eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
739 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو صوفیان گویند: صوفی پسر وقت است و مُراد آن است که تا او مشغول هست بدانچه اولی‌تر، اندر حال قیام همی کند بدانچه اندر آن وقت فرموده‌اند. و گفته اند: را اندوه وقتِ گذشته نبود و نه آن وقت که نیامده است و وقت وی آن بود که اندروست. و گفته اند: مشغولی به وقت گذشته، ضایع کردن دیگر وقت باشد... زین الاسلام ابوالقاسم بن هوازن القشیری ره رساله قشیریه
هو سحر گاهی دیگر به اقتضای حال پیر بزرگوارم پرسیدم: ساده ترین تعریف تصوف چیست؟ فرمودند: از جنید (رحمت الله علیه) نقل است که گوید به هنگام کودکیش در مجلس سرّی سقطی بحثی در گرفت که تصوف چیست؟ یکی از حاضران گفت:«تصوف عشق است» ولی شیخ نپذیرفت دیگران نیز تعاریفی کردند و از هرگوشه ای صدایی بلند شد که هیچکدام از پاسخ ها رضایت بخش شیخ نبود، تا اینکه جنید که کودک ۱۲ ساله ای بود، گفت: «تصوف تصحیح خیال است.» شیخ سرّی به علامت قبول، به جنید که خواهر زاده ی او بود فرمود: «ای نو جوان درست گفته ای و قسمت تو نیز همین است» از این گفت و گو چنین بر می آید که خیال و فکر که دروازه موجودیت و حقیقت هر انسان است که اگر با دروازه بانی ذکر و فکر و یاد خدا مهار شود حاصل نیک و سازنده است و اگر مهار نگردد افکار بی مهار، حاصلی جز ویرانگردی ندارد. جمله دانستی کاین هستی "فخ" است ذکر و فکر اختیاری دوزخ است «مولانا» فخ: دام-تله برگرفته از کتاب خورشید تابنده(بخش چهل سحر) تالیف: حضرت آقای محبوب علیشاه طاب ثراه
هو بدان که نفس و شیطان و مَلَک اشیایی خارج از تو نیستند، بلکه تو ایشانی. و همچنین آسمان و زمین و کرسی و نیز بهشت و دوزخ و مرگ و حیات چیزهای خارج از تو نیست بلکه اشیایی است در تو. پس چون سیر کردی و صافی شدی آن آشکار می‌گردد ان‌شاءالله. فوائح‌الجمال و فواتح‌الجلال شیخ نجم‌الدین کبری
هو ‌ ابوعلی رودباری گوید: تصوّف آنست که آستانهٔ دوست بالین کند و هر چند که برانند نرود... برای درک بهتر این سخن ، به این سخن از حضرت شبلی که فرمود تصوف را از سگی آموختم توجه بفرمایید: شِبلی گفت: من تصوف از سگی آموختم که بر در سرائی خفته بود..! خداوند سرای بیرون آمد و آن سگ را همی راند و سگ دوباره باز می‌آمد. شُبلی گفت: چه سگ پست و خسیس است که او را می‌رانند؛ و باز می‌آید! سگ به فرمان خداوند به بانگ آمد و گفت: ای شیخ کجا روم که خداوندم (صاحبم) اوست...؟ 📖کشف‌الاسرار ▪︎خواجه‌عبدالله‌انصاری
هو ‌ الهی! گل بهشت در چشم عارفان خار است و جوینده تو را با بهشت چه کار است؟ الهی! اگر بهشت چشم و چراغ است بی دیدار تو درد و داغ است. الهی! اگر به دوزخ فرستی دعوی دار نیستم و اگر به بهشت فرمایی بی جمال تو خریدار نیستم. مطلوب ما بر آر که جز وصال تو طلبکار نیستم. ▪︎خواجه‌عبدالله‌انصاری
‌ هو صوفی چون به مقام استوار رسد در هر ذره ای از ذرات عالم، چیزی جز خدا نبیند و ناچار از تعصب برهد و هیچ مسلکی را بر مسلک دیگر ترجیح ننهد و اختلاف ملل را ظاهری پندارد و در تمام آنها اثری از خدا مشاهده نماید و در این حال است که از تلوّن برهد و همه چیز در نظرش مساوی باشد. ▪︎ابن‌عربی
هو علیک بقلبک! بر تو باد که دائم دل حاضر داری، تا " غير " در او راه نيابد. ذکر
هو ‍ ‌ یک انسان تنها زمانی می تواند به آزادی دست یابد که به خرد درونی خود متصل شده باشد فردی که در ارتباط با خرد درونی خود است رها از هرگونه تعصب و جانبداریست او نه با کسی دشمنی دارد و نه کسی یا طرز فکری را برتر می داند او می داند که هر کس در مرحله خاصی از تکامل خود است و هر کس به اندازه ظرف آگاهی خود درک می کند بنابراین هرکس نمی تواند حقایق را از تمام سطوح ببیند بنابراین هر کس می تواند در مرحله تکامل مربوطه به خود درست باشد اما برتری و بهترین هرگز وجود ندارد نه برتری وجود دارد نه بهترین همه راهها در انتها به یک هدف می رسند اما چون راه بسیار طولانیست راهی که تو می روی ممکن است با راه من متفاوت باشد آنکس که فکر می کند من مطلقا درست فکر می کنم نه تنها راه را به روی پیشرفت می بندد بلکه خود را در جهالت بزرگی غرق نموده است
✨﷽✨‏ نهج‌البلاغه حکمت " ۲۲۰ " قال علی عليه‌السلام: لَيْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ. حضرت‌على‌عليه‌السلام می‌فرماید: از عدالت نیست که با اعتماد بر گمان قضاوت کنی.
هو بشوی اوراق اگر هم‌درسِ مایی که عِلمِ عشق در دفتر نباشد شرابی بی‌خمارم بخش یا رب که با وی هیچ دردِ سر نباشد کسی گیرد خطا بر نظمِ حافظ که هیچش لطف در گوهر نباشد
هو جماعت عُرفا هر یک در مسیر و سلوکشان از مراتب و مقاماتِ خود سخن میگویند. اما من آن مُرغم که هر چه نگاه میکنم، بیشتر به ضعف خود در برابر عظمت پروردگار پی میبرم و خود را در این بارگاه، قابل سلوک نمیبینم. به دنبال مقامات و مراتب عرفانی نیستم تنها فقر است که ما را می سازد. شمس تبریزی
هو گویند در اوایل حال و آغاز طلب ارادتی به سید محمد آفتابی که پیر و مرشد سید حسین اخلاطی بوده به هم رسانیده و آن سلسله اغلب سادات عظام و منتهی به حضرت امام موسی (ع) می‌شوند و در زمان ارادت سید محمد آفتابی دوازده سال سیاحت ایران کرده بر قله کوه دماوند که معدن گوگرد احمر است دو اربعین برآورده و قوت و افطار او برف بوده. الوان النعم، ص 29