هو
🍃دشواری استقامت در امر خدا🍃
و قال ابن عباس: ما نزل على النبي -صلى اللّه عليه و سلم- آية كانت أشق و لا أشد من قوله تعالى «فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡتَ» و لذلك قال -صلى اللّه عليه و سلم- لأصحابه حين قالوا: «أسرع إليك الشّيب» قال: «شيبتني هود...».
ابن عباس - رضی الله عنه - میفرماید:
آیهای نازل نشد بر نبی اکرم - صلی الله علیه و سلم- که سخت تر از «فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡتَ» باشد، و به همین دلیل آنحضرت -صلی الله علیه و سلم- هنگامیکه اصحابشان به ایشان گفتند: «پیری به سرعت به سوی شما شتافت»، در جواب فرمودند: «(سورهٔ) هود مرا پیر نمود...».
@Salvatia
هو
ای آنکه قصد منازل اَبدال را بدون انجام دادن اعمال داری!
در آن طمع مبند که اهل آن منازل نیستی و مزاحم حال آنان مشو.
خانۀ ولایت بر چهار ستون استوار شده و سروران ما از ابدال در آن هستند:
و آن چهار ستون، صُمت(سکوت) و عُزلت(گوشه نشینی) و جوع(گرسنگی کشیدن) و سَهَر(شب زنده داریِ) پاک و عالی میباشد.
▫️حضرت امام العارفین و قطب الموحدین الشیخ الاکبر محیی الدین ابن العربی - قدس سره-
📘 رسالهٔ حلیة الابدال
@Salvatia
هو
قطب دومی از اقطابِ دوازدهگانه بر قدمِ ابراهیم خلیل -علیه السّلام- است و سورهی اخلاص به وی اختصاص دارد. هر کس این سوره را دوست داشته باشد، خداوند او را وارد بهشت میکند، و قرائت کنندهی این سوره را ثواب یک سوم از قرائت قرآن میرسد و وی را منازل به شمار آیات این سوره است.
این سوره در شهر حلب بر من تجلّی کرد و چون آن را مشاهده کردم، به من گفته شد: این برای هیچ پری و هیچ انسانی پیش نیامده و دُرّش را نسفته، لذا از جانب آن میل عظیمی به جانب خویش میدیدم.
شیخ الاکبر محیی الدین ابن العربی
📚 فتوحات مکیه
باب ۴۶۳: معرفت دوازده قطب
و باب ۳۴۵: معرفت راز اخلاص
@IbnAarabi
هو
پُر سَری آمد که با من سِر بگو ؛
گفتم من با کسی سِر گویم که او را در او نبینم ،
خود را در او بینم
🌹شمس تبریزی🌹
منكريِن جاهل و ظالم
.
شيعيانِ سلفى، چون "احساسى" هستند؛ ابايى از توهين و فحاشى به هر كسى را ندارند؛ خواه آن كس، سنى باشد، خواه شيعه دوازده امامى
آنچه براى آنها مهم است، كشفِ دقيق و صحيح وقايع "تاريخى _ دينى" نيست؛ بلكه تصور آن چيزى است كه علاقمند هستند به تاريخ تحميل كنند.
آنها خيال مىكنند كه هر چه وصف يك واقعه تاريخى را "دردناکتر و ناراحتكنندهتر" بيان و تصور كنند، خدمت و محبت به خاندان اهلبيت(ع) نمودهاند.
آنها، منكرِ عقيده و تصورات خود را، حتى انسان نمىدانند؛ و هر چه لايق فكرشان است، به منكرين افكار خود، حواله مىكنند.
.
نكته
خب، كارى ندارد؛ به راحتى مىتوان "سلفىتر" از آنها شد؛ و گفت:
«شخصى در بصره، كتابى را به چشم خود ديده كه در آن نسخه، "قاسم يمنى" نامى، به سال ١٠ هجرى نقل كرده است كه:
" عمر بن خطاب در جريان پس از سقيفه و بيعت خلافت، وقتى به خانه على(ع) هجوم آوردند، جداى از ضرب و شتم فراوان حضرت على و دخترِ پيامبر(ص)؛ چادر از سر ايشان و دختران على(ع) برداشت، و دهها فحش ركيك به پيامبر و خاندان پيامبر حواله کرد؛ و همچنين دستور داد تا همه مردم، هر روز خاكستر و شکنبه احشام به خانه على(ع) بپاشند، مگر زمانى كه وی بيعت كند"
.
با توجه به این روایت، اکنون چون من يك شيعه خیلی ولایی و "خيلى سلفى" هستم؛ و از همه مردم، بيشتر محب اهلبيت(سلام الله عليهم) و حامى ولايت آنها مىباشم، میگویم:
هر كس گزاره تاريخى بالا را منكر شود، او را «بیدین، احمق و جاهل» میدانم؛ و حتی معتقدم بايد در نطفه او، و همه همشهريانش، شك كرد.
منکر روایت بالا، حتماً روزى، چوب ظلم عظيمى كه به حضرت زهرا (سلام الله عليها) و حضرت امیر(ع) نموده را، خواهد خورد.
حتی بعید نیست که خون و جانش نيز مباح باشد؛
چرا؟
به خاطر اينكه: ستمها و ظلمى كه به خاندان نبوت (صلوات الله علیهم) شده را منكر است؛ و گزارهاى كه من قبول دارم را قبول ندارد؛ و حامى ولايت اهلبيت (سلام الله عليهم) نيست؛ و از عمر (عليه ما عليه) و دشمنان اهلبيت (سلام الله عليهم)، حمايت كرده است.
.
به همين سادگى، من معیار درست و غلط تاریخم.
حالا، كى جرأت داره منكر روايت من بشه؟
بسم الله
.
https://t.me/kazimustadi
یاهو
بایزید بسطامی در پس امام جماعتی نماز خواند. پس از نماز، امام جماعت پرسيد: يا شيخ، تو که كسبی نمی كنی و چيزی هم از كسی نمی خواهی؛ از كجا می خوری!؟
بايزيد گفت: صبر كن تا اين نماز را دوباره به قضا بخوانم.
گفت: چرا ؟
بایزید گفت: نماز از پس كسی كه روزی دهنده را نداند و نشناسد، روا نبود...
هو
روزی شیخ ـ ابوسعید ابوالخیر قدسالله روحهالعزیزـ در نیشابور به تعزیتی میشد. معرِّفان پیش شیخ بازآمدند و خواستند که آواز دهند، چنانک رسم ایشان بود و القاب برشمرند. چون شیخ را بدیدند، فروماندند و ندانستند که چه گویند. از مریدان شیخ پرسیدند که: «شیخ را چه لقب گوییم؟» شیخ آن فروماندگی در ایشان بدید، گفت: «درروید و آواز دهید که: هیچ کس بن هیچ کس را راه دهید.» معرفان دررفتند و به حکم اشارت شیخ آواز دادند که: «هیچکس بن هیچ کس را راه دهید!»
همه بزرگان سر برآوردند؛ شیخ را دیدند که میآمد، همه را وقت خوش گشت و بگریستند.
-اسرار التوحید
هو
گوهر تو را درد فراق درخور بود!
شادى وصال تو را به چه كار آيد؟
مکتوبات، صفحهی 342
#عین_القضات
هو
اگر خواهی که محرم گردی دیده را از نظر واغیار پاک دار تا همه او را بیند!
سمع را از همه حدیث ها معزول کن تا از هر ذره که در مُلک و ملکوت است کلام ازلی شنوی!
هر نهاد که از شیطان خلاص یافت، جز جلال لم یزل در آنجا رخت ننهد.
جناب عین القضات همدانی🍀