هزار عبارت عرفانی
هو ما که رندیم، قدح بر سر بازار کشیم تو که در پرده ی زهدی به نهانخانه بنوش طالب آملى
هو فیض کاشانی ساقی قدحی بده که مستی، بهتر ز عبادتِ ریائی‌ست...
هو و فرمود : قبضِ دلها در بسط نفوس است و بسط دلها در قبض نفوس است. این قصه را اَلَم باید که از قلم هیچ نیاید. جناب سلطان بایزید بسطامی
هو                   تنها با قلب است           که می توان به درستی دید،   چیزهای مهم با چشم قابل مشاهده نیستند.           دو سنت اگزوپری                  شازده کوچولو
هو گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر معرفت نیست در این قوم خدا را مددی تا برم گوهر خود را به خریدار دگر راز سربسته ما بین که به دستان گفتند هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر
هو دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست و آتش چهره بدین کار برافروخته بود گر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم که نهانش نظری با من دلسوخته بود کفر زلفش ره دین می‌زد و آن سنگین دل در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود
هو معاشران ز حریف شبانه یاد آرید حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید به وقت سرخوشی از آه و ناله عشاق به صوت و نغمه چنگ و چغانه یاد آرید چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید چو در میان مراد آورید دست امید ز عهد صحبت ما در میانه یاد آرید سمند دولت اگر چند سرکشیده رود ز همرهان به سر تازیانه یاد آرید نمی‌خورید زمانی غم وفاداران ز بی‌وفایی دور زمانه یاد آرید به وجه مرحمت ای ساکنان صدر جلال ز روی حافظ و این آستانه یاد آرید
هو آزمودم عقلِ دوراندیش را بعد از این، دیوانه سازم خویش را
هو هرگز دل عشاق به فرمان کسی نیست کو مست خرابست به فرمان خرابات صد زهره ز اسرار به آواز درآمد کز ابر برآ ای مه تابان خرابات ما از لب و دندان اجل هیچ نترسیم چون زنده شدیم از بت خندان خرابات